4 بهانه اصلی برای شکست خوردن

در زندگی همه انسان ها دو عمل وجود دارد: بهانه ها و عملکرد ها. تصمیم با شماست که کدام یک از این امور را انجام و کدام یک را انجام ندهید. بر اساس این اعمال دو شیوه فکری کاملا متفاوت و جدا از هم وجود دارد که تنها یکی از آن ها در نهایت با موفقیت انجام می شود. اولین شیوه فکری، شیوه فکری افراد درونگراست یعنی افرادی که متمایل به عمل کردن هستند و مسئولیت شخصی کارها، شکست ها و موفقیت هایشان را خود بر عهده می گیرند. این افراد می دانند اگر از نتایج اقدام هایشان راضی نیستند، باید رو به آینه نموده و به آن نگاه کنند تا مقصر واقعی را پیدا کنند. در ادامه مطلب ” 4 بهانه اصلی برای شکست خوردن“ با ما همراه باشید.

بسیاری از مردم همانند آن چه که در بالا ذکر شد نیستند. آن ها معمولا از پذیرش مسئولیت اعمال خود سر باز می زنند و پشت بهانه های مختلف خود را پنهان می کنند. این گونه افراد معمولا خود را بری دانسته و پیوسته یک عامل بیرونی، دیگران یا شرایط را مقصر شکست های خود می دانند. این افراد به اصطلاح درون گرا نام دارند و معمولا نمی توانند مدیرهای خوبی باشند. ما هم ترجیح می دهیم اسم آن ها را مدیر نگذاریم.

فرمول شکست چیست؟

با استفاده از این فرمول می توان مقدار شکستی که هر فرد در زندگی تجربه می کند را پیش بینی و سپس محاسبه نمود. شکست افراد دقیقا رابطه مستقیم با علاقه آن ها برای آوردن عذر و بهانه های اجتماع پسند، برای عدم موفقیتشان دارد. این برونگراها هستند که معمولا از لحاظ اجتماعی بهانه های بسیاری دارند که یک طومار را پر می کند. در ادامه به یک فهرست مختصر از این عذرها اشاره می نماییم:

  • اگر به خاطر نفع شرکت نبود، آن را بازسازی می کردم.
  • اگر به خاطر خدمت رسانی به درآمد ملی نبود، اکنون در صدر شرکت های دنیا بودم.
  • اگر به خاطر سیاست های انتشار یافته ی مدیریت کل نبود، من این کار را در بخش خودم انجام می دادم.
  • اگر به خاطر کارهای دیگران نبود، من حتما موفق می شدم.

سعی کنید با دقت به سخنان یک برونگرا دقت کنید. اگر خود را در جایگاه او بگذارید، قطعا خود را یک قربانی می بینید. او دوست دارد با قربانی بودن، حق را به خود بدهد و در نهایت همدردی دیگران را بر انگیزد. در واقع او خود را مسئول آن چه پیش آمده نمی داند، بنابراین از پذیرفتن مسئولیت شکست ها سر باز می زند.

از سوی دیگر، انسان های درونگرا، نقشی که زندگی بر دوش آن ها قرار میدهد را می پذیرند و تا حدی که بتوانند آن را به بهترین شکل ممکن ایفا می کنند. زمانی که صحبت از انسان های درونگرا است، ذهنم به سمت والتر فرانک می رود که یکی از موفق ترین مشاورین املاک کاناداست. والتر تا سن بیست و هفت سالگی صاحب یک گاوداری موفق بود تا اینکه در همین زمان ها به بیماری فلج اطفال دچار شد. او پس از این موضوع ناتوان شد و دریافت که فلج شده و تا آخر عمر نمی تواند از پاهایش استفاده کند. اگر یک فرد برونگرا به جای والتر بود، تسلیم می شد.

او خیلی راحت می توانست اینکه دیگر نمی تواند یک گاودار موفق باشد را توجیه کند و بگوید من فلج شده ام پس نه تنها در کار گاوداری بلکه در هیچ کار دیگری نمی توانمم موفق باشم. اما وی تسلیم نشد. او شروع به گشتن به دنبال کاری نمود که می توانست آن را انجام دهد.

خیلی ها به او پیشنهاد فروشندگی را دادند تا او آن را امتحان کند. والتر پس از بررسی تصمیم گرفت شغل مشاور املاکی را امتحان کند. او با انتخاب این شغل با چالش های زیادی مواجه گردید زیرا نمی توانست راه برود. بنابراین او گوشه ای از یک دفتر املاک را انتخاب کرد و در آنجا با مشتریان ملاقات می نمود تا نظرات آن ها را درباره ملک های مجموعه بپرسد. او شیوه ی جدیدی برای خود انتخاب و حرکتی رو به جلو را آغاز نمود. والتر در دومین سال کار خود در شغل مشاور املاکی به عنوان فروشنده شماره یک ایالت اوتاوا انتخاب و  بعد از سه سال فعالیت موفق در زمینه املاک، شرکتی برای خود تاسیس نمود. امروز او یکی از موفق ترین شرکت های معملات املاک را در سراسر کانادا اداره می کند. حال یک سوال پیش می آید:

”  کاری که والتر انجام داد یک شجاعت است یا یک تصمیم؟ “

داستانی که یاد شد، داستان زندگی شخصی است که به جای اینکه برای ناتوانی یا شکست خود عذر و بهانه بیاورد، مسئولیت زندگی خود را بر عهده گرفت.

در امر مدیریت باید پذیرفت که مدیر باید درون گرا باشد و نباید از این موضوع فرار کرد. بنابراین برای اینکه مدیریت کارآمدی داشته باشیم، می بایست بتوانیم دیگران را رهبری کنیم. مردم معمولا از کسی پیروی می کنند که برای آنها احترام قائل هستند. حال باید بدانیم، احترام زمانی بدست می آید که ما مسئولیت کارها را شخصا بر عهده بگیریم. اما این داستان بدین معنی نیست که ما قطعا در هر تلاشی موفق خواهیم شد، به تمام اهداف می رسیم و در بالاها قرار خواهیم گرفت بلکه مسئولیت پذیری در واقع بدین معنی است که اگر روزی شکست خوردیم بگوییم:

من شکست خوردم، آره شکست خوردم، تقصیر هیچ کس هم نبود، خودم مقصر بودم. اکنون از این موضوع درس گرفته ام، دیگر این اشتباه را در آینده تکرار نمی کنم و در آینده این ناکامی را تبدیل به موفقیت می کنم.

www.ayabs.com

8 ابزار افراد موفق

با سلام. با یکی دیگر از سری مقالات آموزشی مدرسه کسب و کار آیا در خدمت شما هستیم. زمانی که ما درباره ی ابزار و وسایل مورد علاقه افراد مختلف صحبت می کنیم، خیلی چیزها از جلوی چشم ما عبور می کند، اما ابزارهایی وجود دارند که افراد موفق بدون آن ها نمی توانند به اهداف خود برسند. موفقیت لزوما پول زیاد نیست و افرادی هم هستند که می توانند ثروتمند نبوده ولی در زمره افراد موفق جهان جای بگیرند. به طور مثال دانشمند، ریاضی دان، نوازنده ی چیره دست و یا یک نویسنده توانا هم جز انسان های موفق هستند که هر کدام به ابزارهایی نیاز دارند تا بتوانند اهداف خود را محقق کنند. این ابزار ها ممکن است بازه ی بزرگی داشته باشند، اما 8 مورد از این وسایل و ابزار ها تقریبا در بین همه مشترک است که در ادامه مطلب ” 8 ابزار افراد موفق “ به آن اشاره می نمائیم.

تقویم

انسان های موفق نسبت به افراد دیگر، خیلی بیشتر از تقویم استفاده می کنند. این گونه افراد به بهانه های مختلف مدام به تقویم نگاه نموده و آن را چک می کنند. این گونه افراد برای کارهای خود برنامه ریزی دارند، می دانند قرار است ملاقات با چه کسی داشته باشند و چه روزهایی را به خودشان اختصاص دهند. عجله نکنید، لازم نیست سریع به بازار بروید و یک تقویم بخرید. می توانید روی گوشی تلفن همراه، کامپیوتر، ساعت هوشمند و تبلت شخصی تان هم یک اپلیکیشن نصب کنید و از آن استفاده کنید. گجت ها و اپلیکشین ها فقط تزئینی نیستند، سعی کنید از آن ها استفاده بهینه کنید.

ساعت

مدیریت زمان یکی از مهم ترین و برجسته ترین شاخصه های افراد موفق است. این گونه افراد همیشه سعی در کنترل زمان برای انجام امور خود دارند و مدام نگاهی به ساعت دارند. این گونه افراد وقتی به شما می گویند ساعت 5 یعنی دقیقا 5، نه یک دقیقه بیش تر نه یک دقیقه کمتر. افراد موفق به صورت روتین برای کارهای خود برنامه ریزی دارند و ارزش دقایق و حتی ثانیه ها را خیلی بیشتر از بقیه افراد می دانند. آن ها می دانند چند ساعت باید کار کنند چه کار باید انجام دهند، چه کاری را کی باید انجام دهند و کی باید استراحت کنند.

تا به حال به انسان های تقلبی که دوست دارند ادای انسان های موفق را در بیاورند، ساعت های گران قیمت به دست می بندند، اما حتی یک بار هم به آن نگاه نمی کنند و حتی خیلی اوقات ساعتشان اصلا تنظیم هم نیست. همیشه به خاطر داشته باشید، ارتباط بین ساعت و موفقیت ارتباطی ثابت شده است. ثروت واقعی زمان است و انسان های موفق واقعی به زمان بیش تر از پول اهمیت می دهند. (8 ابزار افراد موفق)

لپ تاپ

در دوره و زمانه جدید بسیاری از مردم به لپ تاپ و اسمارت فون خود وابستگی عجیبی دارند اما افراد موفق یک تفاوت کوچک با بقیه انسان ها دارند و آن هم این موضوع است که این گونه افراد بیشتر از اسمارت فون به لپ تاپ خود وابستگی دارند و اهمیت بیشتری به آن می دهند. در یک لپ تاپ خوب می توان فیلم دید، کتاب خواند، فایل ها را به بهترین شکل مدیریت نمود، کتاب خواند، موسیقی درست کرد و کارهایی بسیار جدی و همه تر از بازی های کامپیوتری انجام داد. خیلی از مردم به طور مثال گوشی شان 15 میلیون می ارزد اما در منزل یک کامپیوتر هم ندارند چه برسد به لپ تاپ. شما می توانید با گوشی هوشمند خود کارهای زیادی انجام دهید، اما اگر کمی جدی تر هستید و به موفقیت بیش تر فکر می کنید، لپ تاپ را فراموش نکنید.

کتاب

کتاب خواندن از آن دسته مواردی است که کاملا واضح است. افراد موفق به مطالعه نمودن علاقه فراوانی دارند و زیاد کتاب می خوانند. کتاب خواندن یکی از مهم ترین تفاوت های انسان های موفق و غیر موفق است. افراد موفق در ماه دست کم دو عدد کتاب می خوانند و سعی بر این دارند تا حرکتی رو به جلو داشته باشند و آن را حفظ کنند. این گونه افراد علاوه بر خواندن کتاب هایی که بر اطلاعات آن ها می افزاید، به رمان و داستان نیز علاقه دارند.

بسیاری از مردم جهان از جمله خود ما خیلی اوقات از خود سوال می کنیم که چطور شد که فلان کس زودتر از بقیه فلان بازار کسب و کار را شناخت یا چطور فلان موقعیت اقتصادی در جهان را شناخت؟ جواب این سوال بسیار ساده تر از هر سوال دیگری است:

زمانی که شما در حال گذران وقت در شبکه های اجتماعی بودید یا سریال طنز تلویزیونی می دیدید، افراد موفق در حال مطالعه کتاب و بالا بردن اطلاعات خود بودند.

موزه

در بسیاری از فیلم ها مشاهده می کنیم که افراد موفق به موزه سر می زنند و این کار را در برنامه روتین خود دارند. این امر اصلا تصادفی نیست و درباره آن تحقیق شده است. انسان های موفق معمولا به موزه می روند و از تماشای تاریخ لذت می برند. موزه یک کمک بزرگ به ما می کند و آن هم این است که باعث می شود از مرز لحظه عبور کنیم و تصویری جامع تر از بشریت در ذهن خود ترسیم کنیم. در سال های آینده در موزه ی باستانی شهر، یک آیفون اپل را به نمایش می گذارند. مردمان آن زمان چه فکری در مورد ما خواهند کرد؟

دفترچه یادداشت

تا به حال پیش آمده تا در زمانی که در حال پیاده روی در خیابان هستید یا در حال رفتن به منزل می باشید یا مثلا جمله ی جالبی از رادیو یا از شخص دیگری می شنوید بخواهید آن را به خاطر بسپارید؟ خوب این موضوع قطعا برای همه ما پیش آمده و سعی کرده ایم در زمان شنیدن آن را به خاطر بسپاریم اما در زمانی که شب قصد داشتیم آن را یادداشت کنیم، هر کار کرده ایم آن را به یاد نیاورده ایم. فرق افراد معمولی با انسان های موفق در این است که آن ها همیشه در جیب یا کیف خود دفترچه یادداشتی دارند و زمانی که چیزی به ذهنشان می رسد یا می شنوند، آن را یادداشت می کنند. امروزه کار بسیار آسان تر هم شده است زیرا در گوشی همه ما برنامه یادداشت برداری موجود است. هر چه به ذهنتان می رسد را در همان لحظه یادداشت کنید.

کوله پشتی

انسان های موفق افرادی کنجکاو، منعطف، تشنه یادگیری و ریسک پذیر هستند. این گونه انسان ها همیشه آمادگی دارند که به یک سفر هیجان انگیز بروند، چیز های جدید یاد بگیرند، شبکه سازی نموده و ابعاد کار خود را گسترش دهند. افراد موفق معمولا با خود کوله پشتی همراه دارند و در آن تقریبا همه چیز پیدا می شود. زیرا آن ها همیشه آماده هر اتفاقی هستند.

انسان های موفق معمولا حیلی بیشتر از دیگران سفر می کنند و این طرف و آن طرف می روند، حتی اگر پول زیادی هم نداشته باشند.

مدیتیشن

همه ما انسان ها بسته به زندگی خود مشغول به فعالیت هستیم و زمان زیادی را سر کار می گذرانیم. ما شاید مجبور باشیم در طول روز به چند جای مختلف سر بزنیم، در ترافیک بمانیم، با خیلی ها سر و کله بزنیم، با همکارانمان صحبت کنیم، مذاکره کنیم و خیلی امور دیگر. همه این موارد ممکن است روی اعصاب ما تاثیر بگذارد و کمی عصبی شویم. خوب بالاخره ما انسان هستیم و تحت تاثیر قرار می گیریم و قرار نیست مانند پولاد باشیم و احساسات نداشته باشیم. به طور مثال ویزیتوری که از ساعت 6 صبح تا 8 شب کار می کند و به طور مدام در حال حرکت در نقاط مختلف شهر است خسته می شود. زمانی که به خانه بر می گردد اگر توقع داشته باشیم خودش خیلی آرام باشد و ذهنش هم سالم و خلاق باشد، توقع بیجا داشته ایم.

ما باید همیشه راهی برای آرام کردن خودمان داشته باشیم. به طور مثال یک ورزشکار با دوش گرفتن و خوابیدن در جکوزی  و یا استراحت به آرامش می رسد. یک انسان مذهبی یا متفکر با راز و نیاز با خدا به آرامش می رسد، خیلی ها با گوش دادن به موزیک های آرامش بخش یا انجام دادن یوگا آرامش کسب می کنند. شاید هم بسیاری افراد باشند که با بودن در کنار عشق زندگی شان به این آرامش برسند. فرقی ندارد، همه این موارد به ما کمک می کنند تا استرس و خستگی روز را بیرون داده و روح خود را شستشو دهیم. شما هم مانند افراد موفق سعی کنید، راهی برای مدیتیشن پیدا کنید. مدیتیشن به افزایش خلاقیت، قدرت تمرکز و حافظه کمک بسیاری می کند.

انسان های موفق معمولا کارهایی را انجام می دهند که وقتی آن ها را بررسی می کنیم در می یابیم در اکثریت اوقات این کارها در بین همه این افراد مشترک است. بنابراین اگر می خواهیم موفق شویم باید سبک زندگی خود را به سبک زندگی افراد موفق نزدیک کنیم.

www.ayabs.com

چرا افراد موفق هوش هیجانی بالایی دارند

انسان موجودی پیچیده است و ابعاد وجودی وی بسیار گسترده می باشد. ابعاد روحی روانی و فیزیولوژیکی وی کاملا به هم وابسته هستند و انسان در هر شرایطی که قرار بگیرد واکنش هایی روحی و جسمی به صورت تواما خواهد داشت. در بررسی ابعاد وجودی انسان به مفاهیمی مانند هیجان نیز بر می خوریم که تقریبا همه ما آشنایی دارند. اما بسیاری نمی توانند به طور دقیق تشریح کنند که هیجان چیست؟ در این مطلب به تعریف واژه هیجان پرداخته و همچنین به تاثیرات توانایی کنترل و مدیریت هیجان در افراد به منظور دستیابی به موفقیت در زندگی اشاره می نماییم. در ادامه مطلب ” چرا افراد موفق هوش هیجانی بالایی دارند ” با ما همراه باشید.

تعریف هیجان

در حقیقت می توان گفت که هیجان نوعی پاسخ و واکنش است که بدن انسان در برابر محرک های خارجی و حتی درونی از خود نشان می دهد. به طور معمول ویژگی هیجان این است که به صورت آنی صورت می گیرد. وقتی شرایط خاصی برای انسان پیش بیاید که به تغییرات فیزیولوژیک شود و با حالت هایی مثل شادی، غم، ترس، تعجب، خشم و عصبانیت، بیزاری و نفرت و … همراه شود معمولا واکنشی آنی به نام هیجان از انسان سر می زند.

متخصصان روان شناسی اعتقاد دارند هیجانات از تغییرات فیزیولوژیک، احساسات و رفتارها شکل می گیرند و به صورت پدیده های روانی، زیستی و رفتاری بروز می کنند. به عنوان مثال وقتی فردی از قرار گرفتن در موقعیتی ملتهب می ترسد، هر سه بعد هیجان را تجربه می کند. بدین ترتیب که بخش فیزیولوژیک هیجان به صورت تغییرات و واکنش های بدن انسان مانند خشک شدن دهان، تغییر رنگ پوست و حالت چهره و بالا رفتن تعداد ضربان قلب خود را نشان می دهد. بخش احساسی و روانی هیجان بدین صورت تجربه می شود که به فرد کاملا حالت ترس از موقعیتی که در آن قرار گرفته را احساس می کند. اما جنبه رفتاری هیجان در این حالت بدین صورت است که در برابر هر نوعی از هیجان انسان رفتار خاصی را از خود بروز می دهد. یعنی وقتی که احساس ترس می کند، در برابر عامل ترساننده حالت دفاعی گرفته یا فریاد می کشد و از دیگران کمک می خواهد و یا اینکه به صورت ناخود آگاه فرار می کند.

انواع هیجان

همان طور که پیش تر ذکر شد شرایط مختلفی ممکن است انسان را به هیجان وا دارند که واکنش های عاطفی مثبت یا منفی را در وی ایجاد می نمایند. برخی از حالات مانند شادی، عشق و … باعث ایجاد هیجانات مثبت می شوند. اما برخی حالات مانند غم، خشم و نفرت می توانند هیجانات منفی را در انسان ایجاد کنند. هیجانات اصلی که برای هر انسانی پیش می آیند عبارتند از شادی، تحسین، احتیاط، وحشت، تعجب، غم، نفرت و خشم. هیجانات در زندگی می توانند تاثیراتی مثبت و منفی را داشته باشند که البته فرد با داشتن کنترل مناسب روی آن ها می تواند بهترین استفاده را در راستای نیل به موفقیت در زندگی از آن ها ببرد.

در واقع هیجانات را می توان شمشیری دو لبه دانست که در صورتی که به خوبی مدیریت نشوند می توانند انسان را در مسیر موفقیت عقب بزنند و فرد را از رسیدن به اهداف متعالی دور کنند. اما اگر درست مدیریت شوند فرد را می توانند به سوی موفقیت های بزرگ رهنمون سازند. یعنی هم می توانند ترمزی سر راه انسان باشند و هم می توانند در صورت مدیریت درست مانند یک موتور محرک و پایه ای برای ایجاد انگیزه و دستیابی به موفقیت برای انسان به حساب بیایند و وی را در راه موفقیت به جلو برانند.

هر یک از این هیجانانی که برای انسان پیش می آید واکنشی طبیعی در انسان ایجاد می کنند. ترس باعث می شود انسان برای محافظت خود در برابر خطر حالت دفاعی گرفته یا فرار کند. خشم موجب می شود انسان برای مبارزه برای از بین بردن مشکلات تلاش بیشتری نماید. غم و اندوه موجب می شود انسان برای رسیدن به علایق خود تلاش بیشتری نماید. شادی به انسان انگیزه بیشتری برای موفقیت می دهد. وقتی چندش برای انسان پیش می آید انسان برای رد کردن مورد ناخوش آیند مصمم تر می شود. اما وقتی که اعتماد در انسان پیش می آید انسان در ارتباط با فرد مقابل بیشتر حس راحتی می کند و ارتباط قوی تری با وی شکل می دهد. (چرا افراد موفق هوش هیجانی بالایی دارند)

اما غیر از این موارد حالت های هیجانی دیگری چون پرخاشگری، توهین، تحقیر، بی میلی، احساس گناه، دلهره، شرمندگی، خوشبینی، عشق و پشیمانی نیز برای انسان ها پیش می آیند. این موارد ترکیبی از هیجانات اصلی هستند که پیش تر ذکر کردیم.

لزوم شناخت هیجانات

انسان تا زمانی که به درستی هیجانات خود را نشناسد و ندارند در چه شرایطی چه نوع هیجانی در وی ایجاد می شود نمی تواند به خودآگاهی رسیده و بداند چگونه هیجانات را تحت کنترل خود درآورد. در نتیجه وقتی هیجانات تحت کنترل انسان نباشد می تواند فرد مورد نظر را از موفقیت دور نماید. این یک مساله مهم است که ابتدا انسان هیجانات و احساسات خود و نیازها و علایق خود را به خوبی بشناسد و آن ها را در مسیر تعالی مورد استفاده قرار دهد.

مهارت مدیریت هیجان

هیجانات عکس العمل های انسان را شکل می دهند و به همین جهت انسانی که می خواهد به موفقیت برسد باید سعی مند آن ها را تحت کنترل درآورد. این موضوع مهم است که انسان بتواند در شرایط ناراحتی و ناخشنودی کاری فوری انجام ندهد که موجب پشیمانی وی گردد. باید در نظر داشت که می توان با تسلط بر خود و مدیریت هیجان روابطی بهتر و مستحکم تر با دیگران ایجاد کرده و درک بهتری از حال دیگران را نیز دارا بود که موجب موفقیت بیشتر در زندگی و کمتر رنجاندن دیگران از خود می شود.

مدیریت هیجان یک مهارت است که برخی افراد به صورت ذاتی دارای آن هستند و به همین علت در مسیر موفقیت با شتاب بالا حرکت می کنند. اما این موضوع بدین معنا نیست که سایرین نمی توانند دارای این مهارت شوند. بلکه هر فردی می تواند این مهارت را با آموزش و تمرین در خود تقویت نماید. یعنی این مهارت یک مهارت اکتسابی می تواند باشد. هر فردی می تواند با آموزش و تمرین هیجانات خود را به خوبی شناخته و میزان نقش و تاثیر هر یک را به خوبی بشناسد و روش های کنترل هر یک را نیز در خود به خوبی تقویت نماید. (چرا افراد موفق هوش هیجانی بالایی دارند)

با داشتن قابلیت و مهارت کنترل هیجانات می توان پیش بینی کرد که در هر موقعیتی، چه نوع هیجانی در فرد ایجاد شده و شدت آن به چه میزان خواهد بود و ددر برابر هر هیجانی واکنش انسان به چه صورتی بوده و این واکنش روی دیگران چگونه تاثیری و تا چه حدی خواهد داشت. با مدیریت هیجان می توان احساسات دیگران را به خوبی شناخت و بر اساس آن رفتار خود را طوری تنظیم کرد که واکنش های انسان طوری نباشد که دیگران را آزار دهد. در واقع با داشتن مهارت مدیریت هیجان می توان برای دیگران ارزش قائل شد و دیگران نیز در نتیجه این رفتار احترام و ارزش بیشتری را به صورت متقابل برای فرد مورد نظر قائل خواهند شد. انسان با داشتن مهارت مدیریت هیجان می تواند رفتارها و واکنش های احتمالی دیگران در برابر خود را نیز به خوبی پیش بینی کند و به همین دلیل بهترین واکنش و رفتار را در برابرشان نشان دهد که واکنش مناسب تری از دیگران را دریافت نماید.

اگر مدیریت هیجان جدی گرفته نشود، ارتباط انسان با اطرافیان به صورت قوی شکل نمی گیرد و روابط انسان با سایر افراد دچار خطر می شود. زیرا مرتب انسان رفتارهایی می کند که دیگران را از خود می رنجاند و دیگران در کنار وی احساس امنیت روانی را نخواهند داشت. این افراد در حقیقت با رفتار خود ابتدا به دیگران آسیب می زنند. اما اگر دقیق تر بگوییم، آسیب اصلی به خود این افراد وارد می شود. زیرا این افراد نمی توانند انسان های زیادی را دور خود جمع کرده و نگه دارند. حفظ روابط با سایرین به علت رفتارهای آزار دهنده برای این افراد بسیار سخت می شود. چنین افرادی با رنجاندن دیگران از خود به طور معمول وجهه خود را نیز در جامعه مخدوش می کنند. چنین افرادی با کنترل نکردن هیجانات خود به ویژه خشم، معمولا با شکستن دل دیگران، احساس بد عذاب وجدان را برای خود ایجاد می کنند. مهارت کنترل هیجان می تواند این افراد را از چنین حس بدی دور نماید. نداشتن مهارت کنترل هیجان و سعه صدر می تواند باعث شود خود فرد نیز بسیار عصبی باشد و در برابر هر موضوع نه چندان مهمی نیز از کوره در رفته و بشدت حال ناخوشایند عصبی را تجربه نماید.

www.ayabs.com

مایکل پورتر، استاد بزرگ مدیریت استراتژیک

مایکل پورتر، اقتصاد دان نام آشنای آمریکایی است که در سال 1947 به دنیا آمده است. به او پیامبر برنامه ریزان استراتژیک نیز می گویند. وی مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته مدیریت از دانشگاه هاروارد اخذ و پس از ادامه تحصیل نائل به دریافت مدرک دکترای اقتصاد کسب و کار از همین دانشگاه گردید. او اعجوبه ای است که نامش در بین فهرست 4 نفره ای است که توانستند در جوانی استاد دانشگاه هاروارد شوند. در ادامه مطلب ” مایکل پورتر، استاد بزرگ مدیریت استراتژیک “ با ما همراه باشید.

تا به امروز کسی موفق نشده در حوزه اقتصاد و مدیریت به اندازه مایکل پورتر کار تحقیقاتی و پژوهشی انجام دهد. او تا کنون 19 کتاب و 139 مقاله در زمینه استراتژی و رقابت به رشته تحریر درآورده است که بیش از 270 هزار بار به مقالات و نوشته های وی ارجاع شده است. پورتر اولین کتاب خود را با نام استراتژی رقابتی در سال 1980 میلادی منتشر نمود که به بیش از 20 زبان زنده دنیا ترجمه شده و بیش از 60 بار تجدید چاپ شده است.

” تفاوت مایکل پورتر با دیگر بزرگان این حوزه این است که وی توانسته ارتباطی متفاوت بین استراتژی، اقتصاد و کسب و کار ایجاد نماید. ”

مایکل پورتر در کنار پژوهش های متعددی که در زمینه اقتصاد و کسب و کارها انجام داده است، در زمینه مشاور کسب و کار هم فعالیت می نماید و از مشاوران نامی در این حوزه در سراسر دنیاست. او مشاور شرکت های نام آوری همچون کاترپیلار و پروکتر اند گمبل می باشد.

پورتر در یکی از مصاحبه های خود توضیح می دهد که به واسطه ی علاقه ی وافری که به رقابت و ورزش داشته و این مفاهیم جایگاه ویژه ای در ذهن او داشته است، تصمیم گرفته این مفهوم را وارد حوزه مدیریت و کسب و کار نماید.

او مفاهیم متعددی را در حوزه استراتژی تحت بررسی قرار داده که برخی از مهم ترین آن ها به شرح زیر است:

  • استراتژی های عمومی: از معروف ترین نظریات مایکل پورتر است که توسط مدیران کسب و کار ها بسیار مورد توجه قرار گرفته است. این برنامه نقش مهمی در برنامه بازاریابی بازی می کند که شامل: استراتژی حداقل هزینه، استراتژی تمرکز و استراتژی تمایز می باشد. استراتژی تمرکز از مهم ترین مفاهیمی است که پورتر به حوزه مدیریت استراتژیک افزوده است.
  • مدل 5 نیروی رقابتی پورتر: خیلی ها پورتر را با 5 نیروی رقابتی معروفش می شناسند. کاربرد این مدل در تحلیل سود دهی و جذابیت یک صنعت است.
  • مدل الماس: این مدل برای سنجش و تحلیل رقابت پذیری کشورها، طراحی شده و کاربرد آن در بالا بردن رقابت پذیری می باشد. پورتر تاکید می کند با استفاده از این مدل، به کار گیری و اجرای صحیح آن نتایج مثبتی بدست خواهد آمد.
  • مفهوم مزیت رقابتی: این مفهوم عاملی است که باعث می گردد یک سازمان یا یک محصول در میان رقبا، توسط مشتری انتخاب شود. رابطه ی مستقیمی بین منابع یک سازمان و مزیت رقابتی وجود دارد که برای اولین بار توسط پورتر به این موضوع پرداخته شد.
  • مفهوم گروه های استراتژیک: این مفهوم برای اولین بار توسط مایکل پورتر توسعه پیدا نمود. او با استفاده از مفهوم گروه های استراتژیک به مدیران یادآوری می نماید که همه فعالان یک صنعت لزوما رقیب او محسوب نمی گردند. منطقی است اگر ما برندهای خودروسازی مانند کیا موتورز و هیوندای را در یک گروه استراتژیک در نظر بگیریم، اما به طور مثال در نظر گرفتن فراری یا لامبورگینی در کنار این دو اصلا منطقی نیست. این موضوع نه تنها موجب کمکی به برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک نمی کند بلکه می تواند باعث تحلیل های نادرست هم شود.
  • زنجیره ارزش: مفهوم زنجیره ارزش، مفهوم دیگری است که توسط مایکل پورتر مطرح و فراگیر گردید. این مفهوم به مجموعه عملیاتی اشاره می کند که در هر صنعت به صورت زنجیروار صورت می کیرد تا در نهایت به خلق ارزش منجر گردد.
  • استراتژی 4 گوشه پورتر: این استراتژی برای ارزیابی محیط رقابتی و واکنش هایی که رقبا احتمالا نشان می دهند، می باشد. در واقع این مدل توان پیش بینی را به هر سازمان یا مجموعه می دهد. (مایکل پورتر، استاد بزرگ مدیریت استراتژیک)

مایکل پورتر مطالعات گسترده و نظریه های متعدد دیگری هم در زمینه توسعه منطقه ای و جغرافیایی دولت ها و کشورها نیز دارد. او در 28 کشور جهان مشاوره، تحقیقات و برنامه ریزی استراتژیک انجام می دهد که از جمله ی آن ها می توان به کانادا، استرالیا، مالزی، سنگاپور و کره جنوبی اشاره نمود. او همچنین در کنگره آمریکا اعتبار بالایی داشته و در برنامه ریزی استراتژیک آمریکا نقش بسزایی دارد.

او در مقاله ای که در سال  2008 با نام ” چرا آمریکا به استراتژی اقتصادی نیاز دارد؟ “در نشریه بیزینس ویک به چاپ رسانده است، اذعان می کند که چند عامل دلیل برتری و مزیت رقابتی آمریکا در حوزه اقتصاد در دهه ی گذشته بوده است که اگر آمریکا این مزیت ها از دست بدهد، برتری خود را در حوزه اقتصاد از دست می دهد. (مایکل پورتر، استاد بزرگ مدیریت استراتژیک)

  • آمریکا تنها کشور در بین کشورهای جهان است که بیشترین تعهد و باور عملی را به بازار و رقابت آزاد، بر اساس تفکرات سرمایه داری داشته است.
  • ایالات متحده مجهز ترین و برترین موسسات آموزش عالی و دانشگاه های موجود را در سراسر دنیا را داراست. این گونه موسسات مستعد ترین افراد را جذب و مهارت های متعددی را به آن ها آموزش می دهند.
  • آمریکا شرایط ویژه و فوق العاده مناسبی را برای ایجاد بنگاه های اقتصادی و کارآفرینی ایجاد نموده است. در سال 2007 میلادی به طور مثال 80000 ثبت اختراع در آمریکا اتفاق افتاده است که نشان از ظرفیت بالای آن دارد. تقریبا می توان گفت عمده اختراعات تکنولوژیکی جهان در آمریکا اتفاق می افتد و به تبع عمده تکنولوژی جهان از آمریکا صادر می گردد. این عدد از مجموع اختراعات ثبت شده دو سال بقیه کشورهای جهان بیشتر است.
  • کارآفرینی در حوزه اقتصاد آمریکا توسط مجموعه ای کامل از علم، نوآوری و فن آوری پشتیبانی می شود که فاصله ی قابل ملاحظه ای با دیگر نقاط جهان دارد.
  • شواهد و قرائن نشان می دهد که ایالات متحده آمریکا قوی ترین و مستحکم ترین بازار سرمایه را در جهان داراست. فقط در آمریکا می توان جوانی را پیدا نمود که میلیون دلار کسب درآمد نموده، میلیون ها دلار از دست داده و در نهایت توانسته فعالیت اقتصادی دیگری را آغاز کند.
  • نکته مهم بعدی پویایی ایالات متحده آمریکا می باشد. پویایی به معنی تجدید ساختار، قبول نمودن شکست ها و در همان حال عدم توقف و در کمال ناباوری حرکت به سمت جلوست. این پویایی به ایالات متحده این امکان را می دهد تا در مواجهه با بحران های سخت، به آسانی بتواند دوام آورده و سربلند از آن ها خارج گردد. (مایکل پورتر، استاد بزرگ مدیریت استراتژیک)

مایکل پورتر از معدود کارآفرینانی است که هم در دنیای آکادمیک و آموزشی و هم در دنیای واقعی کسب و کار اعتبار داشته و طرفدارانی پر و پا قرص دارد، تا جایی که خیلی ها او را اسطوره مدیریت استراتژیک جهان می نامند. با این حال پورتر منتقدانی هم دارد که نظریه های او را نمی پسندند و ایده های او را در دنیای امروز ناکارآمد می پندارند. در ادامه مطلب ” مایکل پورتر، پیامبر مدیریت استراتژیک ” قصد داریم برخی از جملات معروف او را برای شما نقل کنیم:

  • میلیون ها و شاید هم میلیاردها دلار برای فعالیت های خیریه و انسان دوستانه هدر رفته است. حوزه های انسان دوستانه به دلیل اینکه با حوزه کسب و کار آشنایی چندانی ندارند و چند دهه از دنیای فکری آن دور هستند، پول را در جای اشتباه، با کم ترین کارایی و اثر بخشی هزینه می کنند.
  • اساس استراتژی این مورد است که یاد بگیریم انتخاب کنیم که چه کارهایی را نباید انجام دهیم.
  • تدوین راهبرد در واقع ایجاد پیوند بین یک شرکت و محیط اطرافش است.
  • استراتژی تعریف محدوده ای است که یک شرکت قصد دارد در آن محدوده منحصر به فرد باشد.
  • در نهایت، استراتژی به پیوستگی و انسجام نیاز دارد. نمی توان هر لحظه که اراده نمود، استراتژی را از صفر بازآفرینی کرد.
  • اگر شما هدفی به غیر از سود آوری در سر داشته باشید، دیر یا زود سرتان به سنگ خواهد خورد.
  • نوآوری مبحث اصلی در راستای خلق ثروت است. ( او هم مانند پیتر دراکر معتقد است که رمز موفقیت هر کسب و کاری دو چیز است: نوآوری و بازاریابی
  • اولین نکته بازاریابی این مورد است که شما نمی توانید برای همه کس همه چیز باشید.
  • درب های آینده به روی کسانی که توان گریز از جاذبه گذشته را ندارند، بسته خواهد بود.

www.ayabs.com

تست هوش هیجانی (EQ) بار-ان (Bar-on) چیست؟

تست هوش هیجانی که به تست EQ و تست هوش هیجانی بار آن نیز معروف است، آزمونی برای سنجش هوش هیجانی، هوش عاطفی و هوش ارتباطی در اشخاص است. با استفاده از تست هوش هیجانی بارآن می توان هوش عاطفی و هوش احساسی را در افراد سنجید. هوش هیجانی نقش بسزایی در موفقیت شغلی و زندگی شخصی همه انسان ها دارد. تست هوش هیجانی در واقع مهارت ها و استعداد های اشخاص مختلف را در مواجهه با فشارهای محیطی می سنجد. در سالیان اخیر  برای دسته بندی و تعریف هوش هیجانی، تئوری های مختلفی ارائه شده است. نظریه هایی که به هوش مربوط می شد، در گذشته فقط شامل توانمندی های عقلی بود که از همان زمان تا کنون به IQ شهرت دارد. بعدها به دلیل اهمیت ظرفیت های احساسی و هیجانی، هوش هیجانی هم به دسته بندی هوش ها وارد گردید.با ما در ادامه مطلب ” تست هوش هیجانی (EQ) بار-ان (Bar-on) چیست؟” همراه باشید.

تعاریف متعددی برای هوش هیجانی ذکر شده است که مهم ترین و جامع ترین آنها به شرح زیر است:

تست هوش هیجانی BarOn

هوش هیجانی در واقع مهارت شناخت عواطف و احساسات خود و در مرحله بعدی پس از بالا رفتن خود آگاهی، شناخت و بررسی احساسات، عواطف و هیجانات دیگران و توانایی مدیریت این هیجانات و احساسات در راستای تصمیم گیری های درست و نیل به سمت هدف مطلوب است. پس از شکل گیری هوش هیجانی به سبکی که امروز وجود دارد، روش های اندازه گیری آن در انسان ها نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار گردید. در همین راستا، روش های متفاوتی ایجاد و ارائه گردید  که به تست های هوش هیجانی معروف گردیده است. برخی تست ها مانند تست هوش هیجانی برادبری و گریوز، فقط هوش هیجانی کلی را می سنجند در صورتی که برخی تست های دیگر مانند تست هوش هیجانی بارون یا بار-آن (BAR-ON)، مولفه های هوش هیجانی را به صورت جداگانه مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد.

اهمیت تست هوش هیجانی بار ان در چیست؟

در 40 سال گذشته دامنه تاثیر هوش هیجانی روز به روز افزایش داشته است که یکی از دلایل آن را می توان، تاثیر هوش هیجانی در موفقیت های سازمانی و فردی دانست. از سوی دیگر نیز به دلیل اینکه می توان هوش هیجانی را با آموزش و تمرین یاد گرفت، در نفوذ آن در جامعه تاثیر بسزایی داشته است. هوش هیجانی در زمینه فردی تاثیر بسیاری بر ارتباط موثر با دیگران داشته و علاوه بر آن باعث بالا رفتن خود آگاهی احساسی و مدیریت هیجانات خود و در نتیجه درک بهتر احساسات و هیجانات دیگران می گردد. در مجموع این عوامل باعث بالا رفتن شانس موفقیت ما در زندگی شخصی و محیط های کاری می شود.

اگر شما درک درستی از احساس و نیاز مشتری داشته باشید و بتوانید احساسات و هیجانات خود را در مواجهه با همکار یا رئیس خود کنترل و مدیریت نمائید، قطعا در پیشرفت شخصی و همچنین پیشرفت کسب و کار شما، تاثیری مثبت خواهد داشت. تاثیر هوش هیجانی بر کسب و کار ها تا حدی بوده است که علاوه بر مهارت های فروش، مذاکره و حل اختلاف، باعث پیدایش سبک های رهبری و مدیریت بر مبنای هوش هیجانی گردیده است.

اگر از جنبه ای دیگر به هوش هیجانی نگاه کنیم، هوش هیجانی باعث بهبود روابط شما در روابط خانوادگی و زندگی شخصی خواهد شد. با شناخت صحیح از هیجانات و احساسات و دانستن اینکه در مواقع مختلف چه عکس العملی نشان دهیم، می توانیم از بسیاری از سو تفاهمات جلوگیری نموده و آتش بسیاری از اختلافات را در نطفه خاموش نمائیم. همچنین می توانیم با ابراز احساسات به موقع یا درک درست از احساسات طرف مقابل در بزنگاه های مهم زندگی، باعث استحکام رابطه ی خود شویم. تاثیر بسیار زیاد هوش هیجانی در ارتقا کیفیت زندگی حرفه ای و شخصی انسان ها در نیم قرن اخیر باعث شکل گیری انجمن های تحقیقاتی در نقاط مختلف دنیا پیرامون هوش هیجانی شده است. تست هوش هیجانی (EQ) بار-ان (Bar-on) چیست؟

تست هوش هیجانی BarOn از کجا به وجود آمده است؟

تحولاتی که در صنایع و سازمان ها اتفاق افتاد باعث گردید تا روانشناسان بر آن شوند تا در تحقیقات، پژوهش ها و نظریه پردازی های خود، دیدگاه تازه ای اتخاذ کنند. این نوع از نگرش در واقع پاسخی بود به عدم کارآمدی نظریه های قدیمی که پیش تر ارائه گردیده بود. این نظریه های قدیمی، هوش عقلایی یا همان IQ را ضامن موفقیت انسان ها می دانستند که نقص هایی بسیاری داشت و هوش های دیگر ار که بسیار هم مهم بودند، در نظر نمی گرفت. روند تغییر در این نظریه های قدیمی با ارائه نظریه هوش هاوارد گاردنر که در سال 1983 ارائه گریدد، به شدت سرعت گرفت. گاردنر در این نظریه مهم، بین ظرفیت های عقلانی و هیجانی تمایز قائل شد که همین موضوع پایه گذار شکل گیری نظریه های بعدی در این باره گردید. 7 سال بعد و در سال 1990، جان مایر از دانشگاه همشایر و پیتر سالوی از دانشگاه یل، تعریفی جدید از هوش هیجانی ارائه نمودند. آنها هوش هیجانی را ” توانایی نظم دهی و نظارت بر احساسات، هیجانات و عواطف خود و دیگران در کنار استفاده صحیح از این احساسات برای تصمیم گیری درست، هدایت عمل و فکر ” توصیف کردند. در ادامه پژوهش ها و تحقیقات، اشتنبرگ مدلی، یک مدل جدید از هوش با نام ” هوش موفقیت ” پیشنهاد کرد. این نوع هوش به معلمان کمک می نمود تا بر مهارت هایی تاکید بیشتر کنند که در موفقیت های اجتماعی دانش آموزان تاثیرگذار است. مدل او به دین شکل بود که شامل سه توانایی آفرینش، تحلیل و توانایی عملی بود که او معتقد بود، این سه عامل در موفقیت دانش آموزان در همه زمینه ها از جمله کاری، شخصی و تحصیلی، موثر است.

پس از نظریه مدلی، فابیو سالا و ریچارد بویاتزیس، مدل مخصوص خود را از هوش هیجانی ایجاد نمودند که گامی رو به جلو در ارائه نظریات امروزی هوش هیجانی محسوب می گردد. در نهایت رون بار ان، تعریفی نهایی از هوش هیجانی را در سال 2000 میلادی ارائه نمود که طبق نظریه او هوش هیجانی به شرح زیر است:

هوش هیجانی عبارت است از دانش ها و توانایی های اجتماعی و هیجانی که قابلیت های کلی ما را در پاسخ به نیازهای محیطی تحت تاثیر قرار می دهد.

این مجموعه از دانش و مهارت ها در نظریه هوش هیجانی بار ان شامل موارد زیر است:

  • توانایی آگاه بودن از خود، فهم خود، درک خود و قدرت بیان خود
  • توانایی آگاه بودن از دیگران و قدرت بیان آن ها
  • توانایی مواجه شدن با هیجانات شدید در کنار کنترل تکانه ها در خود
  • توانایی انطباق با تغییرات ایجاد شده و حل مسائل پیش آمده با ماهیت فردی یا اجتماعی

پس از این نظریه مهم و بنیادی، دنیل گولمن که فارغ التحصیل دانشگاه هاروارد نیز بود، در کتابی تحت عنوان ” هوش هیجانی ” مفاهیم یاد شده را به شکلی کاملا ساده و قابل فهم بیان نمود. بیشتر تلاش گولمن در این بود تا تاثیر هوش هیجانی بر کسب و کار ها را نشان دهد. بعدها به دلیل اهمیتی که هوش هیجانی در کسب و کار ها داشت، دانیل گلمن و همکارانش، انجمن پژوهش هوش هیجانی را ایجاد نمودند. تست هوش هیجانی (EQ) بار-ان (Bar-on) چیست؟

تست هوش هیجانی Bar-on به بررسی و سنجش چه چیزی می پردازد؟

تست هوش هیجانی بار آن یا برون، به بررسی و ارزیابی ابعاد هوش هیجانی می پردازد که از 15 دسته تشکیل شده اند و به هر کدام از این دسته ها نمره ای تعلق می گیرد. تست هوش هیجانی بار ان، به صورت مستقیم، نقاط ضعف و قوت هر فرد را در هوش هیجانی اندازه گیری می کند. از نکاتی که در تست هوش هیجانی بسیار قابل توجه است می توان به اکتسابی بودن و قابلیت آموزش دادن هوش هیجانی اشاره نمود که خبر بسیار مهمی برای همگان است. در همین راستا توصیه ما این است که اگر قصد دارید، شخصی را در سازمانی استخدام نمائید، فاکتورهای هوش هیجانی را نیز در کنار فاکتور ها بسنجید. اگر افرادی از همه لحاظ مورد تایید بودند اما کمبود هایی در زمینه هوش هیجانی در آن ها مشاهده می گردید، جای نگرانی نیست زیرا می توان این فاکتورها را با آموزش در وی نهادینه نمود.

نتیجه تست های هوش هیجانی که عموما در ایران اخذ می گردند شامل موارد زیر است:

  • نمره هوش هیجانی نسبت به جامعه ایرانی به شما گزارش می گردد.
  • پنج مولفه هوش هیجانی که به شرح زیر است، نسبت به جامعه ایرانی گزارش می گردد.
  • مولفه ی خلق و خوی عمومی به معنی توانایی کنترل هیجانات است.
  • مولفه ی روابط بین فردی که به معنی توانایی ارتباط با دیگران است.
  • مولفه ی روابط درون فردی که به معنی توانایی شناخت خود است.
  • مولفه ی مدیریت استرس که به معنی توانایی مدیریت و کنترل استرس است.
  • مولفه ی سازگاری که به معنی توانایی سازگاری با افراد مختلف است.
  • نمره هوش هیجانی در 15 زیر مجموعه که ذیل این تیتر آمده، گزارش می شود.
  • خود آگاهی هیجانی: توانایی آگاه بودن از احساسات و عواطف خود
  • احترام به خود: توانایی آگاه بودن از درک خود، پذیرش خود و در نهایت احترام به خود
  • خود ابرازی: توانایی ابراز احساسات، افکار درست، باورها و دفاع از مهارت های سازنده و بر حق خود
  • خود شکوفایی: توانایی پی بردن به ظرفیت های بالقوه خود و انجام کاری است که امکان انجامش موجود است. تلاش برای انجام دادن کارها و لذت بردن از انجام آن ها.
  • استقلال: توانایی هدایت نمودن افکار و اعمال خود و آزاد بودن از هیجانات
  • همدلی: توانایی درک و آگاهی از احساسات دیگران و دادن ارزش به آن ها
  • مسئولیت پذیری در اجتماع: توانایی ابراز نمودن خود به عنوان یک عضو که با دیگر اعضا حس همکاری دارد و شخصی موثر دارای جایگاه سازنده در گروه است.
  • روابط بین فردی: توانایی ایجاد نمودن و حفظ روابط رضایت بخش متقابل از طریق نزدیکی عاطفی، محبت نمودن و دریافت محبت در کنار صمیمیت
  • واقع گرایی: توانایی سنجیدن هماهنگی بین چیزی که به طور واقعی وجود دارد و چیزی که بصورت هیجانی تجربه شده است.
  • انعطاف پذیری: توانایی سازگاری رفتار و افکار با تغییرات در موقعیات و محیط
  • حل مساله: توانایی تعریف و تشخیص مشکلات از یک سو و از سوی دیگر خلق راه حل های موثر و تحقق بخشیدن به آن ها
  • تحمل استرس: توانایی مقاومت نمودن در برابر اتفاقات و موقعیت های استرس زا و هیجانات پیش آمده بدون شانه خالی کردن و توانایی مقابله نمودن با استرس.
  • کنترل تکانه: توانایی مقابله نمودن در برابر یک فاجعه و تکانه در کنار کاهش اثرات آن موارد، همچنین توانایی کنترل نمودن هیجانات خود.
  • خوش بینی : توانایی نگاه کردن به صورت زیرکانه به زندگی و تقویت نگرش مثبت حتی در صورت بروز اتفاقات منفی و بد.
  • شادمانی: توانایی داشتن احساس خوشبختی در زندگی، لذت بردن از زندگی خود و دیگران، داشتن احساسات مثبت، شاد، صریح و مفرح.

نکات جالب توجه تست هوش هیجانی بار ان

نکته ی جالبی که راجع به تست هوش هیجانی بار ان وجود دارد این است که در این تست، امتیاز هر بعد از هوش هیجانی فرد به صورت جداگانه سنجیده می شود. اگر بخواهید امتیاز کلی هوش هیجانی خود را بسنجید، باید تست هوش هیجانی برادبری و گریوز را انجام دهید. تست هوش هیجانی گاردنر هم پیشنهاد دیگری است که یک تست چند گانه هوش است. در این تست 8 نوع هوش مورد سنجش قرار می گیرد که مشابه آنچه در تست هوش هیجانی بار ان انجام می شود، به هر هوش امتیاز امتیازی جداگانه داده می شود. تست هوش هیجانی (EQ) بار-ان (Bar-on) چیست؟

دقت تست هوش هیجانی بار ان:

تست هوش هیجانی بار ان در بسیاری از مجامع بین المللی مورد بررسی قرار گرفته که نشان داده است، این تست هوش هیجانی از اعتبار مناسبی برخوردار است.

در باب اهمیت هوش هیجانی

طبق مطالعاتی که از انسان های موفق انجام پذیرفته است، رابطه هوش هیجانی یا EQ با موفقیت به مراتب بالاتر از IQ است. به قول دانیل گولمن (نویسنده کتاب معروف هوش هیجانی)، هوش هیجانی بالا دقیقا دلیل این موضوع است که افرادی که هوش عقلانی IQ متوسطی دارند، معمولا از افرادی که هوش عقلانی بالاتری دارند، موفق تر هستند. هنگامی که 95 درصد از دانشجویان دانشگاه هاروارد را در دهه 40 میلادی و از دوران جوانی تا میانسالی مورد بررسی قرار دادند، متوجه شدند که افرادی که معمولا شاگرد اول بودند یا نمره های بالاتری نسبت به هم دوره ای های خود داشتند، لزوما بعد ها دستمزد بالاتر و زندگی بهتری نداشته اند. جالب اینجاست که آن ها از لحاظ رضایت از زندگی خانوادگی، شخصی و عاطفی هم زندگی بهتری نداشته اند. نکته ی جالبی که درباره هوش هیجانی می توانیم بگوئیم این است که بالا بردن هوش هیجانی بسیار از بالا بردن هوش عقلانی، ساده تر است. بسیاری از بزرگان نیز معتقدند که محیط تاثیر آن چنانی در بالا بردن هوش عقلانی یا IQ ندارد اما محیط مناسب می تواند هوش هیجانی شما را افزایش دهد. با این توضیح قطعا به اهمیت هوش هیجانی بیشتر پی برده اید، بنابراین برای اولین گام در راستای بالا بردن هوش هیجانی، ابتدا تست هوش هیجانی را تجربه نموده و توانایی ها و نقاط ضعف خود را بشناسید. سپس بعد از خود آگاهی در مورد هوش هیجانی، سعی کنید مهارت آن را افزایش دهید تا بتوانید روز به روز بیشتر در راستای رسیدن به موفقیت گام بردارید. تست هوش هیجانی (EQ) بار-ان (Bar-on) چیست؟

www.ayabs.com

هوش هیجانی در محیط کار

یکی از مفاهیم بسیار مهم و کاربردی در زمینه روان شناسی که امروزه در زمینه کسب و کار و مدیریت نیز بشدت مورد توجه قرار گرفته است، هوش هیجانی می باشد. در واقع پژوهش های روانشناسان و مطالعات آنان روی جامعه های آماری بسیار وسیعی، این موضوع را اثبات کرده که افرادی که مهارت هوش هیجانی را دارند، در زندگی خود در تمامی عرصه ها موفق تر از سایرین هستند. در واقع افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، لایق پست های مدیریتی نیز بر اساس توانایی ها و دانش خود می باشند. زیرا این افراد توانایی هدایت یک گروه یا سازمان را داشته و به شدت وظیفه شناس هستند و در روابط با سایرین نیز بهترین عملکرد را دارند. در این مطلب قصد داریم پس از معرفی اجمالی مهارت هوش هیجانی به کاربرد هوش هیجانی در محیط کار پرداخته و اشاره نماییم که چگونه می توان برای کسب موفقیت های کاری بیشتر به تقویت هوش هیجانی در درون خود پرداخت. با ما در ادامه این مطلب همراه باشید.

مفهوم هوش هیجانی

در حقیقت هوش هیجانی که به آن هوش احساسی یا هوش عاطفی هم می گویند، مهارت شناخت و کنترل هیجان ها و احساسات و عواطف است که برخی انسان ها آن را به صورت ذاتی در وجود خود به شکلی قوی دارا هستند. اما سایرین نیز نباید حس کنند که این مهارت صرفا به صورت ذاتی وجود دارد و برای بقیه مردم دست نیافتنی است. بلکه بالعکس است و تمامی افراد می توانند با آموزش ها و تمرینات اصولی و البته گذاشتن وقت پس از مدتی رشد هوش هیجانی در خود را به وضوح مشاهده کنند.

مفهوم هوش هیجانی بسیار گسترده است و مباحث متعددی را شامل می شود. در تعریفی جامع می توان گفت هوش هیجانی مهارت های متعدد و متنوعی را شامل می شود که برخی درونی و برخی در روابط با سایر انسان ها به کار می رود و می تواند ضامن موفقیت انسان در عرصه های مختلف زندگی خود شود.

افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، توانایی کنترل احساسات و عواطف خود را در اختیار داشته و همچنین بر عواطف و احساسات دیگران نیز آگاهی و احاطه پیدا کنند. به همین سبب می توانند طوری رفتار کنند که با احساسات و حالت طرف مقابل آن ها متناسب باشد. به همین حالت می توانند بهترین تاثیر را روی دیگران داشته و توانایی هدایت و مدیریت یک گروه یا سازمان را داشته باشند.

بدین منظور چنین افرادی ابتدا بهترین و کامل ترین شناخت را از خود و احساساتشان کسب می کنند و این درک را در خود ایجاد می کنند که هر یک از رفتارهای آنان چه تاثیری می تواند روی دیگران هم داشته باشد. این افراد معمولا سعی می کنند کمتر دیگران را برنجانند. بلکه سعی می کنند با رفتار درست و کارهای انگیزشی، دیگران را به شوق آورده و به سوی موفقیت رهنمون کنند. همچنین داشتن هوش هیجانی به ویژه هوش هیجانی در محیط کار به این افراد این امکان را می دهد که روحیه ای کاملا انتقاد پذیر داشته باشند. یعنی در صورتی که انتقادی غیر غرض ورزانه دریافت کنند که در موارد مفید و سازنده ای در آن باشد با سعه صدر پذیرفته و سعی می کنند در سدد بهبود و رفع مشکل برآمده و از انتقاد وارده نهایت استفاده را برای بهبود کار خود ببرند. این افراد وقتی در برابر یک انتقاد وارده قرار می گیرند به جای پرخاش کردن سعی می کنند که اولا خود را کنترل کنند و کاری نکنند که پس از پایان و فروکش کردن خشم از رفتار خود پشیمان شوند. دوما از میان انتقادات وارده دنبال نکاتی جهت بهبود ایرادات خود می گردند و برعکس سایرین، انتقادات وارده را پلی برای پیشرفت خود می کنند. (هوش هیجانی در محیط کار)

چرا هوش هیجانی در محیط کار بیشترین تاثیر را در موفقیت دارد؟

افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند به سرعت می توانند در یک جمع با دیگران روابط قوی و بر اساس اعتماد متقابل بر قرار کنند و یا در مذاکره، زودتر شرایط را به سوی دستیابی به توافق بین طرفبن برسانند. این افراد صداقت و رو راستی بالایی هم دارند و به قول معروف زیر آب کسی را نزده و از پشت به کسی نارو نمی زنند. این توانایی برقراری ارتباط و جلب اعتماد دیگران موجب می شود بتوانند در میان همکاران خود به خوبی مدیریت کنند و دیگران در داخل سازمان به سرعت به آنان اعتماد کنند. این افراد روحیه کار تیمی بسیار خوبی دارند و با احترام به سایر اعضای تیم کاری سعی می کنند با آنان به خوبی روابط عاطفی قوی برقرار کرده و به آنان حس ارزشمند بودن در گروه کاری را بدهند. همین کار موجب می شود که پرسنل و اعضای تیم کاری با جان و دل برای آنان کار کنند.

همچنین این توانایی و روابط قوی می تواند موجب شود که این افراد بتوانند بهترین و قوی ترین ارتباطات را با مشتریان سازمان و یا کسب و کارهایی که قصد همکاری با شرکت مورد نظر دارند نیز برقرار کنند. زیرا در جلسات مذاکره کاری هم می توانند به خوبی با طرف مقابل روابطی بر اساس احترام و اعتماد متقابل بر قرار کنند و آنان را با رضایت کامل به قراردارد ترغیب کنند. در حقیقت چنین افرادی به سرعت می توانند با استفاده از توانایی هوش هیجانی در محیط کار، مذاکرات را هم به نتیجه رسانده و کسب و کار را به سود برسانند. رساندن فرآیند فروش به موفقیت نهایی نیز یکی دیگر از ویژگی هایی است که افراد با هوش هیجانی بالا دارند.

همان طور که پیش تر ذکر شد داشتن خود آگاهی بالاتر از ویژگی های افرادی است که هوش هیجانی بسیار بالایی دارند. به واقع مهارت خود آگاهی قدرت درک و تحلیل عواطف، احساسات، حالت‌ های روحی و محرک ‌های درونی می باشد و این توانایی موجب می شود که انسان رفتارهایی با دیگران انجام دهد که تاثیر مستقیم روی روابط وی با دیگران بگذارد. افرادی که احساس خودآگاهی بیشتری دارند، اعتماد به نفس بالاتری نیز دارند و ارزیابی واقع‌ گرایانه ‌ای از خود، افکار و رفتارهای خود دارا می باشند. داشتن این ویژگی باعث می شود از حس شوخ طبعی همراه با تواضع بهره‌ مند باشند، بدون اینکه هیچ آسیبی به خود ارزشمندی آن‌ ها وارد شود. رفتار شوخ طبعانه آنان با لودگی و بی ادبی و مسخره کردن دیگران همراه نیست، بلکه سعی می کنند با شوخ طبعی خود دیگران را شاد کرده و با جذاب کردن جو گفتگو با سایرین، آنان را بیشتر به خود نزدیک کنند. عواطف و احساسات منفی مانند خشم، حسادت، نا امیدی و سایر موارد مشابه ممکن است روی مدیر، مشتریان یا پرسنل و همکاران فرد تاثیر بگذارد، پس فرد باید بتواند تبعات منفی رفتار خود را پذیرفته و به دنبال روش ‌هایی باشد که از طریق آن ‌ها احساسات خود را کنترل کرده و از واکنش ‌های نسنجیده و بیان نظرات ناخوشایند اجتناب ورزد. از یاد نبرید بسیاری از اختلافات مابین انسان ها به علت همین عدم کنترل روی عواطف به ویژه در هنگام خشم پدید می آید. این اختلافات می تواند به قطع همکاری های شغلی، قطع رابطه های خانوادگی و دوستانه و حتی جدایی همسران منجر شود.

افرادی که دارای هوش عاطفی بالایی هستند معمولا انسان هایی به شدت با انگیزه هم هستند و در هر شرکت یا کسب و کار و سازمانی داشتن نیروهای با انگیزه یک مزیت بسیار بزرگ محسوب می شود. انگیزه به معنای اشتیاق افراد به منظور انجام هر کاری، بدون توجه به وضعیت یا درآمد یا موانع موجود بر سر راه انجام کار است. در این صورت، انرژی و تمایل افراد برای دست یابی به هدف، آنان را در مسیر نیل به اهداف به سمت جلو می برد. پس باید اهداف خود را دنبال کرده و از چالش‌ ها نگریخت. مدیران و کارمندان با انگیزه، علاقه‌ زیادی برای رسیدن به موفقیت دارند و نمونه بارز آنان را می تواند در مدیران و موسسان استارت آپ ها مشاهده نمود. این افراد بسیار خوش بین هستند و می توانند از شکست ‌ها و ناکامی ‌های گذشته درس بگیرند و نسبت به سازمان خود تعهد بالایی دارند. آن‌ ها تمایل دارند از نتایج زودگذر و سریع دست بکشند تا به موفقیت‌های بلند مدت برسند. در نتیجه آن ‌ها انگیزه بخش و مشوق دیگران در داخل سازمان نیز هستند.

حس همدلی با سایر اعضای تیم نیز از ویژگی های افراد با هوش عاطفی بالاست که در کسب و کار بسیار مورد استفاده قرار می گیرد. همدلی قابلیت درک و پاسخ گویی مناسب به عواطف دیگران است. با داشتن این ویژگی، برخورد محبت آمیز و محترمانه با دیگران را موجب می شود. یک مدیر یا کارمند با داشتن خصوصیت همدلی، بهتر می تواند احساسات، نیازها، خواسته‌ ها و نظرات اطرافیان خود را درک کند و به خوبی و با سعه صدر مشکلاتشان را بشنود. این خصوصیت هم در داخل سازمان و در میان کارکنان و همچنین در رابطه با مشتریان به کار می آید.

www.ayabs.com

تفکر مثبت چیست؟

کمتر کسی را می توان یافت که در طول عمر خود در مورد تفکر مثبت، چیزی نشنیده باشد. همه به نوعی می دانند که تفکر مثبت برای سلامت جسم و روح و روان و زندگی با کیفیت تر، بسیار لازم است. اما اگر تعریف دقیق تفکر مثبت را از عده ای بخواهیم، متوجه می شویم که اکثر افراد به طور صحیح نمی توانند توضیح دهند که تفکر مثبت چیست؟ از آنجا که داشتن تفکر مثبت می تواند مانند شالوده ای برای فعالیت های انسان در مسیر نیل به موفقیت قلمداد شود، لازم دیدیم در این مطلب به تعریف دقیق تفکر مثبت در زندگی اشاره کنیم.

تعریف تفکر مثبت

در واقع داشتن تفکر مثبت یعنی چشم پوشیدن از جنبه های منفی که در زندگی وجود دارد و افرادی که مثبت می اندیشند، نگاه خود به زندگی را طوری تنظیم کرده اند که شاد تر باشند. افرادی که مثبت می اندیشند از چالش های زندگی فرار نمی کنند. بلکه با دید و نگاه مثبت به سمت آن ها حرکت می کنند. چشم پوشیدن از جنبه های منفی به این معنا نیست که از واقعیت های موجود باید چشم پوشی شود، بلکه باید با دید مثبت به سمت آن ها حرکت کرد.

تعریف دیگر ارائه شده برای تفکر مثبت این است که افراد دارای این نوع تفکر در هنگام برخودر با شرایط نامطلوب و ناخوشایند، به شکلی خوش بینانه و مثبت به آن واکنش نشان دهند و با درک بهتر و راحت تر از موضوع، فرصت یابند که درک بهتری از شرایط پیدا کرده و استرس را هم از خود دور نمایند.

جریان های فکری در ذهن انسان ها هم می تواند به ابزار پیشرفت آنان تبدیل شود و هم مانعی در زندگی آن ها باشد. از این رو باید در نظر داشت که افکار مثبت می تواند فرد را به سوی موفقیت حرکت داده و افکار منفی و بدبینانه تری در برابر انسان در مسیر دستیابی به موفقیت شود.

از نظر روان شناسان افرادی که مثبت اندیش هستند و تفکر مثبت را در زندگی خود ساری و جاری می کنند، مدیریت بهتری روی استرس های خود می توانند داشته باشند و در نهایت با سلامت روانی بیشتر بتوانند رو به موفقیت بیشتر حرکت کنند. به عبارت دیگر روان شناسان معتقدند که افرادی که تفکر مثبت دارند پتانسیل بالقوه موفقیت در زندگی را در درون خود دارا هستند. همچنین سلامت روانی بیشتر انسان که در اثر تفکر مثبت پدید می آید می تواند منتج به سلامت جسمی و فیزیکی بیشتر انسان نیز بشود. زیرا انسان موجودی پیچیده و چند بعدی است که همه ابعاد وجودی وی به هم مرتبط هستند.

تاثیر تفکر مثبت در داشتن زندگی سالم تر

طبق تحقیقات انجام شده توسط روان شناسان و محققان علوم پزشکی نتایج خیره کننده ای در مورد تاثیر تفکر مثبت در داشتن زندگی سالم تر حاصل شد که محققان را بیشتر به فکر ترویج این موضوع در میان مردم انداخت. مهم ترین تاثیرات تفکر مثبت در زندگی بر سلامت انسان عبارتند از:

– کاهش استرس و مدیریت آن: افراد مثبت اندیش کمتر در معرض استرس قرار می گیرند و اگر هم در مواقعی خاص در برابر محرک هایی قرار بگیرند به خوبی آن را مدیریت می کنند.

– کاهش افسردگی: همین مدیریت استرس ها موجب داشتن روابط قوی تر با سایر انسان ها شده و همین موضوع کاهش افسردگی را برای این افراد به دنبال دارد. طبق تحقیقات به عمل آمده به ندرت افرادی که تفکر مثبت دارند دچار افسردگی می شوند.

– بهبود سلامت روانی: این افراد با داشتن روحیه ای بهتر زندگی شادتر و سر زنده تری را تجربه می کنند. به همین علت با روحیه خوب به فعالیت های بدنی مانند ورزش و گشت و گذار در  طبیعت نیز می پردازند و سلامت جسمی خود را نیز بهبود می بخشند.

– افزایش مقاومت بدن در برابر بیماری هایی چون سرما خوردگی: بر اساس تحقیقات میان رشته ای انجام شده، افراد مثبت اندیش به علت استرس کمتر، مقاومت بدنی بالاتری هم دارند.

– کاهش خطر وقوع مشکلات قلبی عروقی: خیلی طبیعی است که افرادی که کمتر در معرض استرس قرار بگیرند، قلب سالم تری داشته و از بیماری های قلبی و عروقی بیشتر در امان باشند.

– افزایش طول عمر: محققان دریافته اند به علت سلامت روانی و جسمی ایجاد شده در اثر مثبت اندیشی، طول عمر انسان نیز بالا می رود.

چگونه تفکر مثبت داشته باشیم؟

برای اینکه انسان دارای تفکر مثبت شود راه ها و تمرینات زیادی وجود دارد. اما ابتدا انسان چند مفهوم اساسی را باید به خود تفهیم کند و بقبولاند تا بر اساس آن ها بتواند تفکر مثبت را در درون خود شکل دهد. در اینجا به برخی از این موارد اشاره می کنیم:

– داشتن آرامش: برای داشتن تفکر مثبت در زندگی ابتدا فرد باید در باور خود حک کند که در جهانی امن و با آرامش زندگی می کند. از این رو شاد و آرام بودن را نباید به زمان و مکانی خاص محدود کند. بلکه باید به نوبه خود با پخش کردن انرژی مثبت و شادی در محیط به پراکنده کردن این حس در میان انسان ها نیز کمک کند.

– باور اینکه انسان هر روز زندگی خود را می سازد: شاید شعاری به نظر برسد. ولی برای داشتن مثبت اندیشی باید باور کرد که زندگی هر روز از نو شروع می شود و انسان، مختار آفریده شده و هر روزی که هر فردی بخواهد می تواند سرنوشت خود را دچار تغییر کند.

– اعتقاد به اینکه احساسات انسان در نتیجه افکار وی شکل می گیرند: هر وقت یک احساس منفی در زندگی فردی پدید بیاید بدین معناست که پشت آن یک تفکر منفی در ذهن وی شکل گرفته است. بر این اساس باید انسان سعی کند تفکرات منفی را با تفکرات مثبت جایگزین کند تا احساسات خود را بهبود دهد.

– باور مناسب در مورد سن فعلی خود: هر انسانی باید در نظر داشته باشد که در هر سنی که قرار دارد خصوصیات و ارزش های خاصی را داراست و باید از همان سن و سال لذت ببرد. هرگز انسان نباید بگوید که موی سپید موجب از دست رفتن عمر شده و بر این اساس نا امید شود. از یاد نباید برد که صاحبان بسیاری از استارتاپ های بزرگ دنیا تازه بعد از 40 سالگی اولین موفقیت های خود را کسب نموده اند.

– معاشرت با افراد دارای تفکر مثبت: افرادی که مثبت اندیش هستند این حس و روحیه را در فضای اطراف خود پراکنده می کنند و روی دیگران هم تاثیر می گذارند. فردی که قصد دارد تفکر مثبت را در خود رشد دهد می بایست تلاش کند که بیشتر با افرادی که دارای تفکر مثبت هستند معاشرت کند و بتواند روابط قوی تری با آنان بر قرار کند تا تاثیر بیشتری از این گونه افراد بگیرد.

– تمرکز روی موارد خوب و مثبت: تقریبا هر انسانی همه روزه در زندگی با موانع بسیاری مواجه می شود. بهترین کار این است که  وقتی با چالش مواجه می شوید روی بخش مثبت آن تمرکز کنید، هرچند بخش مثبت قضیه کوچک و بی اهمیت باشند. به عنوان مثال اگر در ترافیک سنگین شهری گیر کردید، می توانید به جای عصبانی شدن و درگیر استرس و ناراحتی شدن به این موضوع فکر کنید که حالا فرصت خوبی است تا موسیقی مورد علاقه خود را گوش کرده یا فایل صوتی آموزش زبان که در خودروی خود دارید را گوش داده و بالاخره از وقت خود بهترین بهره را ببرید. مثال دیگر این است که اگر به فروشگاهی رفتید و ماده غذایی مورد علاقه شما تمام شده بود، می توانید فرصت را مغتنم شمرده و تنوع غذایی ایجاد کرده و چیز دیگری را جای آن مورد همیشگی خریداری نمایید. یک ذهن منفی باف در چنین حالتی دچار استرس و ناراحتی می شود. اما یک فرد با تفکر مثبت این موارد را نیز به فال نیک می گیرد و به خود استرس و ناراحتی وارد نمی نماید و آرامش را از خود نمی گیرد.

– درس گرفتن از شکست های زندگی: باید در نظر داشت که زندگی پستی و بلندی های فراوانی دارد و همواره به کام انسان نمی باشد. گاهی برای هر انسانی شکست هایی نیز رخ می دهد. یک ذهن با تفکر مثبت، به جای تمرکز بر روی شکست، روی این تمرکز می کند که دفعه بعد چه کاری باید انجام دهد تا دیگر چنین اشتباهی نکند و احتمال شکست های بعدی را بشدت پایین بیاورد. برای رسیدن به موفقیت باید از شکست های خود هر بار درس بگیرید. یک ذهن منفی می تواند در چنین شرایطی بسیار نا امید شده و از مسیر موفقیت بسیار دور شود.

www.ayabs.com

چرخه فروش چیست؟

امروزه هر کسب و کار و شرکت و سازمانی باید دریافته باشد که بحث فروش یک مقوله کاملا تخصصی و علمی به شمار می رود و نمی توان با ساده انگاری، آن را به دست هر شخص غیر متخصصی سپرد. فردی باید مسئولیت انجام فرآیند فروش را در هر کسب و کاری بر عهده بگیرد که به طور کامل با مقوله فروش آشنایی داشته باشد و کلیه مباحث مربوط به فروش را به طور کامل مسلط باشد. یکی از این مباحث کلیدی در زمینه فروش، چرخه فروش می باشد. بسیاری از افراد به درستی نمی دانند، چرخه فروش چیست؟ در این مطلب قصد داریم به این مفهوم کلیدی در زمینه فروش اشاره کنیم و به تعریف و اهمیت و مطالب مرتبط با آن اشاره کنیم.

تعریف چرخه فروش

به فرآیندی که در هر کسب و کار و شرکتی در هنگام فروش کالا یا خدماتی به مشتری طی می شود، چرخه فروش می گویند. به عبارتی دیگر مجموعه ای از کارها و مراحل قابل تکرار را که تیم فروش هر کسب و کار برای تبدیل سرنخ به مشتریان انجام می دهند، چرخه فروش می نامند.

همچنین تعریف چرخه فروش را فرآیند گام به گام انجام معامله از هر نوع معامله ای چه خرده فروشی و چه هر نوع دیگری می توان دانست. به عبارت ساده تر گام هایی چون ارائه و نشان دادن نمونه محصول به مشتری و بحث در مورد نگرانی ها و خواسته های مشتری و با اهمیت پاسخ دادن به آن ها چرخه فروش می باشد.

اما چرا به آن چرخه فروش می گویند؟ بحث مهم اینجاست که پس از طی کلیه مراحل و رساندن کار به مرحله فروش، لازم است که که از مشتری خواسته شود، حال که از خرید از شرکت مورد نظر رضایت دارد، خرید از این شرکت را به دیگران توصیه کرده و محصولات و خدمات شرکت را به دیگران هم توصیه نماید. پس دقیقا با معرفی مشتری جدید این مراحل باید از نو طی شود. به همین سبب است که از کلمه چرخه در این مورد استفاده می شود.

مراحل چرخه فروش

می توان گفت که مراحل و گام های چرخه فروش در هر نوع کسب و کاری بنا بر نوع محصولات یا خدمات ارائه شده در آن، می تواند تعیین شود. اما اگر قصد داشته باشیم متداول ترین مراحل چرخه فروش را که برای اکثر کسب و کارها می توان به کار برد بیان کنیم به این گام ها می توانیم اشاره کنیم:

– مشتری یابی: در این مرحله کارشناسان تیم فروش شرکت باید بتوانند یک دیتابیس از اطلاعات مشتریان بالقوه جمع آوری کنند. در این راه می توانند از اطلاعات مشتریان قبلی نیز استفاده کرد. در حقیقت فرآیند فروش زمانی شروع می شود که کارشناسان توسعه فروش شرکت، فرآیند مشتری یابی را آغاز می کنند. در این مرحله، کارشناسان فروش به پروفایل های مشتری ایده آل خود نگاه می کنند، مشتریان بالقوه مورد نظر خود را شناسایی می کنند و تصمیم می گیرند که چگونه به این افراد نزدیک شوند و با آنان ارتباط برقرار کنند.

– تماس اولیه: در این گام با سرنخ از روش هایی چون ایمیل، تماس تلفنی، ملاقات حضوری و … تماس گرفته می شود که در این مرحله داشتن یک دیتابیس خوب از اطلاعات تماس مشتریان بالقوه بسیار کلیدی است. امروزه روش های جدیدی چون تماس از طریق شبکه های اجتماعی نیز به کار گرفته می شود که تکنیک های خاص خود را برای اثر بخش کردن تماس دارد. در واقع همان طور که برای تماس تلفنی تکنیک های خاصی وجود دارد برای اینکه از طریق تماس از طریق فضای مجازی نیز بتوان نتیجه گرفت، می بایست افراد با فنون این کار به خوبی آشنایی داشته باشند. به عنوان مثال بسیار مهم است که در نظر گرفته شود در هر یک از شبکه های اجتماعی چه نوعی از تماس ها و بازاریابی ها روی مخاطبان تاثیر بیشتری دارد. حتی ساعت گذاشتن پست و تماس با مخاطبان در هر یک از شبکه های اجتماعی نیز باید متفاوت در نظر گرفته شود.

– تایید صلاحیت: پس از بررسی ها در این مرحله باید تعیین شود که کدام سرنخ ها، مشتریان با پتانسیلی هستند و امکان خرید دارند.

– بررسی و ارزیابی سرنخ ها: بسیار مهم است که در این گام به خواسته ها و مشکلات و نگرانی های مشتری بالقوه پرداخته شود تا وی دقیقا توجه را حس کرده و دریابد که در صورت خرید از کالاها یا خدمات کسب و کار یا شرکت مورد نظر، مساله و نگرانی وی رفع شده و نیاز وی نیز به خوبی رفع می گردد.

– ارائه پیشنهادات: در این گام به سرنخ های تایید صلاحیت شده ارائه مناسبی به صورت نمونه کار یا دمو یا پیشنهاد مکتوب ارائه داد.

– پاسخ به سوالات مشتری: وقتی پیشنهادات تیم فروش به مشتری ارائه شد، در حقیقت ممکن است وی سوالاتی بپرسد تا برای خرید اطمینان را دریافت کند. تیم فروش شرکت حالا باید به خوبی با احترام به سوالات و نیازهای وی، توضیحات کامل را به وی ارائه دهد. به عنوان مثال اگر در مورد بالا بودن قیمت بحثی را مطرح کند، تیم فروش باید با محاسبات دقیق ریاضی به وی نشان دهند که این قیمت چقدر مناسب است و در نهایت با صرفه جویی هایی که در زمینه مخارج جانبی برای وی خواهد داشت به وی منفعت خواهد رساند. آموزش نیروی کار و پرسنلی که باید در این زمینه پاسخگوی سوالات مشتریان باشند باید با دقت انجام شود.

– انجام معامله: در صورت موفقیت آمیز بودن مراحل قبلی، در این مرحله بین خریدار و فروشنده توافق فروش صورت گرفته و قرارداد امضا می گردد. در این مرحله باید مدارک کافی و اطلاعات کامل موجود باشد. نهایی سازی فروش هم می تواند آسانترین و هم دشوارترین مرحله چرخه فروش باشد. میزان دشواری آن کاملا به این بستگی دارد که مراحل قبلی کار خود را چگونه انجام داده باشید. هر مرحله از این چرخه می تواند از نظر مشتری یک قدم به جلو یا به عقب به حساب بیاید. بنابراین، اگر حس تفاهم ایجاد کرده باشید و با احترام با مشتری برخورد کرده باشید، نهایی سازی می تواند به سادگی با گفتن لطفا اینجا را امضا کنید که محصول تا آخر هفته خدمتتان ارسال شود، انجام شود. از طرف دیگر، اگر مشتری را قانع نکرده باشید، نهایی سازی آخرین فرصت شما برای تبدیل وی به یک مشتری بالفعل است. در چنین شرایطی استفاده از یک تکنیک نهایی سازی می تواند فروش را نجات بدهد.

– درخواست از مشتری برای معرفی کردن به دیگران: این مرحله بدین معناست که تیم فروش از مشتری خود که از شما خرید کرده و راضی هم هست می خواهند که استفاده و خرید از خدمات یا کالاهای این شرکت را به دیگران نیز پیشنهاد کنند. در حقیقت بازاریابی دهان به دهان چیزی است که از مشتری خواسته می شود. این نوع بازاریابی بسیار برای کسب و کارها مفید است. زیرا کسی استفاده از کالا یا خدمات کسب و کار را به دیگران پیشنهاد می کند که خود ذی نفع نیست و فقط تجربه خوب خود از خرید از کسب و کار و شرکت مورد نظر را با دیگران در میان می گذارد و این موضوع معمولا برای بسیاری افراد می تواند دلیل خوب و قابل قبولی برای خرید از یک شرکت باشد. در این زمان ارائه بروشورها و کارت ویزیت ها نیز می توانند کاربردی باشند. زیرا خریدا می تواند برای معرفی شرکت به دیگران از آن ها استفاده نماد.

دلایل اهمیت چرخه فروش

با تعریف درست مراحل یک چرخه فروش، به شکل قابل ملاحظه ای کار اعضای تیم فروش راحت تر می شود. یک چرخه فروش که به درستی تعریف شده باعث می شود آموزش کارشناسان فروش آسانتر شود. به این ترتیب قادر خواهید بود کارشناسان فروش را به یک نقشه راه ساختار بندی شده مجهز کنید که به آنها امکان می دهد تا خود را با فرآیند فروش شما کاملا تطبیق دهند.

دلیل دیگر اهمیت چرخه فروش این است که با شناخت بهتر چرخه فروش محصول یا خدمات یک کسب و کار می توان تیم فروش را به شکلی هدفمند دارای ساختار کرده و آموزش اعضای تیم فروش را نیز بر این اساس تنظیم نمود. مدیران به ویژه مدیران فروش به طور معمول پس از تجزیه و تحلیل چرخه فروش و پی بردن به مشکلاتی که در مسیر پیگیری مشتریان وجود دارد، دوباره نقش ها را در تیم فروش خود باز تعریف می کنند تا اطمینان حاصل کنند که روند پیگیری فروش مشتریان بدون هیچ مشکلی انجام می گیرد. بدین منظور باید به طور منظم فرآیند و چرخه فروش زیر ذره بین باشد و کاستی های آن مورد بررسی قرار گیرد تا بتوان آنان را اصلاح نمود.

www.ayabs.com

تفاوت EQ با IQ

کمتر کسی است که در مورد IQ یا همان ضریب هوشی چیزی نشنیده باشد. اما بسیاری هستند که با EQ یا هوش هیجانی کوچکترین آشنایی ندارند. انسان موجودی بسیار پیچیده بوده و دارای توانایی ها، ادراک و انواع هوش مختلف است که هر یک در زندگی وی تاثیر خاص خود را دارند. پس باید با آن ها و میزان تاثیر هر یک در موفقیت زندگی انسان ها به خوبی آشنا شد. سال های متمادی، ضریب هوشی را مهم ترین توانایی و هوش انسان می دانسته اند و افراد با ضریب هوشی بالا را افرادی موفق تر در زندگی می شمرده اند. اما آخرین تحقیقات روان شناسان نشان داده که هوش هیجانی به شکل قابل ملاحظه ای بیش از ضریب هوشی در موفقیت اجتماعی افراد موثر است. ضریب هوشی البته در هر انسانی قابل افزایش نیست و به صورت ذاتی و غیر اکتسابی می باشد. اما هوش هیجانی خوشبختانه یک مهارت اکتسابی است که با روش ها و آموزش ها و تمرینات متعددی می توان آن را به طور قابل ملاحظه ای در هر شخصی بالا برد. در این مطلب قصد داریم ابتدا به تفاوت EQ با IQ پرداخته و به تاثیر هر کدام در زندگی اشاره نماییم. با ما همراه باشید.

تعریف IQ یا ضریب هوشی

در حقیقت در تعریف IQ باید ذکر کرد که آن را به نام ضریب هوشی می شناسیم و در واقع برای نشان دادن میزان ضریب هوشی محاسباتی یک فرد می باشد و برای تحصیل افراد معمولا ملاک قرار می گیرد. آزمون های استانداردی وجود دارد که بر اساس آن ها نمره ای به میزان ضریب هوشی افراد تعلق می گیرد و این نمره ملاک مقایسه افراد از نظر ضریب هوشی نیز قرار می گیرد. به طور معمول افرادی که نمره بالاتری در آزمون استاندارد ضریب هوشی کسب می کنند، توانایی های تحصیلی بالاتری دارند.

تعریف EQ یا هوش هیجانی

اما در تعریف EQ باید گفت که معنای آن هوش هیجانی بوده و برای نشان دادن توانایی افراد در زمینه ادراک، ارزیابی، کنترل و بیان و ابراز احساسات و هیجانات به کار می رود. این توانایی در زمینه  آکادمیک و تحصیلی نبوده و بیشتر در زمینه کاری و کسب و کار کاربردی است. در حقیقت افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، دارای مهارت خودآگاهی بالایی بوده و از احساسات و حالات خود و دیگران آگاهی مناسبی داشته و برخوردها و رفتارهای خود را بر این اساس تنظیم می نمایند. از این رو در روابط اجتماعی، هوش هیجانی که لازمه موفقیت در کسب و کار و محیط های کاری است، بشدت به کمک افراد می آید. افراد دارای هوش هیجانی بالا به علت داشتن این قابلیت، به طور معمول بشدت مسئولیت پذیر بوده و با همدلی می توانند در کار تیمی مثمر ثمرتر بوده و موفقیت کار تیمی را بسیار محتمل تر نمایند.

حس همدلی از ویژگی های بارز این افراد است که به آنان کمک می کند، منافع گروهی را بر منافع شخصی ترجیح داده و به همین علت در کارهای تیمی به سرعت جذب می شوند و هر کسی ترجیح می دهد تجربه همکاری با آنان را داشته باشد. هوش هیجانی، مهارت هایی چون خویشتن داری، خود آگاهی، انگیزش و همدلی را در افراد بالا می برد که دقیقا برای موفقیت در کسب و کار بسیار لازم و ضروری به حساب می آید، که یک به یک توضیح داده خواهند شد. افرادی که دارای این قابلیت هستند قطعا می توانند به عنوان موسسان و مدیران کسب و کار به موفقیت های شایانی دست یابند. اکثر مدیران استارت آپ های موفق و کسب و کارهای بزرگ سراسر دنیا افرادی با چنین خصوصیاتی هستند که توانسته اند بر اساس آن ها پله های موفقیت را طی کنند.

خویشتن داری در هوش هیجانی: افرادی که دارای هوش هیجانی بالایی هستند در برابر رفتار دیگران و شرایط پیش آمده می توانند واکنش های کنترل شده داشته باشند که در اثر توانایی کنترل احساسات خود و خویشتن داری است. این افراد به جای اینکه در درگیری و چالش با دیگران باشند، سعی می کنند که با پذیرش مسئولیت کارهای خود از خود انعطاف مناسبی نشان دهند. عکس العمل چنین افرادی در شرایط چالش بر انگیز، خویشتن داری بوده و آن ها از خود انعطاف زیادی نشان می دهند.

خود آگاهی در هوش هیجانی: شناخت و آگاهی از احساسات خود، پایه و اساس کنترل احساسات است که به افراد توان می دهد، رفتاری مناسب در اجتماع ارائه داده و بتوانند به ویژه در زمینه های شغلی به موفقیت برسند. فردی که بتواند بر احساسات خود کنترل داشته باشد، می تواند اعتماد به نفس بالاتری به دست آورده و عملکرد بهتری نیز در کارها داشته باشد و در موارد لازم بتواند بدون ترس، در هنگام تصمیم گیری های مهم مشورت و پیشنهادات کارآمدی را ارائه دهد که برای کسب و کار بسیار لازم می باشد.

همدلی در هوش هیجانی: حس همدلی در یک سازمان، کسب و کار و یا یک گروه کاری می تواند بسیار بسیار حیاتی باشد. در حقیقت کسی که حس همدلی بالایی در وجود خود دارد احساسات دیگران را به خوبی درک کرده و با داشتن درک و شناخت خوب از شرایط آنان رفتار خود با آن ها را تنظیم می کند. بسیار مهم است که انسان ها با درک شرایط طرف مقابل خود، خود را جای وی قرار دهند و طوری با وی رفتار کنند که باعث رنجش وی نشده و تا حد ممکن برای شرایط وی نیز راه حلی پیدا کنند. در واقع افرادی که حس همدلی دارند می توانند به خوبی با دیگران به صحبت پرداخته و به مسائل آنان توجه جدی نمایند و سعی در این داشته باشند که برای مشکلات آنان راه حل مناسبی را بیابند.

انگیزش در هوش هیجانی: افرادی که دارای هوش هیجانی هستند به طور معمول دائما برای رسیدن به اهداف خود دارای انگیزه هستند و به قول معروف هیچ مانعی جلودار آنان نمی باشد. در حقیقت اگر به زندگی مدیران کسب و کارها و موسسان استارت آپ ها نگاهی بیندازیم می بینیم که این افراد دارای انگیزه فراوانی در زندگی هستند. از طرف دیگر اکثر افراد بی انگیزه معمولا در زندگی به هیچ موفقیت خاص و قابل توجهی نمی رسند.

دلایل اهمیت بیشتر هوش هیجانی نسبت به ضریب هوشی

پژوهش های محققین و روان شناسان نشان داده که حدود 10 تا نهایتا 25 درصد کارایی و عملکرد اشخاص مختلف به ضریب هوشی آنان بستگی دارد. این در حالی است که همین تحقیقات نشان داده که بیش از 75 درصد میزان کارایی افراد به هوش هیجانی وابسته است. به همین علت اکثر مدیران موفق دارای هوش هیجانی بالاتری هستند. شرکت های بزرگ و معتبر برای جذب پرسنل خود معمولا سعی می کنند افرادی را برگزینند که هوش هیجانی بالاتری داشته باشند. همچنین چون هوش هیجانی به صورت اکتسابی قابل ارتقاء است اکثر این کسب و کارهای بزرگ سعی می کنند دوره های آموزشی برای بالا بردن هوش هیجانی کارکنان خود به طور مستمر برگزار کنند.

برای کسب و کارها داشتن افرادی با هوش هیجانی بالاتر بسیار کاربردی است. زیرا افرادی که هوش هیجانی بالاتری دارند روحیه کار تیمی را دارا هستند، توانایی زیادی در برقراری ارتباط با سایرین دارند، توانایی مدیریت بالایی دارند، دارای اعتماد به نفس بیشتری هستند، صداقت و راستگویی و پذیرش مسئولیت کارها از ویژگی های آنان است، در محیط های کسب و کار دارای عملکرد بهتری هستند و همچنین به علت داشتن توانایی زیاد در شناخت عواطف دیگران رفتارهای بسیار مناسبی دارند و به همین علت بیشتر به دل دیگران می نشینند.

همچنین این افراد دارای حس کنجکاوی مناسبی هم هستند. یک فرد کنجکاو معمولا به دنبال پیشرفت است و احتمال بسیار زیادی وجود دارد که یک اتفاق بزرگ برای او در زندگی رخ دهد. به طور معمول مخترعین و موسسان کسب و کارها و استارت آپ ها دارای این ویژگی هستند. وقتی شما فردی کنجکاو باشید به شدت مشتاق خواهید بود که به اهدافی دست پیدا کنید و در حقیقت به همین علت فردی هدفمند خواهید شد و زندگی شما از حالت باری به هر جهت در می آید. وقتی این چنین مشتاق رسیدن به موفقیت باشید، به دنبال این می روید که بهترین ورژن از خود را ارایه دهید و همین موضوع باعث پیشرفت شما در همه عرصه ها و زمینه ها می شود و گیرنده های ذهن شما به سمت چیز هایی حساس می شوند که مشتاق آن ها هستید و می خواهید در آن زمینه ها رشد کنید و یاد بگیرید. این ذهنیت یادگیری به دیگر جنبه های زندگیتان نیز اثر خواهد گذاشت و نقش گسترده هوش عاطفی بالا را با تمام وجود لمس خواهید کرد. در حقیقت افرادی که دارای هوش عاطفی بالا هستند، معمولا از کنجکاو ترین انسان ها به شمار می روند که نتیجه آن رسیدن به موفقیت برایشان خواهد بود.

www.ayabs.com

بلوغ عاطفی چیست؟

احساس و عاطفه بخشی غیر قابل انکار از وجود آدمی است که بعضا به رفتارهای اجتماعی وی نیز جهت دهی می کند. از این رو مهم است که بتوان به خوبی احساسات و عواطف را شناسایی کرد و آن ها را تحت کنترل خود در آورد. در واقع افرادی در زندگی اجتماعی خود موفق تر هستند که تسلط بیشتری بر احساسات و عواطف خود دارند. خداوند انسان را موجودی اجتماعی خلق کرده و همین خصوصیت است که انسان را در معرض عواطف و احساسات مختلفی قرار می دهد. در حقیقت، زندگی اجتماعی موجب می شود انسان در وجود خود با بروز عواطف و احساساتی مواجه شود که نتیجه آن ها بعضا در رفتار و حتی شرایط فیزیکی و جسمی وی نیز به خوبی نمایان می شوند. علم روان شناسی با تعریف کردن مفاهیمی چون بلوغ عاطفی به عنوان یک معیار سنجش، سعی در بالا بردن شناخت انسان ها از عواطف خودشان و در نهایت بالا بردن توانایی آنان در کنترل این عواطف و احساسات را دارد. در این مطلب به این سوال پاسخ می گوییم که بلوغ عاطفی چیست؟ با ما همراه باشید.

احساس و عاطفه چیست؟

به طور کلی در زندگی اجتماعی و گاها در خلوت و تنهایی، حالاتی از نظر ذهنی به افراد دست می دهد که موجب بروز واکنش هایی جسمی از سمت وی می گردد. در حقیقت احساسات و عواطف در وجود انسان قرار داده شده اند تا زندگی وی هدفمند گردد و وی با تلاش و برنامه ریزی سعی کند آن ها را تحت کنترل قرار داده و در راستای رسیدن به اهدافش از آن ها بهره ببرد. خشم، انزجار، ترس، غم، تعجب، علاقه و خوشحالی از نمونه های اصلی احساسات و عواطف آدمی می باشند که می توان به آن ها اشاره نمود.

تعریف بلوغ عاطفی

در تعریف بلوغ عاطفی باید گفت که درجه ای از رشد مغزی و ذهنی را بلوغ عاطفی می گویند که فرد به سطحی رسیده است که به خوبی در هر لحظه ای می تواند احساسات و عواطف خود را شناخته و دلیل بروز آنان را نیز به خوبی درک کند. در چنین درجه ای از شناخت، فرد می تواند احساسات خود را به خوبی تحت کنترل خود درآورده و احساسات و عواطف سایرین را نیز به خوبی درک کند. این درک درست از عواطف دیگران موجب می شود که فرد بتواند به بهترین نحو، رفتار خود با دیگران را برنامه ریزی کرده و به همین سبب روابط بسیار قوی تر و موثر تری را با دیگران داشته باشد.

به طور خلاصه در تعریف بلوغ عاطفی می توان گفت توانایی شناخت و مدیریت هیجانات، احساسات و عواطف را بلوغ عاطفی گویند. داشتن بلوغ عاطفی به انسان کمک می کند که رضایت بیشتری از زندگی داشته و زندگی دلخواه خود را بتواند با روحیه و انرژی بهتری بسازد. انسانی که دارای بلوغ عاطفی است، هنگامی که در یک موقعیت دشوار قرار می گیرد و با یک چالش مواجه می شود، سازگاری بیشتری با شرایط از خود نشان خواهد دارد. از این رو میزان بلوغ عاطفی هر فرد را می توان پارامتری بسیار اساسی برای تعیین میزان سازگاری فرد با شرایط دانست. (بلوغ عاطفی چیست؟)

ویژگی های فرد با بلوغ عاطفی

فردی که به درجه بلوغ عاطفی رسیده برخی خصوصیات و رفتارها را دارد که به اختصار عبارتند از:

– رضایت و شادی: افراد با بلوغ عاطفی، خنده رو و شاد و خوش مشرب و معمولا بسیار شوخ طبع هستند. این افراد به علت حس رضایت و خوشحالی که در زندگی دارند می توانند این حس را با توانایی ها و قابلیت هایی چون شوخ طبعی به دیگران هم منتقل کنند. به همین علت افراد بسیاری مشتاق داشتن ارتباط با این افراد هستند.

– پذیرفتن شکست: افراد با بلوغ عاطفی، توانایی پذیرش شکست همراه با واقع بینی را دارا هستند. همیشه در زندگی اشتباهاتی رخ می دهد که باعث می شود انسان احساس ناکامی و ناامیدی کند. در این شرایط است که بلوغ عاطفی به فرد کمک می کند که احساساتت خود را بهتر بروز دهد و برای رفع آن ها راه حلی پیدا کنید و بگذارید که جریانات منفی عبور کند. مقاومت داشتن در برابر پذیرش شکست در حقیقت می تواند عامل ناکامی های بعدی باشد.

– پذیرش مسئولیت: مسئولیت پذیر بودن از دیگر ویژگی های افراد با بلوغ عاطفی است. اگر فرد به بلوغ عاطفی برسد مسئولیت زندگی خود را می پذیرید و به این نتیجه می رسد که وضعیت فعلی زندگی وی ناشی از تصمیم هایی است که در طول زمان گرفته است. به همین علت در هنگام شکست به جای مقصر دانستن دیگران به فکر راه حل مشکلات خود می گردد.

– انعطاف پذیری: افراد با بلوغ عاطفی، بسیار انعطاف پذیر تر از سایرین می باشند. انعطاف پذیری به این معناست که فرد بتواند به هر موقعیت به عنوان یک موقعیت منحصر به فرد بنگرد و براساس شرایط موجود خود را با آن سازگار کند. افرادی که ذهن انعطاف پذیری دارند، می توانند به راحتی با شرایط مختلف کنار بیاییند و الزامات مربوط به آن را درک کنند. این توانایی به آن ها در مسیر موفقیت کمک بسیاری می کند. فردی که می تواند خود را با شرایط مختلف هماهنگ کند، قطعا می تواند به موفقیت های مختلفی دست پیدا کند.

– انتقاد پذیری: انتقاد پذیر بودن از دیگر خصوصیات افراد با بلوغ عاطفی به شمار می رود. این افراد وقتی با انتقاد مواجه می شوند، آن را با آغوش باز پذیرفته و آشفته نمی شوند. (بلوغ عاطفی چیست؟)

– ابراز محبت: افراد با بلوغ عاطفی همچنین بسیار با محبت هستند و آن را به دیگران نثار می کنند. این افراد نه تنها به محبت دیگران نیازی ندارند تا از زندگی حس رضایت پیدا کنند، بلکه بیشتر از اینکه به دیگران محبت کنند، حس رضایت پیدا می کنند.

– همدلی: داشتن توانایی همدردی و همدلی نیز از ویژگی های افراد با بلوغ عاطفی به شمار می رود. افرادی که به بلوغ عاطفی رسیده اند، نه تنها احساسات خود و دیگران را می شناسند، بلکه توانایی همدلی نیز دارند و به همین دلیل می توانند روابط بسیار قوی و مستحکمی را با دیگران شکل دهند.

– هدف داشتن: هدفمند بودن در زندگی نیز از دیگر ویژگی های افراد با بلوغ عاطفی می باشد. چنین افرادی مرتب برای تجربه حس خوشحالی و رضایت سعی می کنند کارهایی انجام دهند که به موفقیت و رسیدن به اهدافشان منتهی گردد.

– اعتماد به نفس داشتن: افراد با بلوغ عاطفی با اعتماد به نفس هم هستند. در حقیقت داشتن اعتماد به نفس در زندگی به این معناست که فرد به خود باوری واقع بینانه دست پیدا کند. اگر فردی اعتماد به نفس کافی داشه باشد تصویر ذهنی وی از خود وابسته به تعریف و تمجید های دیگران نخواهد بود و برای خود ارزش کافی قائل بوده و دارای عزت نفس بالایی نیز می باشد. در این صورت حتی زمانی که مورد تایید دیگران قرار نگیرید می توانید به عملکرد خود برای رسیدن به پیشرفت های بیشتر ادامه دهید. افرادی که با اعتماد به نفس هستند، معمولا به موفقیت های چشمگیر در زندگی دست پیدا می کنند. (بلوغ عاطفی چیست؟)

ویژگی های فردی که به بلوغ عاطفی نرسیده

افرادی که به بلوغ عاطفی نرسیده اند با رفتارهای سریع و بسیار سطحی و واکنش های بسیار تند شناخته می شوند. این افراد دارای ویژگی های عمدتا منفی هستند که باعث عدم سازگاری آن ها با شرایط و در نهایت عدم موفقیتشان می شود.

– شنونده خوبی نبودن: یکی از ویژگی های این افراد، توان شنوندگی پایین و حرف زدن زیاد است. در حقیقت اصلا سعه صدر برای گوش دادن به حرف دیگران به ویژه حتی کمترین میزان از انتقاد را ندارند. در یک مذاکره هم چنین افرادی اصلا تحمل ندارند حرف طرف مقابل را به خوبی بشنوند و بعد عکس العمل مناسب از خود نشان دهند. بلکه به سرعت به سخن گفتن می افتند و کمترین میزان از توجه به سخنان طرف مقابل را ندارند. به همین علت این افراد هرگز نمی توانند بازاریابان و فروشندگان خوبی باشند. زیرا یک فروشنده خوب باید بتواند به خوبی به نیازهای مشتری توجه کرده و حس مهم شمرده شدن را به وی منتقل کند و درنهایت با در نظر گرفتن نیازهای وی به ارائه پیشنهاد بپردازد.

– عدم مسئولیت پذیری: این گونه افراد از تجربیات خود هرگز درس نمی گیرند. بلکه معتقدند تجربیات خوب و بد به بخت و اقبال بستگی دارد و کمتر مسئولیت شخصی را بر عهده می گیرند. در هنگام ناکامی ها چنین افرادی مسئولیت را بر عهده دیگران و یا بخت و اقبالشان می اندازند و از زیر مسئولیت شانه خالی می کنند.

– نیازمند محبت: اشخاصی که بلوغ عاطفی آن ها رشد نیافته است، مانند کودکان نیازمند محبت و توجه هستند. چنین افرادی همچنین نشانه های ضعف خود را پنهان می کنند و در نشان دادن عواطف خود هم دچار مشکل می شوند. معمولا چنین افرادی در برقراری ارتباط با دیگران به موفقیت های خاصی دست پیدا نمی کنند.

– نپذیرفتن واقعیت: کسانی که بلوغ عاطفی ندارند دارای ویژگی هایی چون فرار از واقعیت، بدبینی، عصبانیت و اضطراب و حمله و پرخاش به اشخاص دیگر هنگام نا امیدی هستند. در حقیقت چنین افرادی خود را گول می زنند و سعی می کنند با نپذیرفتن واقعیت، مرتب چیزی که در ذهن خود ساخته اند را برای خود تکرار کنند که موجب درگیری آنان با سایرین می شود.

www.ayabs.com

خود ابرازی چیست؟

یک فرد در جامعه باید سعی کند همواره شخصیتی مستقل از خواسته های دیگران را نشان دهد تا به آرامش درونی دست یافته و دارای عزت نفس کافی شود. در حقیقت این موضوع که سعی نکنیم خود را به تصویر غیر حقیقی که دیگران برای ما ترجیح می دهند درآوریم، از ساختن خود غیر واقعیمان پرهیز کرده و حقیقت وجود خود را بی کم و کاست و بدون در نظر گرفتن خواست دیگران نشان دهیم، به نوعی توانایی خود ابرازی را دارا هستیم و در حقیقت عزت نفس بالایی هم داریم. عزت نفس به معنای ارزش قائل شدن برای وجود خود فرد می باشد که بدین وسیله فرد از انجام برخی رفتارها و کارها که هم سنگ با ارزشی که برای خود قائل است نمی باشد، پرهیز می نماید. در واقع یکی از اصلی ترین نشانه های افرادی که عزت نفس بالایی دارند و ارزش زیادی برای وجود خود قائل هستند، همین داشتن ویژگی خود ابرازی است. انسان های با عزت نفس کم بخشی از وجود و هویت خود را طوری که هست نشان نمی دهند و طوری خود را ابراز می کنند که مورد توجه دیگران واقع شوند. البته خود ابرازی به معنای جامعه گریزی نیست و نباید این تلقی را داشت که هر چه را که دیگران از آن بیزارند باید انجام دهیم. در واقع خود ابرازی به معنای نشان دادن بی کم و کاست وجود خود است، به طوری که خود انسان آرامش بیشتری احساس کرده و برای وجود خود به همان شکلی که هست ارزش کافی را قائل شود. در این مطلب ببشتر به این سوال پاسخ خواهیم داد که خود ابرازی چیست؟ پس با ما در ادامه این مطلب همراه باشید.

تعریف مهارت خود ابرازی

حتما دیده اید برخی افراد هستند که در جمع به راحتی ابراز وجود می کنند. به طور ساده می توان گفت چنین افرادی مهارت خود ابرازی بالایی دارند. فردی که مهارت خود ابرازی دارد به خوبی می تواند احساسات و رفتارهای حقیقی خود را بروز دهد و به خاطر خوش آمد دیگران خود را به طور غیر واقعی نشان ندهد. البته این کار با رعایت حقوق دیگران همراه است و هرگز بدین معنا نیست که فرد دارای مهارت خود ابرازی، دیگران را برنجاند و یا طوری رفتار کند که دیگران ناراحت شوند. فرد با ابراز وجود کردن در حقیقیت سعی می کند در اجتماع، حق خود را بگیرد و مذاکرات را هم به سود خود مدیریت کند.

آیا خود ابزاری به معنای خود خواهی و پرخاشگری است؟

فردی که خود ابرازی را به خوبی در وجود خود دارد، می تواند در مذاکرات رو در رو و به طور کلی در اجتماع به راحتی بدون ترس روی پای خود ایستاده و بدون تعدی به حقوق دیگران، احساسات و نظرات حقیقی خود را بیان کنند و از حقوق خود به صورت علنی و با صلابت دفاع کنند. اما مرز باریکی میان خود ابرازی و پرخاش وجود دارد که حتما باید مدنظر قرار داده شود. یعنی صادقانه حرف خود را زدن نباید به معنای تعدی به حقوق دیگران و رفتار پرخاشگرانه، تلقی شود. فردی که خود ابرازی بالایی دارد قطعا سلطه پذیر نیست. اما این بدین معنی نیست که سلطه گر بوده و به حقوق دیگران احترام نگذارد. کسی که خود ابزاری بالایی دارد در حقیقت به خوبی به حقوق خود احترام می گذارد. چنین فردی به طور متقابل این حقوق را برای دیگران هم قائل است. این در حالی است که افرادی که خودخواه هستند فقط برای خود، حق قائلند و به عقاید خود اهمیت بالایی می دهند، ولی هرگز برای دیگران همان حقوق را به طور متقابل قائل نیستند و بعضا با پرخاش، دیگران را از حقوق حقه خود محروم می کنند. این افراد در حقیقت مرتب در حال تعدی به حقوق سایرین هستند و نمی توان آن ها را افرادی خود ابراز دانست.

بلکه این افراد به نوعی ضد اجتماعی هستند و در جمع چیزی جز منافع خود را نمی بینند و اصلا برای منافع دیگران کوچکترین احترامی قائل نیستند. افراد خود ابراز به شدت حس خوبی از خود در زندگی دارند و معمولا افراد بسیار موفقی در زندگی هستند. این در حالی است که افراد سلطه گر چنین حس خوبی را ندارند و مرتب با سایرین در حال نزاع هستند. در حقیقت یک فردی که خود ابرازی را در خود به شکل مناسبی داراست، دارای مهارت جرات ورزیدن است. چنین فردی به قاطعیات می تواند روی حرف حق خود پافشاری کرده و در برابر فشارها تسلیم نشود. همچنین می تواند مهارت نه گفتن را به خوبی در خود نهادینه کند. زیرا با جرات ورزیدن می تواند برای مصلحت خود دل خوشی دیگران را نادیده گرفته و برای دفاع از حق خود در برابر حرف ناحق و خواسته ی زورگویانه، سر تسلیم فرود نیاورد و نه بگوید. در ادامه مطلب، این موضوع به طور کامل تر توضیح داده خواهد شد.

خود ابرازی ذاتی است یا اکتسابی؟

در این مورد نمی توان هیچ یک از گزینه ها را رد کرد. زیرا برخی افراد به صورت ذاتی دارای عزت نفس بالایی هستند و اصلا خود را برای رضایت دیگران به صورت آن چیزی که نیستند، نشان نمی دهند. این افراد حتی از سنین بسیار کم نیز چنین عمل می کنند و مشخص است که این مهارت را به صورت ذاتی دارا می باشند. اما این بدان معنا نیست که سایرین که از طفولیت این خصوصیت را در خود نداشته اند، نمی توانند آن را در خود پرورش دهند. در حقیقت با انجام تکنیک ها و یادگیری روش هایی، می شود خصوصیت خود ابرازی را در هر فردی تقویت کرد. پس می توان گفت علیرغم اینکه برخی افراد این خصوصیت را به صورت ذاتی در خود دارند، امکان به دست آوردن آن به صورت اکتسابی نیز کاملا وجود دارد. پس نباید هرگز ناامید شد و فکر کرد که فردی که عزت نفس پایین و مهارت خود ابرازی کمی دارد، دیگر نمی تواند خود را تقویت نماید. بلکه باید با آموزش های اصولی و تمرین و ممارست و جدی بودن و البته داشتن صبر، خود را به این مهارت های کاربردی که در نهایت به بالا رفتن عزت نفس فرد منتج می شود، مجهز نماید.

تعریف جرات ورزیدن

حتما در طول زندگی دیده اید که به برخی افراد لقب پر دل و جرات می دهند. این به معنای خروس جنگی بودن این افراد نیست. بلکه این افراد به طور عمومی سلطه پذیر نیستند و برای دفاع از حقوق خود بشدت محکم و با شجاعت عمل می کنند. خصوصیت جرات ورزیدن از ویژگی هایی است که افرادی که از خود ابرازی بالایی برخوردارند، آن را نیز در خود دارند. این مهارت رفتاری هرگز نفی کننده عاطفی بودن، صمیمی بودن، مهربانی و انسانیت چنین افرادی نیست. زیرا شجاعت را هرگز نباید به قلدری و تعدی به حقوق سایرین معنا کرد.

برخی افرادی که دارای خود ابرازی کمی هستند از طرد شدن از جمع ها هراس دارند و سعی می کنند همواره طوری رفتار کنند که فقط خشنودی دیگران را به دنبال داشته باشد. هر چند که خواسته دیگران کاملا به ناحق هم باشد. این افراد با کمترین جرات در روابط اجتماعی حاضر می شوند.

به طور کلی می توان گفت که جرات ورزی یک مهارت بسیار کاربردی است که به ما می آموزد ضمن احترام به حقوق دیگران و عدم تعدی به حقوق آنان، از مواضع و حقوق خود دفاع کنیم و از حق خود کوتاه نیاییم. در این شرایط نه در وضعیت منفعلانه هستیم که از حق خود بگذریم و نه در حالت پرخاشگرایانه که حدود احترام از بین برود و به نزاع وارد شویم.

تعریف جامع تر جرات ورزیدن بدین گونه است که بر طبق آن، مهارت جرات‌ ورزی یک خصوصیت رفتاری است که مشخصه آن رفتار اجتماعی مثبت به‌ منظور دفاع از حق یا رسیدن به هدف است. در حقیقت رفتار جرات ورزانه همراه با اعتدال است که نه در آن اجازه صلب شدن حق خود را به دیگران می دهیم و نه به حق دیگران تعدی می کنیم.

مهارت جرات ورزیدن لازمه کار مدیریت

مدیران در هر کسب و کار و سازمانی بیش از همه باید مهارت جرات ورزیدن را دارا باشند. حتی یک مدیر موفق باید مهارت جرات ورزیدن را به کارکنان خود هم آموزش دهد. نوعی نگرانی ممکن است در برخی مدیران وجود داشته باشد، که آموزش جرات ورزی و ابراز وجود به کارکنان ممکن است آنها را جسور کند و فرآیند مدیریت را برای آنها دشوار سازد. اما در حقیقت جرات ورزی صداقت و شفافیت را در سازمان افزایش می دهد و در نتیجه بازده سازمان بهبود پیدا می کند. انسان جرات ورز، افکار، احساسات، نیازها، انتقادات و شکایت های خود را به جای اینکه پشت سر مدیر یا مجموعه مطرح کند، به صورت قاطعانه و شفاف، احساسات در برابر خود مدیر مطرح می کند و این افکار و ایده ها می تواند عصای دست مدیر باشد.

www.ayabs.com

آشنایی با ابزارهای سخنرانی

یکی از مواردی که می تواند از توانایی های برجسته افراد برای رسیدن به موفقیت باشد، توانایی ارائه است. این ارائه می تواند بیان مطلب و توضیحات محصول و خدمات در یک مذاکره فروش باشد، یا حتی سخنرانی در مقابل یک جمع. از این رو فرد سخنران و ارائه دهنده باید از ابزارهای متفاوتی برای ارائه سخنرانی خود استفاده کند که تا جای ممکن تاثیر گذاری آن را بالا ببرد و نتیجه دلخواه خود را در اثر تاثیر روی مخاطبان سخنانش، در بالاترین حد ممکن به دست آورد. به همین جهت برخی از توانایی ها را باید در خود به شدت تقویت کند و با تمرین و آموزش و ممارست بتواند برخی از قابلیت های لازم برای این کار را در خود بالا ببرد. همچنین می تواند از برخی تکنولوژی ها و وسایل نیز برای اینکه بیشتر توجه مخاطبان جلب شده و اثر گذاری سخنانش روی مخاطبان بالا رود، نیز بهره ببرد که در نهایت بتوان گفت سخنرانی موفق و بسیار تاثیرگذاری داشته است. اما برای افرادی که با فنون و ابزارهای سخنرانی آشنایی ندارند، باید حتما آشنایی با ابزارهای سخنرانی و تقویت فنون سخنرانی به خوبی صورت گیرد تا این دسته افراد بتوانند ارائه ای موفق داشته باشند.

فن بیان، ابزاری برای سخنرانی

در بحث آشنایی با ابزار سخنرانی حتما باید ابتدا به اصلی ترین ابزاری که در اختیار یک سخنران است یعنی فن بیان اشاره کنیم. داشتن فن بیان قوی یک مساله بسیار مهم در زمینه سخنرانی و ادای مطلب و ارائه می باشد که اصلی ترین ابزاری است که یک سخنران باید به آن مجهز باشد، زیرا بدون آن اصلا نمی توان ارائه مناسبی را ارائه داد.

اولین نکته کلیدی در داشتن یک فن بیان عالی، واضح بودن کلام است. باید شنونده بتواند کلمات را به درستی با وضوح شنیده و آن ها را متوجه شود. باید در نظر داشت که شمرده صحبت کردن نه ‌تنها فهم شنونده را از صحبت‌ های شما به عنوان یک سخنران تقویت می ‌کند، بلکه باعث می شود مطمئن و آرام به نظر برسید و نفوذ کلامتان نیز بیشتر شود.

همچنین باید از نفس نفس زدن های ممتد و قابل تشخیص نیز در طول سخنرانی پرهیز شود. باید بتوان با تنفس درست و برنامه ریزی شده که در اثر تمرین به دست می آید، ضرب آهنگ بهتری به کلام داد و همچنین سخنان را برای شنوندگان جذاب تر و شنیدنی تر کرد. اگر به‌ جای تنفس عمیق شکمی، از راه سینه و به صورت سطحی تنفس صحیح داشته باشید، صدای شما ضعیف  تر و وحشت‌ زده به ‌نظر می‌ رسد، و این کار می تواند باعث کشش غیر ضروری تارهای صوتی شما نیز شود. پس بهتر است حتی اگر پیش تر آن را تمرین کرده اید در زمان سخنرانی اصلی خود اصلا این کار را انجام ندهید و ریسک آن را به جان نخرید و سخنرانی خود را در معرض ریسک و مخاطره قرار ندهید. زیرا در صورتی که وحشت زده و ضعیف تر به نظر برسید، بسیار شانس این که نفوذ کلام داشته باشید، پایین می آید و نمی توانید توقع موفقیت سخنرانی خود و رسیدن به اهدافتان از سخنرانی مورد نظر را داشته باشید. به طور کلی باید در نظر داشته باشید که وقتی اضطراب و استرس دارید یا وحشت زده هستید، یادتان بماند نفس عمیق بکشید زیرانمی توان در آن لحظه توقع داشت که مانند پیش بینی های از قبل تعیین شده رفتار کنید، اما نفس‌ های آرام، عمق صدای شما را حتی در چنین شرایطی نیز به شدت بهبود می  بخشد و به شما کمک می  کند مطمئن  تر به نظر برسید.

برای داشتن فن بیان مناسب البته علاوه بر مطالعه و بالا بردن دامنه اطلاعات فردی، می بایست که فرد بتواند تمرینات کافی را داشته باشد. اگر فرد مورد نظر که قصد سخنرانی دارد تمرین کافی پیش از ارائه و سخنرانی خود نداشته باشد، قطعا نمی تواند کار را به خوبی انجام دهد. دقیقا چنین فردی مانند فردی است که بدون تجربه عملی از دانشگاه فارغ التحصیل شده و هیچ گونه تسلطی به کار در رشته خود ندارد و قطعا نمی تواند بدون تمرین کردن زیر نظر یک فرد با تجربه به هیچ گونه موفقیتی دست یابد. برای تقویت قدرت بیان باید حتما به خوبی و با ممارست در حین بالا بردن دامنه اطلاعات خود به صورت عملی تمرین کنید. با اینکه متخصصان در هر زمینه ای بارها و بارها اهمیت تمرین کردن را برای نتیجه دادن کارها توضیح داده ‌اند، ما هم باز صحبت از آن را خالی از لطف نمی دانیم. زیرا با وجود اینکه همواره از تمرین و ممارست در کاری عملی و میدانی سخن به میان می آید، اما باز هم بسیاری آن را جدی نمی گیرند و آن را پشت گوش می اندازند و فکر می کنند این موضوع با بالا بردن دانش تئوری و دامنه اطلاعات فردی می تواند قابل چشم پوشی باشد که کاملا دیدی اشتباه است و فرد را می تواند از موفقیت به طور کامل در هر زمینه ای دور کند. مثال بارز این موضوع این است که بهترین هنرمندان عرصه دوبله می  توانند هزاران کلمه را بدون ارتکاب هر گونه اشتباهی بیان کنند، اما برای به‌ دست آوردن این مهارت، سال‌ ها زمان لازم است و آنان با سال ها تمرین به این حد از تسلط رسیده اند. تمرین باعث از بین بردن نواقص می شود و صدا پیشه  ها از این راه به موفقیت می ‌رسند و خود را در سطح عالی قرار می دهند.

زبان بدن، ابزاری برای سخنرانی

زبان بدن در کنار فن بیان دومین بال پرواز سخنران به سوی موفقیت است . هر فردی در حین حرف زدن به صورت غیر ارادی از اندام های خود نیز در کنار کلام برای انتقال پیام استفاده می کند. زبان بدن به شما کمک می کند علاوه بر رساندن بهتر منظور خود، حال شنونده را هم از زبان بدنش درک کنید و ببینید از سخنان شما چه حسی دارد. پس باید به خوبی به نکات مورد نظر در آن واقف باشید. اما یکی از متداول ترین اشتباهات در خواندن زبان بدن دیگران این است که یک حرکت را جدا از سایر حرکات یا شرایط تعبیر کنید. به عنوان مثال می توان گفت که خاراندن سر معانی متفاوتی مانند غرق ریختن عدم اطمینان، شوره موی سر، کک، فراموشکاری و دروغگویی دارد و فهمیدن اینکه کدام معنی در مورد کدام فرد صدق می کند بسته به سایر حرکات همزمان فرد دارد. پس نباید با غرور بگوییم که به آن تسلط داریم و بدون علم کافی خود را دانای این موضوع بدانیم. زبان بدن مانند هر زبان گفتار دیگری دارای واژه، جمله و نقطه گذاری است و هر حرکت مثل یک واژه تنهاست و هر واژه معانی متفاوت و متعددی دارد. فقط هنگامی که یک واژه را با واژه دیگر در یک جمله قرار می دهید می توانید معنای آن را به طور کامل درک کنید. در واقع مجموعه حرکات و ژست های ما در قالب یک جمله در زبان بدن قرار می گیرند و نگرش واقعی شخص و حالت و احساس انسان را لو می دهند. یک مجموعه زبان بدن درست مثل یک جمله باید حداقل سه واژه داشته باشد تا دقیقا بتوان معنی هر واژه را تعبیر کرد. شخص موفق در این زمینه کسی است که می تواند جملات زبان بدن را بخواند و آنها را با رفتار فرد مطابقت دهد.

اعتماد به نفس بالا برای سخنرانی بهتر

اعتماد به نفس به خوبی در تن صدا و حرکات بدن و حالت چهره سخنران نمایان می شود. در حقیقت اگر فردی اعتماد به نفس مناسبی نداشته باشد هرگز نمی تواند بدون داشتن اعتماد به نفس کافی یک سخنرانی موفقیت آمیز داشت. بدین منظور باید احساس کنید حرفی که می ‌زنید، متعلق به خودتان است و خود را به خوبی باور کنید و با تمام اعتماد به ‌نفسی که امکان دارد وجود داشته باشد صحبت کنید. فرض کنید می خواهید با حرکات ورزشی رزمی مانند کاراته، تعدادی بلوک محکم مصالح ساختمانی را بشکنید. داشتن تردید و عدم داشتن اعتماد به نفس کافی باعث می شود، شما به جای بلوک های مورد نظر، دست های خود را در معرض آسیب دیدگی و شکستگی قرار دهید و به هدفی هم که شکستن بلوک ها بود دست پیدا نکنید.

تجهیزات مناسب برای سخنرانی

وسایلی که به عنوان پرزنتر شناخته می شوند، از تجهیزات سخنرانی به شمار می روند که انواع مختلفی دارند و برای جلب بیشتر توجه مخاطبان به سخنران کمک شایانی می کنند. این وسایل به سخنران اجازه می دهد بدون اینکه به سیستم کامپیوتر دست بزنند در روی سن به راحتی راه روند و با زبان بدن خود به خوبی جلب توجه کنند و همچنین بتوانند اسلاید ها را عوض کنند.

پروجکشن ها هم برای نمایش روی دیوار سفید یا پرده سفید بسیار کاربردی هستند که هر سخنرانی برای جلب توجه کافی افراد بیننده و شنونده به آن ها نیازمند است.

www.ayabs.com

عوامل موثر در روابط عاطفی

انسان موجودی چند بعدی است که ابعاد زندگی وی کاملا وسیع هستند و شناخت آن ها بسیار سخت و زمان بر است. بحث بعد روحی روانی انسان شاید پیچیده ترین مورد در زمینه بررسی ابعاد وجودی انسان باشد. انسان به عنوان یک موجود کاملا اجتماعی به برقراری ارتباط با سایر همنوعان خود نیاز دارد. در حقیقت یک انسان از بدو تولد خود با همان ابزارهای غریزی و زبان بدن و گریه سعی در برقراری ارتباط با پدر و مادر و اطرافیان خود دارد. این برقراری ارتباط برای برطرف کردن نیازهای اولیه مانند نیاز به غذا و نظافت می باشد. اما هر چه انسان بزرگ تر می شود، نیازهای بسیار وسیع تری هم پیدا می کند. یکی از نیازهایی که یک انسان جوان و بالغ به طور طبیعی داراست، نیاز به برقراری ارتباطات قوی و موثر با دیگران است. این روابط می تواند در عرصه های مختلف زندگی انسان وجود داشته باشد و شامل ارتباطات کاری، اجتماعی، خانوادگی و حتی عشقی و عاطفی شود. البته حتی در روابط کاری و تجارت و کسب و کار نیز گاهی ارتباطات آنقدر قوی و محکم می شود که بین افراد، عاطفه حکم فرما می شود. لزوما هم هر رابطه عاطفی یک رابطه عشقی نباید باشد. بلکه به عنوان مثال دو مرد که در محیط کار یا تحصیل یا هر جای دیگری با همدیگر احساسات و افکار مشترکی دارند و در مواقع سختی به مانند دو برادر از هم حمایت می کنند، هم می توانند روابط عاطفی با هم برقرار کنند. در این مطلب قصد داریم به عوامل موثر در روابط عاطفی اشاره نماییم. با ما همراه باشید.

رابطه عاطفی چیست؟

رابطه عاطفی الزاما یک تعریف کامل را دارا نمی باشد و هر یک از تعاریف ارائه شده برای آن می تواند تا حد زیادی درست بوده و از طرفی کامل هم نباشند. تا نام رابطه عاطفی می آید، به یاد عشق میان دو همسر و یا رابطه عاشقانه عاطفی والدین و فرزندان می افتیم. در حقیقت این ها روابطی عاطفی هستند. اما فقط همین موارد را نمی توان روابط عاطفی دانست. برخی روابط میان دو دوست، دو همسایه، دو همکار و یا حتی یک معلم و یک دانش آموز نیز می توانند روابط عاطفی به حساب بیایند.

در حالت متعالی رابطه عاطفی به عشق می انجامد و معمولا متعالی ترین نوع آن را در روابط همسران و مادر و پدر با فرزندان می توان جستجو کرد. اما در زندگی روزمره و روابط کاری هم می تواند برخی روابط مصداق بارز روابط عاطفی تلقی گردد.

عوامل موثر در جذب و ایجاد روابط عاطفی

برای اینکه دو نفر به همدیگر جذب شوند و بینشان نوعی از یک ارتباط عاطفی شکل گیرد باید المان ها و فاکتورهایی بینشان صورت گیرد و یا در وجود هر یک برای طرف مقابل دیده شود که به آن ها اشاره می نماییم:

– دیدن انعکاس خود در فردی دیگر

بسیاری از انسان ها در طول زندگی دنبال فردی می گردند که به نوعی انعکاسی از وجود خود باشد و در حقیقت دنبال شبیه ترین فرد به خود برای برقراری ارتباط می گردند. این موضوع بسیار شایع است و به درصد بسیار بالایی از مردم در این زمینه می توان اشاره کرد. به ویژه وقتی کسی به دنبال یک دوست صمیمی یا عشق برای زندگی خود باشد، خیلی دور از ذهن نیست که دنبال دیدن انعکاس خود در فرد مقابل باشد. درحقیقت این گونه است که در فرد مقابل چیزی می یابیم که در خودمان نیز وجود دارد، و همین موضوع ما را به طرف او جذب می‌ کند. در حقیقت در این نوع عشق انسان در جستجوی خود در وجود دیگری است. یا به عبارتی دیگر در جستجوی منی است که بتواند تصویر مرا چون آیینه در خود انعکاس دهد. به عنوان مثال اگر خصلت هدفمند بودن جزو ایده ‌آل‌ های ما باشد، اینکه بتوانیم عشق فردی هدفمند را به خود معطوف کنیم، برایمان تائیدی است از تصویری که می‌ خواهیم از خودمان داشته باشیم. البته باید گفت این موضوع غیر قابل انکار است که در اغلب عشق‌ها، به میزانی کم یا بسیار زیاد این مولفه به چشم می‌خورد. هر فردی در رابطه با معشوق تا حدی در جستجوی بازسازی نگاهی است که از خود دارد. این موضوع که خصلت های مشترک انسان ها را به همدیگر جذب می کند، فقط در مورد یافتن عشق و دوست صمیمی نیست. بلکه حتی در یک رابطه اجتماعی و کاری و حتی در یک ملاقات و جلسه مذاکره برای فروش محصولات یا خدمات نیز معمولا وجود موارد مشترک می تواند باعث جذب طرفین به همدیگر و ایجاد ارتباط قوی و به نوعی یک رابطه عاطفی می شود که در نهایت به ایجاد اعتماد انجامیده و فرآیند معامله را بهتر و زودتر به نتیجه می رساند و بعضا موجب همکاری های دراز مدت بین طرفین نیز می شود.

– دیدن خصوصیات فرد مکمل خود در فرد دیگر

حتما دیده اید در یک استارت آپ تیمی که تشکیل می شود، معمولا اعضای آن مکمل همدیگر هستند. در حقیقت یک فرد به عنوان مثال در مساله اصلی کاری آن استارتاپ متخصص است، دیگری در زمینه برنامه نویسی کامپیوتر تبحر دارد، دیگری در زمینه ارتباطات تخصص دارد و … . موسس اولیه استارتاپ که تیم را جمع کرده در حقیقت جذب تک تک مهارت های این افراد شده که خود آن ها را نداشته و به آن ها نیاز داشته است. در روابط عاطفی هم به همین صورت است. برخی می گویند یک زوج باید مکمل یکدیگر باشند. برخی اعتقاد دارند دو دوست صمیمی هم باید برای یکدیگر مکمل باشند. در این نوع ارتباط عاطفی، تفاوت های فردی دو نفر است که ‌ایجاد کننده احساس کشش بین آن دو نفر می ‌شود و آن ها را به صورت بسیار قوی به یکدیگر جذب می کند.

در اینجا دیگر شخص برعکس مورد قبلی که ذکر شد در جستجوی همتا و انعکاس خود نیست، بلکه در جستجوی کسی است که جایگزین یک سری فقدان‌ های وجودی ‌اش شود و به صورت یک مکمل بتواند آن خلاء ها را پر کند. می توان با مثالی این مساله را بهتر تبیین کرد که یک شخص تنبل ممکن است جذب فردی بسیار زبر و زرنگ و چابک و بسیار کاری و فعال ‌شود. عامل اصلی این کشش یافتن ابعادی است که فرد در خود نمی‌تواند ایجاد کند. در زمینه های کسب و کار نیز به همین صورت است. به عنوان مثال گاهی پیش می آید در یک جلسه مذاکره فروش یک خریدار که خود شخصیتی تبنل و بسیار کند دارد از زبر و زرنگ و فعال بودن شخص فروشنده خوشش بیاید و به وی جذب شده و در نهایت معامله جوش بخورد. این دید مثبتی که فرد خریدار نسبت به فروشنده پیدا کرده در حقیقت می تواند موتور محرک جوش خوردن معامله تلقی شود. در حقیقت به علت این خصوصیات مکمل، نوعی از ارتباط عاطفی بین خریدار و فروشنده برقرار می شود که خود موجب ایجاد حس مثبت و اعتماد شده و فرآیند معامله را به انجام نزدیک می کند.

گام های موثر برای بهبود روابط عاطفی

با یک سری رفتارها می توان به میزان چشمگیری برقراری ارتباط قوی عاطفی با افراد دیگر را برای خود تسهیل کرد. در حقیقت باید برخی رفتارها و خصوصیات را در خود تقویت کنیم تا این مهم حاصل شود.

– رازدار بودن برای بهبود رابطه عاطفی

هر فردی ممکن است حرف هایی داشته باشد که به هر کسی نتواند بگوید. وقتی برای کسی رازدار مناسبی باشیم وی به ما اعتماد و علاقه بیشتری پیدا می کند و به همین علت قطعا با ما رابطه بهتری برقرار خواهد کرد. این رابطه اگر در زمینه های کاری باشد می تواند به همکاری یا انجام معامله منجر شود.

– گوش شنوا بودن برای بهبود رابطه عاطفی

برای هر کسی پیش می آید که در شرایطی در زندگی حرف هایی دارد که به گوش شنوا برای شنیدن حرف هایش نیاز دارد. احتمالا با خود بگویید گوش دادن به دیگران کاری ندارد و عملی ساده است، اما اگر شنونده نتواند از فن گوش دادن به درستی و به موقع استفاده کند، ارتباط دچار مشکل می‌ شود و نمی تواند حس مثبتی را به طرف مقابل منتقل نماید. گوش دادن فقط شنیدن کلامی که فرد مقابل به زبان می‌آورد، نیست. برای این که بتوانید شنونده خوبی باشید باید حس گوش دادن را یاد بگیرید و تمرین کنید و بسیار به کار گیرید. یک شنونده موفق شنونده ‌ای است که می ‌تواند بین ارتباط کلامی و غیر کلامی هماهنگی‌ های لازم را برقرار نماید.

– همدلی و همدردی برای بهبود رابطه عاطفی

برای هر کسی پیش می آید که در شرایط سخت با کسی درد دل کند. اگر فرد مقابل علاوه بر گوش شنوا بودن با وی همدردی و همدلی کند و حس مشترک به وی منتقل کند قطعا می تواند رابطه بهتری را هم با وی ایجاد کند و احساسات متقابلی در هر سطحی بین آن ها ایجاد خواهد شد.

www.ayabs.com

مسئولیت پذیری چیست؟

هر انسانی برای اینکه بتواند به موفقیت در زندگی نایل آید باید یک سری ویژگی های اخلاقی و شخصیتی را دارا باشد. یکی از این موارد بسیار مهم داشتن حس مسئولیت پذیری است. طبیعتا فرق زیادی بین یک فردی که می توان مسئولیتی به وی سپرد و از انجام آن مطمئن بود و کسی که اصلا مسئولیت پذیر نیست، وجود دارد و طبیعتا در زمینه های شغلی و اجتماعی هم می توان حس مسئولیت پذیری را یک پایه و رکن اساسی برای دستیابی به موفقیت و جایگاه بهتر دانست. هیچ کسی دوست ندارد کاری را به فردی بسپارد که مسئولیت پذیر نبوده و تعهدی نسبت به انجام وظایف محوله و حس پاسخگویی ندارد. از طرف دیگر خود فردی که احساس مسئولیت و پاسخگویی ندارد، در واقع به خود نیز پاسخگو نیست و یک تعهد درونی برای انجام وظایف محوله ندارد و به همین جهت اعتماد به نفس خود را به تدریج از دست می دهد. به همین جهت است که مسئولیت پذیری را می توان پایه ای برای شکل دهی شخصیت و احساس عزت نفس در افراد دانست. در واقع کسی که مسئولیتی را می پذیرد و تعهد درونی نسبت به انجام آن دارد، می تواند درون خود احساس مفید بودن و ارزشمند بودن کند که همین می تواند باعث بالا رفتن عزت نفس وی نیز بشود. به همین جهت در این مطلب بر آن شدیم ابتدا به این پرسش پاسخ دهیم که مسئولیت پذیری چیست؟ سپس به دلایل اهمیت آن و روش هایی برای تقویت آن در انسان خواهیم پرداخت. با ما در ادامه این مطلب همراه باشید. (مسئولیت پذیری چیست؟)

تعریف مسئولیت پذیری
در حقیقت مسئولیت پذیری را می توان یک تعهد درونی دانست که هر فرد برای انجام کارهای محوله که یا خود یا دیگران برای وی تعیین می کنند، دارد. انسان موجودی دارای اختیار است و به همین جهت با اراده و خواست خود کاری را پذیرفته و انجام می دهد. به همین سبب می بایست مسئولیت آثار و عواقب و نتایج عمل انجام شده را نیز بپذیرد.

انسان هایی که در محاورات عامه مسئولیت پذیر خوانده می شوند افرادی هستند که نسبت به انجام کارهای محوله بشدت تعهد درونی دارند و در عین حال یک حس پاسخگو بودن در برابر خود و همچنین فردی که کار را به آنان محول کرده نیز دارند. به همین سبب این افراد به شدت قابل اعتمادتر از سایرین هستند و هر کسی دوست دارد با آنان همکاری کند. این افراد می توانند جایگاه های شغلی بسیار بهتری را کسب نمایند، زیرا کارفرمایان و مدیران معمولا دوست دارند وقتی وظیفه ای به کسی می سپارند از انجام آن و پاسخگویی فرد اطمینان داشته باشند و این افراد دقیقا چنین خصوصیتی را دارا می باشند.

این حس پاسخگو بودن علاوه بر جلب اعتماد دیگران برای خود این افراد نیز ذهن بازتر و آرامش بیشتری را ایجاد می کند. این افراد معمولا افرادی با روی گشاده و اخلاقی بسیار خوب هستند و همین سلامت اخلاقی، به سلامت روانی و آرامش فکری آنان نیز می تواند کمک کند.

مسئولیت پذیری همچنین موجب می شود این افراد مرتب در اجتماع مورد تایید دیگران قرار گیرند و همین موضوع موجب می شود اعتماد به نفس آنان به شدت بالا رفته و شرایط روحی بهتری در اثر این حس مثبت و مفید واقع شدن پیدا کنند. علاوه بر این، این افراد با داشتن حس مسئولیت پذیری قوی معمولا پله های ترقی را به سرعت بالا می روند و به همین جهت است که احساس ارزشمند بودن به آن ها دست می دهد و در نتیجه عزت نفس آنان نیز به طور چشمگیری تقویت می شود.

فرد مسئولیت پذیر با منطق و عقل ابتدا می سنجد که وظیفه محوله در حد توان وی است یا خیر. در صورتی که آن را در حد توان خود دید، آن را پذیرفته و شروع به انجام آن می کند و این را هم می پذیرد که کارهای وی قابل نظارت شدن توسط فرد تعیین کننده مسئولیت باشد. از این رو خود را ملزم به پاسخگویی به وی می داند.

مسئولیت پذیری بدین معنا نیست که این گونه افراد اصلا اشتباه نمی کنند و تمام کارها را بدون اشکال و بی کم و کاست انجام می دهند. بلکه این افراد پاسخگو هستند و در صورت اشتباه و وجود اشکالی در کار حتما با تمام وجود در صدد رفع مشکل و اصلاح بر می آیند. به همین جهت اگر کسی مسئولیتی را به عهده فردی مسئولیت پذیر قرار دهد، می تواند خیالی آسوده داشته باشد که در حقیقت وی قصد از سر باز کردن ندارد و با تمام وجود سعی می کند کار را به نحو احسن و مطابق با خواست فردی که مسئولیت را به وی محول کرده انجام دهد و رضایت وی را جلب نماید تا خود نیز به علت انجام تعهد به خود و فرد مورد نظر به آرامش روحی دست پیدا کند.

چگونه فردی مسئولیت پذیر باشیم؟
در خانواده، محل کار و اجتماع، مسئولیت پذیر بودن یک مزیت و به بیان بهتر یک امر بشدت ضروری به شمار می رود. مسئولیت پذیری در ذات بسیاری افراد نهادینه شده و از کودکی نشانه هایی از مسئولیت پذیری را به صورت خودجوش از خود نشان می دهند. اما این بدین معنا نیست که افرادی دیگر نمی توانند از این ویژگی برخوردار شوند. بلکه کلیه انسان ها با آموزش های درست و اصولی به ویژه در دوران طفولیت می توانند به افراد مسئولیت پذیری تبدیل شوند. این مسئولیت در وهله اول بر عهده پدر و مادرها است. زیرا این افراد اولین کسانی هستند که ذهن و شخصیت فرزند خود را شکل می دهند و می توانند با آموزش های مناسب از همان دوران کودکی، فرزند خود را به سوی مسئولیت پذیری سوق دهند.

با انجام یک سری تمرینات می توان حس مسئولیت پذیری را در خود تقویت کرد. البته نباید انتظار داشت که در مدت زمان خیلی کوتاهی این کارها نتیجه دهد. بلکه با ممارست و تمرین و صبر می توان به نتیجه دلخواه دست پیدا کرد.

اولین مورد این است که اگر کاری را قبول کردید، آن را حتما انجام دهید. زیرا اگر فردی وظیفه ای را بپذیرد ولی آن را انجام ندهد عادت عدم مسئولیت پذیری در وی تقویت می شود و وی به بدقول بودن و غیر قابل اعتماد بودن عادت می کند. حتی اگر کاری که قبول کرده اید انجام دهید سخت بود، ثابت قدم بمانید.

یکی دیگر از مواردی که باید برای مسئولیت پذیر شدن روی آن کار کنید این است که دیگران را مقصر ندانید و مسئولیت کارهای خود را بپذیرید. در حقیقت انسان توسط خداوند طوری آفریده شده که برای انجام هر کاری مختار است و وقتی مسئولیتی را پذیرفت، عواقب آن را نیز باید بپذیرد. این موضوع می تواند به بالا رفتن اعتماد به نفس نیز کمک کند.

همچنین بهتر است به جای مرتب ناله کردن و ابراز ناراحتی با خود صادق باشید و اشتباهات خود را بپذیرید. این پذیرفتن اشتباه به جای لجاجت بیهوده موجب می شود در دفعات بعدی دیگر آن را تکرار نکرده و به خوبی از آن درس گیرید و در صدد جبران اشتباه انجام شده برآیدد. این موضوع موجب می شود دیگران بیشتر بتوانند به شما اعتماد کنند.

مسئولیت پذیری در یک کسب و کار نوپا یا استارتاپ
هر فرد در یک گروه کاری یا هر گروه دیگری نسبت به خود، سایر اعضای تیم و همچنین خود آن کار دارای مسئولیت است. بسیار مهم است که هر فرد بداند که چقدر کارش در داخل یک تیم ارزش دارد و عدم مسئولیت پذیری وی زحمات سایر اعضای تیم را هم به باد می دهد. هر کدام از اعضا در یک تیم باید نسبت به تیم خود احساس مسئولیت کنند و در عمل برای حق خود و دیگران احترام قائل شده است و این احترام به صورت متقابل بین آنان شکل گیرد . می دانیم که اعتماد افراد یک تیم زمینه را برای گسترش رشد و شکوفایی در آن تیم فراهم می کند و اعضای تیم با انجام کارها به صورت گروهی می توانند در کاهش هزینه ها، اقتصاد و… استارتاپ خود موثر واقع بشوند. استارتاپ ها به طور معمول بر دانش و مهارت اعضای تیم استوارند و دارای سرمایه زیادی نیستند. از این رو اعضای تیم هر یک باید حس مسئولیت پذیری بالایی داشته باشند و درک کنند که اگر مسئولیت های محوله به خود را درست انجام ندهند می توانند باعث فروپاشی تیم و شکست کار شوند. البته این موضوع که افراد باید حتما مسئولیت پذیر باشند مختص استارتاپ ها نیست و همه کسب و کارها به چنین کادری نیاز دارند، اما در مورد استارتاپ ها این موضوع بیشتر به چشم می آید.

www.ayabs.com

استقلال عاطفی چیست؟

خداوند متعال انسان را موجودی اجتماعی آفریده و انسان از بدو تولد نیاز به برقراری ارتباط با سایر همنوعان خود دارد. این ارتباط در تمامی شئون زندگی انسان می تواند گسترش پیدا کند. بدین ترتیب که بسیاری از نیازهای مادی و معنوی انسان در گرو برقراری ارتباط با سایر افراد می باشد. به همین جهت داشتن روابط سالم و محکم با دیگران یک امر کاملا ضروری است تا انسان بتواند در موارد مختلف در زندگی خود به اهداف مورد نظر و موفقیت دست یابد. انسان برای داشتن ارتباطات مناسب با سایر همنوعان خود نیاز دارد که حتما در وجود خود مواردی را ایجاد و تقویت نماید. در حقیقت با داشتن یک سری خصوصیات که اکثرا اکتسابی بوده و با تمرین قابل دستیابی هستند، افراد می توانند خود را برای داشتن روابط بهتر با دیگران آماده نمایند. یکی از ویژگی های افراد موفقی که دارای روابط و ارتباطات موثر و محکم با دیگران هستند، داشتن استقلال عاطفی است. استقلال عاطفی موردی بسیار ساده و در عین حال بسیار مهم و حیاتی است که بسیاری افراد متاسفانه کوچک ترین آشنایی هم با آن ندارند و به همین جهت اهمیت آن را درک نمی کنند و اهتمام خاصی هم ندارند که آن را در خود تقویت نمایند. در این مطلب ابتدا قصد داریم به این سوال پاسخ دهیم که استقلال عاطفی چیست؟ سپس به کلیه مسائل مربوط به استقلال عاطفی خواهیم پرداخت.

تعریف استقلال عاطفی

شخصی که دارای استقلال عاطفی است، در زندگی و روابط خود برای رسیدن به شادی، به دیگران و رضایت آن ها هیچ گونه وابستگی ندارد و در حقیقت به خود اطمینانی بالا دارد و علایق و خواسته های خود را به خوبی می شناسد و با داشتن خودشناسی بسیار زیاد و قوی می تواند سیستم عاطفی خود را به عنوان یک انسان اجتماعی به درستی هدایت نماید. استقلال عاطفی یک فاکتور بسیار اساسی برای داشتن روابط سالمی با دیگران است که البته برخی افراد به صورت ذاتی از آن برخوردارند. اما این گونه نیست که نتوان این ویژگی را در بقیه افراد نیز بالا برد. همه انسان ها می توانند با آموزش و تمرین و ممارست این ویژگی را نیز در خود بسیار تقویت کنند و با داشتن این خصوصیت روابطی بهتر و محکم تر و موثر تر را با سایر افراد داشته باشند.

انسانی که دارای استقلال عاطفی بالایی است، به خوبی به خود اعتماد دارد و هرگز رضایت و آرامش خود را در تایید شدن توسط دیگران نمی بیند و در حقیقت برای شاد و راضی بودن، به تایید گرفتن از سایر انسان ها نیازی ندارد. اینجاست که استقلال عاطفی را می توان در برابر وابستگی عاطفی قرار داد. این بدین معنا نیست که انسان به سایر افراد نباید اهمیت بدهد. قطعا منظور از استقلال عاطفی این نخواهد بود. زیرا انسان همان طور که پیش تر ذکر کردیم موجودی اجتماعی است و بخش عمده ای از وجود وی به داشتن ارتباطات قوی با دیگران وابسته است. اما با وجود داشتن ارتباط با دیگران، فردی که استقلال عاطفی بالایی دارد، حد و مرزها و ارزش های قطعی برای خود تعریف می کند که هرگز حاضر نمی شود از این حدود کوتاه بیاید. با این شرایط وی می تواند بدون اینکه به تایید دیگران وابسته باشد، خود از زندگی احساس رضایت و شادی پیدا کند و در زندگی حس و حال خوبی را داشته باشد. این ویژگی مثبت می تواند در تمامی انواع روابط برای انسان از جمله روابط عاطفی و عاشقانه و یا حتی روابط کاری، فروش و تجاری نیز بسیار کاربردی باشد و در ساختن روابطی بسیار موثر و مستحکم برای انسان نقشی بسیار اساسی و مثبت را ایفا نماید.

انسان هایی که استقلال عاطفی بالایی دارند در حقیقت خود را دوست دارند و این البته به معنای خودخواهی و از خود راضی بودن که می توانند رذایل اخلاقی محسوب شوند، نخواهد بود. در واقع این علاقه داشتن به خود یعنی اینکه فرد بدون اینکه به دوست داشته شدن توسط دیگران وابسته باشد، با عشق خود به خودش، احساس خوبی از زندگی داشته باشد. این موضوع که انسان را بسیار شاد و راضی تر از زندگی می کند، در حقیقت یک فاکتور بسیار مهم برای افرادی است که دوست دارند دیگران را به سوی خود جذب کنند. زیرا افرادی که این گونه هستند ناخودآگاه دیگران را به سوی خود جذب می نمایند.

افرادی که بالعکس، دارای وابستگی عاطفی بالایی هستند برای هر میزان رضایت از زندگی و حس شادی به تایید شدن توسط سایر انسان ها نیاز دارند. این افراد اعتماد خاصی به خود ندارند و در مسیری قرار ندارند که خود را به شادی و زندگی رضایت بخش هدایت کنند. در این صورت برای دیگران نیز افراد جذابی نمی باشند و دیگران تمایل زیادی به داشتن ارتباط قوی و نزدیک با آنان نخواهند داشت. افرادی که وابستگی عاطفی زیادی دارند، در حقیقت دارای احساس پوچی در درون خود هستند و سعی می کنند خلاء های موجود در خود را با دوست داشته شدن توسط دیگران پر کنند. اما در واقع این رفتار نتیجه معکوس برای آنان خواهد داشت و دیگران به سمت آنان جذب نخواهد کرد و بالعکس باعث دوری دیگر افراد از آنان خواهد شد. هیچ شخصی دوست ندارد با افرادی که به درستی خود را نشناخته و برای خود ارزش قائل نیستند در ارتباط باشد. در حقیقت این افراد از ترس تنها شدن با خود و افکارشان سعی می کنند به دیگران پناه برند که همین موضوع بالعکس موجب می شود که دیگران از آن ها دور شده و از داشتن ارتباط با آنان بپرهیزند.

تاثیر استقلال عاطفی در کسب و کار

در واقع شاید در نگاه اول ارتباط خاصی نتوان بین مفهوم استقلال عاطفی و مقوله کسب و کار و تجارت پیدا کرد. اما باید در نظر داشت که در تعریفی که برای استقلال عاطفی ذکر کردیم این نکته بسیار برجسته بود که افرادی که استقلال عاطفی دارند و نیازی به تایید شدن و دوست داشته شدن توسط دیگران برای ایجاد حس رضایت در زندگی ندارند، افرادی هستند که به خود حس اعتماد بسیار قوی دارند و ارزش بسیاری برای وجود خود قائل می شوند که البته پیش تر هم ذکر کردیم این به معنای از خود راضی و خودخواه بودن نیست. طبیعی است افرادی که این خصوصیت را در خود به صورت ذاتی دارند یا اینکه با آموزش و تمرین و ممارست آن را در وجود خود نهادینه کرده اند، افرادی هستند که کارها و رفتارهای خود را برای خوشایند دیگران انجام نمی دهند و به همین جهت که حس رضایت و خشنودی آن ها متکی به خودشان است، می توانند در روابط اجتماعی نیز برای دیگران افراد جذابی به نظر بیایند. در حقیقت چنین افرادی مورد توجه سایر انسان ها برای برقراری ارتباط قرار می گیرند و کمتر کسی پیدا می شود که نخواهد با چنین افرادی ارتباط قوی و موثر برقرار نماید.

طبیعتا یکی از ویژگی های کارآفرینان و موسسان استارت آپ ها هم همین برقراری ارتباط قوی و موثر است. زیرا این افراد باید بتوانند یک تیم متخصص را به خوبی دور هم جمع کنند و از تخصص آن ها نهایت بهره را در جهت رسیدن به اهداف خود در زمینه کسب و کار مورد نظر ببرند. به ویژه در ابتدای امر که معمولا پول زیادی هم در کار نیست، جمع کردن افرادی متخصص و کارآمد و ایجاد انگیزه در آن ها و بعدا حفظ انگیزه در این افراد برای رو به جلو بردن کسب و کار به برقراری ارتباط بسیار موثر نیاز مبرم دارد. همان طور که ذکر شد افرادی که استقلال عاطفی بالایی دارند، به علت ویژگی های شخصیتی خود دیگران را به خود جذب می کنند. از همین جهت است که این افراد برای اینکه کارآفرین یا موسس استارت آپ باشند بسیار مناسب هستند و می توانند یک گروه از متخصصان کارآمد را دور هم جمع کرده و با تک تک آن ها ارتباط موثر و خوبی را برقرار نمایند.

برخی مشاغل مانند تیم فروش و مدیر فروش و بازاریابان کسب و کارها نیز به شدت به مهارت برقراری ارتباط قوی و موثر با سایر افراد جامعه نیاز دارند. زیرا این افراد دقیقا شغلشان ارتباط با دیگران برای معرفی محصولات و فروش آن ها به مردم است. همچنین فروشندگان خرد که در سطح شهرها در مغازه ها و فروشگاه های مختلف مشغول به کار هستند نیز دقیقا به همین صورت باید بتوانند با برقراری ارتباط مناسب با مشتری های بالقوه ای که وارد فروشگاه هایشان می شوند، آن ها را به خریدار بالفعل تبدیل نمایند. در چنین شرایطی داشتن استقلال عاطفی می تواند برای این افراد یک امتیاز ویژه برای جذب دیگران به خود و برقراری ارتباط مناسب محسوب گردد.

www.ayabs.com

خلاقیت چیست؟

در سال های اخیر که در تمام دنیا مساله شغل به ویژه برای جوانان تحصیل کرده به یک معضل تبدیل شده است، افراد خلاق که حتی بدون تحصیلات دانشگاهی موفق به ایجاد شغل برای خود و دیگران شده اند، بیشتر مورد توجه قرار گرفته اند. این افراد ویژگی های بسیاری دارند که یکی از برجسته ترین آن ها خلاقیت است. سیستم های آموزشی در کشورهای مختلف سال هاست به این فکر افتاده اند که به جای تحصیل برای کسب نمره، شکوفایی استعداد ها و خلاقیت های دانش آموزان را هدف خود قرار دهند و بتوانند کارآفرینان آینده را پرورش دهند. در کشورهای مختلف آکادمی های کسب و کار نیز دقیقا سعی در همین موضوع دارند که بتوانند با کشف استعداد های هر فردی خلاقیت های وی در آن زمینه ها را به شکوفایی و ثمردهی برسانند. کمتری کسی پیدا می شود که در مورد مفهوم خلاقیت چیزی نداند. اما بسیاری از مردم به درستی نمی دانند که خلاقیت چیست؟ در این مطلب قصد داریم ابتدا به توضیح مفهوم خلاقیت پرداخته و در ادامه به مباحث مرتبط خواهیم پرداخت. با ما همراه باشید. (خلاقیت چیست؟)

تعریف خلاقیت

محققان علوم مختلف از جمله روان شناسی هر کدام برداشت خاصی از خلاقیت داشته اند و به همین جهت تعاریف متعدد و متنوعی برای آن ارائه کرده اند. نمی توان هیچ یک از این تعاریف را کامل و بی نقض دانست و هیچ یک را نیز نمی توان به طور کامل رد کرد. از این رو چند تعریف خلاقیت که جامع ترین آنها می باشند را خدمتتان ارائه می نماییم.

یکی از تعاریف بیان می نماید که خلاقیت ترکیبی از قوه ابتکار و انعطاف پذیری است که فرد آموزش دیده را قادر می سازد که خارج از چارچوب تعیین شده فکری، و البته به دور از تفکرات نامعقول، به صورت مولد بیاندیشد.

تعریفی دیگر بیان می کند که خلاقیت که آن را آفرینندگی نیز می نامند، اساسی ترین توانایی انسان ها برای ایحاد ارزش در کلیه عرصه های زندگیست. اکثر علوم، تکنولوژی ها، اختراعات، ابداعات، صنایع و هنرها در طول تاریخ بدون وجود خلاقیت در بشر امکان پذیر نبوده اند.

تعریفی دیگر، خلاقیت را توانایی حس کردن کمبود ها و مسائل و اتخاذ راهی غیر روتین برای حل مسائل بیان می کند. در واقع بر اساس این تعریف، افراد خلاق کسانی هستند که مواردی که برای دیگران بن بست محسوب می شود فقط برای آنان یک چالش است و می توانند راه حلی را با تفکر ناب خود برای مساله پیدا نمایند.

برخی به اشتباه نوآوری را با خلاقیت یکی می دانند. در واقع در بیان تفاوت نوآوری و خلاقیت می توان گفت که خلاقیت، تولید ایده های ناب است و نوآوری به کار بردن ایده های تولید شده.

افراد خلاق مجذوب تازگی هستند و تکرار و یکنواختی برای آنان اصلا جذابیتی ندارد و به دنبال تحریک ذهنی و نه محرک‌ های قوی و مخاطره ‌آمیز جهان واقعی هستند. آخرین یافته های علمی در این زمینه شرح می دهد که هرس کردن نورونی که در میان سطح عادی و سطح سایکوپاتولوژی واقع شود می ‌تواند موجب خلاقیت شود. دلایل دیگری که برای ارتباط نیمکره راست مغز انسان ها با خلاقیت وجود دارد این است که افراد خلاق تنها طی این فرایند و نه به ‌طور کلی تکیه بیشتر بر نیمکره راست مغز خود دارند. (خلاقیت چیست؟)

سطوح مختلف خلاقیت

برای خلاقیت به عنوان یک فاکتور مهم در موفقیت انسان در گذر از روزمرگی صرف و حرکت به سوی پیشرفت، می توان سه سطح اصلی را در نظر گرفت که عبارتند از:

– کشف: به پایین ترین سطح از خلاقیت بشری کشف می گویند که در حقیقت آگاهی پیدا کردن از یک حقیقت موجود است. این مرحله خود می تواند پایه ای برای مراحل بعدی خلاقیت به شمار رود. در واقع در طول تاریخ بشر بسیار اتفاق افتاده که اختراعات بسیار بزرگ و ارزشمندی بر پایه یک کشف ساده آغاز شده اند.

– اختراع: سطح دیگر خلاقیت که بالاتر از کشف قرار می گیرد، اختراع نام دارد. در حقیقت با کشف دانش و آگاهی و در اختیار داشتن علم، انسان ها به اختراع چیزهای نو دست می زنند. اما این گونه نیست که اگر فردی به اختراع یک مورد دست نزند، آن اختراع تا ته تاریخ صورت نپذیرد. به عنوان مثال اگر الکساندر گراهام بل تلفن را اختراع نمی کرد، فقط شاید تاریخ اختراع آن به تعویق می افتاد. ولی حتما در آینده توسط شخصی دیگر اختراع می شد. زیرا دانش آن در اختیار بشر بود و به هر حال زمانی اختراع آن صورت می پذیرفت.

– خلق: بالاترین سطح و درجه از خلاقیت را خلق می دانند که در حقیقت فقط یک نفر می تواند آن ها را ایجاد کند و بس. به عنوان مثال افسانه ها و داستان های تاریخی ایرانی سینه به سینه منتقل می شد و وجود داشت. اما فقط یک نفر توانست شاهکاری چون شاهنامه را خلق کند و آن شخصی نبود جز حکیم ابوالقاسم فردوسی. هر فردی در وجود خود توانایی خاصی برای خلق یک مورد خاص در زمینه ای خاص را دارد. البته در بسیاری موارد این استعداد خلق کنندگی در افراد به درستی کشف نمی شود و هرگز شکوفا نمی گردد. (خلاقیت چیست؟)

چگونه می توان خلاقیت را تقویت کرد؟

برای تقویت خلاقیت در انسان ها روش های زیادی وجود دارد و سیستم آموزشی به ویژه آموزش ابتدایی در تمامی کشورها باید با بینش کافی از این روش ها برای تقویت خلاقیت کودکان در سن رشد استفاده کنند. زیرا خلاقیت علیرغم اینکه در برخی افراد به صورت ذاتی و نهادینه وجود دارد، امری کاملا ذاتی و غیر اکتسابی نیست. به همین جهت با آموزش و تمرینات خاصی می توان آن را به خوبی در مسیر درست تقویت کرد.

اولین موردی که برای تقویت خلاقیت بسیار لازم است بالا بردن علم و آگاهی می باشد. باید در نظر داشت که نوآوری بر مبنای دانش شکل می گیرد. به همین جهت می بایست دائم حوزه دانش خود را گسترش دهید تا بتوانید با در نظر داشتن آگاهی های وسیع خود ذهنی خلاق تر داشته باشید و به هر یک از سه سطح خلاقیت بتوانید وارد شوید. برای بالا بردن خلاقیت خود و در پله نخست بالا بردن آگاهی خویش، کتاب ها و مطالبی را بخوانید که معمولا نمی ‌خوانید. زیرا احتمالا در زمینه هایی که قبلا مطالعه نداشته اید دانش کمتری دارد و چه بسا با افزودن دانش خود در این زمینه ها خلاقیت در وجود شما شکوفا شده و حتی به مرحله خلق یک ایده جدید برسید. (خلاقیت چیست؟)

افرادی که خلاقیت بالایی دارند، قوه تخیل بسیار پویایی هم دارند. به همین علت شما نیز اگر قصد دارید به خلاقیت بالایی دست یابید، لازم است تخیل هدفمند را در خود با تمرین تقویت کرده و آن را به عنوان یک مفهوم حقیقی درک نمایید.

همچنین برای بالا بردن و تقویت قوه خلاقیت در وجود خود بسیار لازم است که با فاصله گرفتن از ایده‌ ها به آن‌ ها فرصت پرورش یافتن دهید. به عنوان مثال، می ‌توانید وقتی روی پروژه ‌ای بزرگ کار می ‌کنید، زمانی به خود استراحت دهید و از کار روی موضوع مورد نظر فاصله بگیرید. بدین منظور می توانید وقت خود را به کارهای سرگرم کننده صرف نمایید تا بتوانید کمی ذهن خود را هم استراحت دهید. پس بهتر است به نواختن موسیقی برای چند دقیقه بپردازید یا به یک ورزش مفرح مشغول شوید. به این ترتیب ذهنتان به جای دیگری هدایت می ‌شود و به خلاقیت و نوآوری بیشتر شما کمک می ‌کند. به طور کلی افرادی که بسیار خلاق هستند وقت مناسبی را در طول هفته به تفریحات سالم مورد علاقه خود و گذران وقت در طبیعت اختصاص می دهند.

یکی دیگر از ویژگی های انسان های خلاق که می توان آن را در هر فردی تقویت کرد عدم ترس از تجربه کردن است. اگر می خواهید خلاقیت خود را به خوبی تقویت کنید سعی کنید از رویارویی با چالش ها نهراسید و همواره سعی در رویارویی با تجربه های جدید داشته باشید که می تواند شما را در بن بست های موقتی قرار داده و ذهن شما را برای طراحی راه حل تحریک نماید. افرادی که این گونه زندگی کرده و مرتب خود را در معرض تجربه های نو و رویارویی با چالش های جدید قرار می دهند، انسان هایی خلاق تر از دیگران خواهند بود.

یکی از خصوصیات افراد خلاق، تشنه موفقیت بودن است. این افراد نیاز دارند در کسب هدف ‌های خود در زندگی، به موفقیت‌ هایی دست پیدا کنند. این نیاز منبعی قوی و دلگرم‌ کننده برای تلاش مضاعف فرد در زمینه دستیابی به راه حل ‌های تازه، ریسک پذیری بیشتر و تمرکز قوی تر بر روی موضوع است. اگر شما هم با تحریک ذهن خود به سوی موفقیت بتوانید نیاز به رسیدن به موفقیت را درون خود نهادینه کنید، می توانید فردی خلاق تر از آنچه اکنون هستید باشید.

www.ayabs.com

 

مهارت های مذاکره فروش

یکی از ایراداتی که موجب می شود بعضی از کسب و کارها زمین بخورند این است که دید بسیار سنتی و غیر تخصصی به کار و تجارت دارند. در حقیقت باید برای هر یک از مسئولیت ها در یک کسب و کار از فردی متخصص و دارای تجربه و دانش کافی استفاده نمود. توجه به این موضوع مهم می تواند یک کسب و کار را در رقابت با رقبای هم صنفش دارای تمایز و برتری کند و آن ها را به موفقیت برساند. به همین علت است که کسب و کارهای موفق در هر زمینه ای به ویژه بخش فروش از افرادی کاملا متخصص استفاده می کنند. فروش یکی از بخش هایی است که در هر کسب و کار بسیار مهم است و به همین دلیل تیم فروش معمولا افرادی هستند که بسیار در این زمینه متخصص هستند. برخورداری از مهارت های مذاکره فروش یکی از اصلی ترین مشخصه ها و ویژگی های تیم فروش هر کسب و کار یا مسئول فروش شرکت ها می باشد که البته همراه با برخی ویژگی های دیگر از آن ها افرادی خبره در زمینه فروش می سازد. در این مطلب قصد داریم به برخی از مهارت های مذاکره فروش اشاره کنیم. با ما همراه باشید.

زمان بندی در مذاکرات فروش

در هر مذاکره ای از جمله مذاکره فروش باید امور و صحبت ها طبق زمان بندی و با برنامه ریزی جلو رود. ابتدا باید به طرف مقابل به طور مشخص نشان دهید که چه خواسته ای دارید. بعد از آن پیگیری خواسته خود با صبر و حوصله در مورد کاری است که باید انجام شود. اما زیاد پافشاری کردن و ندادن امتیاز متقابل برای راضی کردن فرد مقابل می تواند دست یابی به توافق در مذاکره را غیر ممکن کرده و به رابطه متقابل صدمه بزند. از این رو باید بدانید هر حرفی را در چه زمانی از مذاکره زده و چقدر آن را مورد پیگیری قرار دهید و چه زمانی از برخی خواسته ها کوتاه بیایید.

عدم پافشاری آشکار روی منافع در مذاکرات فروش

پیگیری خواسته ها در مذاکره بسیار مهم است، اما نباید به طور مستقیم به طرف مقابل نشان دهید که منافع شما در مذاکره چیست و روی منافعتان به طور علنی پافشاری نکنید. باید این حس را به طرف مقابل بدهید که منافعی دو طرفه قرار است ایجاد شود و طرف مقابل شما هم قطعا از این مذاکره در نهایت به منفعت خواهد رسید.

گوش دادن به طرف مقابل در مذاکرات فروش

یکی دیگر از مهارت های مذاکره فروش، مهارت گوش دادن به طرف مقابل است. افرادی که بهترین شنوندگان خواسته های طرف مقابل هستند، معمولا بالاترین سطح از مهارت های مذاکره فروش را داشته و بهترین مذاکره کنندگان و در نتیجه بهترین فروشندگان هم هستند. این افراد صبورانه فرصت می دهند طرف مقابل از خواسته ها و نیازهای خود بگوید و حرف وی را قطع نمی کنند. اینکه بتوانید به طرف مقابل فرصت حرف زدن داده و با احترام به حرف هایش گوش دهید و بر این اساس بتوانید به وی حس ارزشمند بودن را انتقال دهید، می توانید مذاکره ای موفق را با وی داشته باشید. وقتی وی ببینید برای شما ارزشمند شمرده می شود و شما به نیازها و خواسته های وی توجه دارید، او نیز به حرف های شما احترام می گذارد. در این صورت می توان یک مذاکره برد برد را داشته و آن را به نتیجه رساند که موجب می شود، هر دو طرف  مذاکره به نتیجه ای نسبتا رضایت بخش از مذاکره دست یابند. در چنین موقعیتی هیچ یک از طرفین به 100 درصد از خواسته های خود در مذاکره نمی رسند. ولی می توانند اصلی ترین خواسته های خود را در قبال دادن امتیازاتی به طرف مقابل به دست بیاورند.

مهارت حل مشکل در مذاکرات فروش

خیلی مهم است به طرف مقابل این حس را منتقل کنید که می خواهید مشکلی از مشکلات وی را حل کنید. همچنین اگر مذاکره به مشکل خورد باید مهارت حل مشکل را داشته باشید و مشکل نباید برای شما مثال بن بست شود و باید بتوانید برای رسیدن به هدف نهایی مذاکره را از بن بست خارج کرده و بتوانید طوری عمل کنید که مذاکره به نتیجه رسیده و دو طرف به منفعتی از آن برسند. (مهارت های مذاکره فروش)

داشتن پیشنهادات مناسب برای ارائه در مذاکرات فروش

اینکه بدون برنامه و پلنی به مذاکره بروید اصلا درست نیست و باید از قبل به پیشنهاداتی برای ارائه فکر کرده باشید. برای مذاکره فروش از قبل باید قیمتی برای پیشنهاد در ذهن داشت و آن را بدون ترس و ملاحظه بیان کرد. اما نکته مهم در دادن پیشنهاد قیمت این است که حتما این قیمت دارای توجیهی عقلانی باشد که طرف مقابل را حداقل برای پذیرفتن به فکر فرو ببرد. اگر قیمتی خیلی پرت و غیر معقول بدهید احتمالا طرف مقابل مذاکره را ترک خواهد کرد و مذاکره به نتیجه ای نخواهد رسید.

برخورداری از پشتکار در مذاکرات فروش

هیچ پیشنهادی در مذاکره معمولا بلافاصله و بدون چکش کاری توسط طرفین پذیرفته نمی شود. برای رسیدن به توافق باید پیشنهادات طرفین بررسی طولانی شده و با چکش کاری فراوان به شرایطی برسد که برای هر یک از طرفین مزیت ها و منافعی را داشته باشد تا مورد پذیرش قرار گیرد. اینکه تصور شود به سرعت می توان بدون تلاش و زحمت به یک توافق رسید، ساده لوحانه است. از این نظر افرادی می توانند در یک مذاکره، موفق شوند که با پشتکار عمل کرده و ثابت قدم باشند و تسلیم نشوند. این گونه افراد معمولا افرادی با صبر و حوصله زیاد هستند و هرگز خسته و تسلیم نمی شوند و می توانند در طول یک پروسه طولانی مدت مذاکره به موفقیت برسند. این افراد درون ذهن خود مثبت اندیش هستند و به توانایی های خود و درستی کارشان باور اساسی دارند و به همین دلیل هرگز حس نمی کنند که نتیجه کارشان مثبت نخواهد بود و با همین مثبت اندیشی هرگز کار را رها نمی کنند تا در نهایت به نتیجه برسند.

داشتن پیش بینی از توافق در مذاکرات فروش

باید از قبل برای رسیدن به توافق پیش بینی هایی داشته باشید و این یکی از مهارت های مذاکره فروش است که می تواند به مسیر مذاکره، جهت دهی کند. بسیار مهم است که از قبل در نظر داشته باشید که کدام یک از خواسته ها برای شما اولویت دارند و برای رسیدن به آن ها حاضرید در برابر سرسختی طرف مقابل از کدام یک از خواسته های خود بگذرید و به وی امتیاز دهید تا حصول توافق ممکن شود. به این علت باید پیش بینی هایی داشته باشید، که مطمئنا طرف مقابل شما هم با داشتن پیش بینی ها و سناریوهایی وارد مذاکره می شود. از این رو نباید توقع داشت که تا پیشنهادی را در مذاکره ارائه دهید، به نتیجه و توافق برسید. از این رو باید آماده مذاکره ای سخت باشید و صبور بودن برای شما بسیار مهم است.

پایبند بودن به اصول اساسی خود در مذاکرات فروش

به عنوان یک طرف مذاکره از ابتدا باید اصولی اساسی را که برایتان مهم و در واقع خط قرمز هستند را مشخص کرده و آن ها را برای خود غیر قابل تغییر بدانید. از این جهت باید در طول مذاکره سعی شود روی این موارد پایبندی داشته باشید و به همین جهت می توانید موارد کم اهمیت تر را برای دادن امتیاز به طرف مقابل در نظر بگیرید.

کنترل احساسات در مذاکرات فروش

یکی دیگر از مهارت های مذاکره فروش، کنترل احساسات است که فرد بتواند در حین مذاکره با طرف مقابل بتواند احساسات خود را کنترل کرده و در برابر شرایط پیش آمده کنترل خود را از دست ندهد و رفتاری پشیمانی بر انگیز را انجام نداده و مذاکره را خراب نکند. مهم است از قبل بدانید که مذاکره احتمالا بسیار طولانی و خسته کننده می تواند باشد. از این رو باید در نظر گرفت که این شرایط نباید موجب شد که صبر مذاکره کننده لبریز شود و وی کاری کند که پشیمانی نتیجه آن شود و مذاکره را به نابودی بکشاند.

توانایی تصمیم گیری در مذاکرات فروش

یکی دیگر از مهارت های مهم در زمینه مذاکره فروش، توان تصمیم گیری است. داشتن توان اینکه در بزنگاه هایی که پیش می آید تصمیم قاطعانه بگیرید می تواند شما را به یک مذاکره کننده قوی تبدیل کند. برای رسیدن به یک توافق باید بتوانید به موقع و به قطعیت توان تصمیم گیری داشته باشید.

شناخت بازار در مذاکرات فروش

در حقیقت دانش بازارشناسی یک دانش و قابلیتی است که به فرد امکان می دهد، مشتریان بالقوه را به خوبی با مشخصاتشان بشناسید و با داشتن این آگاهی ها، عادت ها و نگرش های فکری و حتی علایق و خواسته های آنان را در نظر بگیرید. با همچین دانشی می توانید فرد مقابل را تحلیل کرده و رفتار خود را بر اساس آن با وی ترتیب دهید. 

www.ayabs.com

دیجیتال مارکتینگ چیست؟

امروزه برخی مفاهیم وارد دنیای کسب و کار شده است که بسیار پرکاربرد و کلیدی هستند. یکی از این مفاهیم که در عرضه کسب و کار و مدیریت بسیار مورد استفاده قرار می گیرد، دیجیتال مارکتینگ است. اما بسیاری افراد و حتی صاحبان کسب و کار ها به درستی نمی دانند دیجیتال مارکتینگ چیست؟ به طور خلاصه مجموعه اقدامات و ترفندهای بازاریابی و تبلیغات که در آن از فناوری های رسانه های دیجیتال استفاده می شود را دیجیتال مارکتینگ می گویند. اما این تعریف نیاز به توضیحات تکمیلی دارد و به همین علت در ادامه مطلب به تفصیل به شرح مفهوم دیجیتال مارکتینگ می پردازیم.

تعریف دیجیتال مارکتینگ

همان طور که عرض شد در حقیقت به بازاریابی دیجیتال یا همان بازاریابی با استفاده از ابزارهای موجود دیجیتال و ابزارهای تحت وب، دیجیتال مارکتینگ می گویند. به عبارت دیگر در تعریف دیجیتال مارکتینگ می توان گفت نوعی بازاریابی است که با استفاده ابزارهای الکترونیکی همچون کامپیوتر، تبلت، تلفن و با استفاده از بستر اینترنتی و کانال های دیجیتالی همچون موتورهای جستجوگر، شبکه های مجازی، ایمیل و سایت ها اقدام به برقراری ارتباط با مشتریان فعلی و کسب مشتریان جدید می نماید و در حقیقت نتیجه آن حفظ مشتریان موجود و جذب مشتریان جدید و گسترش بازار برای هر کسب و کاری می باشد.

اهمیت دیجیتال مارکتینگ در دنیای امروز تبلیغات (دیجیتال مارکتینگ چیست؟)

از قدیم الایام روش های تبلیغاتی متنوعی برای کسب و کارها وجود داشته است. امروزه بسیاری از این روش ها هنوز استفاده می شوند و بسیاری از آن ها نیز جای خود را به روش های تبلیغات و بازاریابی نوین داده اند. روش های تبلیغاتی معمول در بازار امروز عبارتند از: چاپ بنر، تراکت، پوستر، ساخت تابلوهای تبلیغاتی مانند بیلبورد، تابلوهای سر در مغازه ها، تبلیغات در تلویزیون شهری، تبلیغات دیجیتالی مانند قرار دادن بنرهای تبلیغاتی در سایت های معتبر، تبلیغات تلویزیونی، تبلیغات در شبکه های مجازی که نحوه گزینش هر یک از این تبلیغات بستگی به نوع شغل و مشتریان شما دارد.

حال به بررسی مبحث اصلی خودمان یعنی دیجیتال مارکتینگ باز می گردیم. دیجیتال مارکتینگ یک نوع بازاریابی دیجیتالی است که شیوه های سنتی مانند تبلیغات کاغذی ، تبلیغات رایو و تلویزیون و بیلبوردهای تبلیغاتی را کنار زده و بستر مناسبی برای  یک ارتباط دوسویه بین مشتری و بازاریاب ها را فراهم آورده و با وجود تمایل افراد به استفاده از اینترنت و خریدهای اینترنتی و گرایش به سمت دنیای دیجیتال و برقراری ارتباط سریعتر و موثرتر و به اشتراک گذاری تجربیات مصرف کنندگان توانسته نسبت به تبلیغات سنتی بهتر و موثرتر عمل نماید.

سئو برترین راهکار دیجیتال مارکتینگ

در حقیقت بهترین و مهم ترین روش دیجیتال مارکتینگ سئو یا بهینه سازی سایت در موتورهای جستجوست. کسب و کارهایی که در صدر نتایج موتورهای جستجو دیده شوند قطعا بیشترین سهم را از بازار دیجیتال صنف خود می توانند داشته باشند. با سئو جذب مخاطبان به شکل هدفمند با بهینه ‌سازی سایت صورت می‌گیرد. افرادی که به دنبال کالا، خدمات و یا اطلاعاتی هستند از طریق جستجو می‌ توانند به آن برسند. بنابراین سئو سایت به دیده شدن و تبلیغ هر چه بیشتر و بهتر یک سایت کمک می‌ کند.

اهمیت شبکه های اجتماعی (دیجیتال مارکتینگ چیست؟)

قطعا در هر کشوری یک یا چند شبکه اجتماعی محبوبیت بیشتری دارند. باید به صورت هدفمند در شبکه های اجتماعی حضور داشته و فعالیت کرد. کاربران فعلی اینترنت بیشتر عضو شبکه‌ های اجتماعی هستند و بیشتر وقت خود را در شبکه‌های اجتماعی می‌گذرانند. بنابراین راه ‌اندازی کمپین ‌های تبلیغاتی می‌ تواند بهترین بازدهی را برای یک کسب و کار داشته باشد. میزان موفقیتی که در شبکه ‌های اجتماعی برای تبلیغات وجود دارد، در سایر رسانه‌ها نمی‌ توان به آن دست یافت.

بازاریابی محتوایی

در حقیقت در این روش با نوشتن محتواهایی که مورد اقبال مخاطبان است می توان مخاطب را به سایت کسب و کار کشاند. در بازاریابی محتوا با توجه به نیاز مخاطبان می ‌توان محتوا تولید کرد. گاهی نوشتن یک مقاله، نیاز چندین مخاطب را بر طرف می‌ کند. همچنین تولید ویدئوهای آموزشی به دلیل جذابیت بیشتر مخاطبان را ترغیب می ‌کند و نیاز آنها را در قالب یک فیلم رفع می‌ کند.

ایمیل مارکتینگ

برخی به اشتباه می پندارند ارزش بازاریابی ایمیلی کم شده است. این در حالی است که تمامی کسب و کارهای موفق همچنان از ایمیل مارکتینگ بهره می برند. بازاریابی با ایمیل ضامن موفقیت هر کسب و کار آنلاین است. ایمیل مارکتینگ شبیه به بازاریابی محتوا است و نکته مهم آن این است که با کمترین هزینه می‌تواند بازدهی بالایی داشته باشد.

www.ayabs.com

مهندسی فروش چیست؟

در علم مدیریت مفاهیم بسیار مهم و گسترده ای وجود دارد که توجه به هر یک از آن ها می تواند موفقیت و یا عدم موفقیت یک کسب و کار را سبب شود. یکی از مهم ترین این مفاهیم مهندسی فروش است. این مفهوم تخصصی را هر چند بسیاری از مردم شنیده اند، اما اکثر مردم به طور دقیق نمی دانند که مهندسی فروش چیست؟ از این رو در راستای معرفی بیشتر مفاهیم عمده در زمینه علم مدیریت در این مطلب قصد داریم به توضیح کامل و جامع این مفهوم بپردازیم. با ما همراه باشید.

تعریف مهندسی فروش (مهندسی فروش چیست؟)

مفهوم مهندسی فروش یا Sales Engineering در حقیقت به معنای پشتیبانی فنی از خریداران یا توزیع کنندگان یک محصول و یا ارائه دهندگان خدمات می باشد. در حقیقت مهندس فروش به خریداران بالقوه یک محصول یا خدمت کمک می ‌کند که به خوبی مشخصات فنی محصول یا ویژگی های خدمت را درک کرده و بتواند با مقایسه و ارزیابی سایر محصولات و یا خدمات مشابه بهترین تصمیم را اتخاذ نماید و انتخابی مناسب داشته باشد.

به طور ساده در تعریف مهندسی فروش و وظایف یک مهندس فروش می توان گفت، مهندس فروش کسی است که اطلاعات فنی و کافی در مورد محصول یا خدماتی که قصد فروش آن را دارد، داشته و در این مورد آموزش های لازم را دیده باشد تا در مواجهه با خریداران بالقوه بتواند اطلاعات کافی و قانع  کننده ارائه نماید.

همان طور که عرض شد از ویژگی های اساسی یک مهندس فروش اشراف داشتن به  ویژگی های محصولات و خدمات ارائه شده توسط کسب و کار می باشد. همچنین یک مهندس فروش باید از مهارت ‌های عام فروش نیز برخوردار باشد و یک فروشنده حرفه ای نیز به حساب بیاید. او باید همیشه خود را نسبت به آخرین ویژگی های فنی محصولات به روز نگه دارد و دارای اطلاعاتی آپ تو دیت باشد. یکی از تفاوت های اصلی یک مهندس فروش با یک فروشنده معمولی در تشریح شاخص‌ های فنی محصولات و خدمات و همچنین ارائه راهکار مناسب برای خریدار است که به شکل طبیعی و ذاتی با بخش تحقیق و توسعه کسب و کار نیز در ارتباط تنگاتنگ می ‌باشد. کاملا واضح و مبرهن است که اشراف و اطلاع دقیق از مشخصات فنی محصولات و خدمات ارائه شده توسط رقبای کسب و کار نیز از ملزومات کار یک مهندس فروش موفق است.

چرا کلمه مهندسی را به کار می بریم؟ (مهندسی فروش چیست؟)

دلیل به کار بردن کلمه مهندسی در این زمینه این است که در حقیقت عبارت ناظر بر نوعی از مهندسی می باشد که کاملا خلاقانه و در حیطه بازاریابی است، هر چند که در ذیل علم مدیریت قرار می گیرد.

دکارت در فلسفه، برنامه‌ ریزی بر مبنای صفر را مطرح می‌ کند. این فلسفه در بحث تخصصی تجارت و فروش به این معناست که باید همواره درباره ‌آنچه بر برند محصول یا خدمت یا بازار اثر می‌ گذارد اندیشه مجدد نمود.

در اینجا مفهوم مهندسی به منظور پیدا کردن راه‌ های جدید ورود به آینده و ساختن محصولات و محیط‌ های تازه که منافع آن متوجه یک کسب و کار باشد نه رقبای آن، به کار می رود. پس بنا بر تعریف ذکر شده باید موقتا هرچه در ذهن داریم خارج کرده و ذهن خود را صفر کنیم. خلاقیت که در ذیل مفهوم مهندسی نهفته است به معنای تغییر در رفتار گذشته است نه انتقاد از رفتار گذشته و به همین ترتیب مفهوم مهندسی فروش بر اساس خلاقیت فردی در فروش شکل گرفته است.

دلایل موفقیت یک مهندس فروش (مهندسی فروش چیست؟)

به طور کلی می توان گفت موفقیت یک مهندس فروش در وهله اول به میزان تسلط و دانش فنی وی و در درجه بعدی به تلاش وی برای به روز نگه ‌داشتن این دانش فنی با آموزش مجدد در طول زمان باز می ‌گردد. هرگز نباید اطلاعات فنی مهندس فروش از اطلاعات مشتری بالقوه کمتر و قدیمی تر باشد. زیرا در این هنگام هرگز حرف های وی در مشتری بالقوه تاثیر مثبتی نخواهد داشت و مشتری به هیچ وجه به گفتار وی اعتماد نخواهد کرد. باید در نظر داشت دلایل و مواردی که یک مهندس فروش را در این حرفه و شغل تخصصی به موفقیت رهنمون می نماید، این است که وی حتما باید در مورد کالا یا خدمتی که ارایه می ‌دهد احاطه کافی داشته و با آموزش ‌های فنی که دیده و با داشتن اطلاعات جامع در مورد کلیه ابعاد و ویژگی های محصول یا خدمت در سطح بالایی از مهارت‌ های فنی، قادر باشد حتی با سطوح بالای فنی شرکت مشتری ارتباط برقرار کند و حتی مکالمه ای کاملا فنی و تکنیکی در این زمینه با فرد متخصص از شرکت خریدار برقرار نماید.

www.ayabs.com

مذاکره چیست؟

بسیاری از ما به هنگام مواجهه با عبارتی مذاکره بلافاصله مذاکرات سیاسی بین کشورها و دولت ها یا مذاکرات داخلی بین احزاب سیاسی به ذهنمان متبادر می شود. اما حقیقتا این پاسخ دقیقی برای این سوال نیست که مذاکره چیست؟ در حقیقت بسیاری از مراوده های روزمره ما که در زمینه های مختلفی از جمله خانوادگی و به ویژه کاری انجام می شود، مذاکره می باشد. شاید نتیجه این گونه مذاکرات بسیار محدود تر باشد و فقط به خود ما و نهایتا خانواده و اطرافیانمان برسد، اما این مقیاس کوچک نمی تواند باعث شود که کلا این فرآیند را مذاکره ندانیم. مذاکره می تواند در هر زمینه ای و در هر مقیاسی و با نتایج جزئی و کلی انجام گیرد. در ادامه به تفصیل به تعریف مفهوم مذاکره می پردازیم.

“مذاکره چیست؟” : تعریف مذاکره

در حقیقت وقتی منافع دو طرف در هر زمینه ای یکی نباشد، برای رسیدن به یک توافق که تا حدودی رضایت هر یک از طرفین را جلب نماید باید اقدام به مذاکره کرد. از یاد نبریم در مذاکره باید امتیازاتی داده و امتیازاتی گرفت. هر یک از طرفین سعی دارند امتیازات مد نظر خود را از مذاکره دریافت نمایند. از این رو هیچ مذاکره عاقلانه ای نمی تواند صد درصد رضایت یکی از طرفین را جلب کند.

“مذاکره چیست؟” : اهمیت مذاکره در کسب و کار

هر کسب و کاری برای موفقیت و پا برجا ماندن و در وهله بعدی رشد و توسعه به مذاکره کننده خوب نیاز دارد. مهم نیست کسب و کار در چه مقیاسی باشد. اگر کسب وکار فقط یک مغازه خرده فروشی داخل شهر است، فروشنده باید خود یک مذاکره کننده خوب باشد که در مواجهه با مشتریان بالقوه بتواند آن ها را به خرید ترغیب نماید و با دادن تخفیف یا امتیازاتی دیگر بتواند آن ها را به خرید از مغازه خود ترغیب کند. اما در کسب و کارهای متوسط و بزرگ، معمولا یک تیم مدیریت فروش و بازاریابی وجود دارد که وظیفه آن ها مذاکره اصولی با مشتریان است تا بتوانند هر چه بیشتر مشتریان بالقوه را به مشتریان بالفعل کسب و کار خود تبدیل نمایند.

“مذاکره چیست؟” : تاکتیک های مذاکره

برای بدست آوردن مهارت مذاکره ابتدا باید با پیش نیازهای آن یعنی تاکتیک های مذاکره آشنا شد که به اختصار اشاره می کنیم:

– در گام اول باید مقدمات مذاکره را چید و تعیین کرد که بحث به چه صورت و از چه طریقی می بایست آغاز شود و تعیین گردد که در این مذاکره هدف چیست و بدست آوردن چه مسائل مادی یا معنوی مد نظر است .حال باید موارد احتیاطی احتمالی و خطرات موجود در مذاکره را تعیین کرده  و آن ها را با اهداف مذاکره بسنجید و ببینید چند درصد احتمال دارد مذاکره به سود شما بیانجامد.

– گام دوم زمان بندی مذاکره است که بسیاری از اهمیت آن غافل هستند. در صورتی که اطلاعی از زمان بندی مذاکره نداشته باشید ممکن است بسیاری اصول و فنون مذاکره که منجر به دریافت اهداف میشوند در زمان مذاکره اتفاق نیفتد .اینکه بدانید کدام سوال و کدام پاسخ در چه زمانی باید داده شود از اصول بسیار مهم فن مذاکره است .

– نکته مهم بعدی این است که حساسیت ها را در طول مذاکره رها کنید. طرف مذاکره شما در صورتی که متوجه حساسیت شما روی یک موضوع خاص شود، مانور و تاکید روی آنرا برای بردن در مذاکره و کسب امتیازات بیشتر به کار می بندد. در حقیقت در هیچ یک از صحبت های خود نباید نقطع صعف خود را به طرف مقابل نشان دهید.

– لازم است برای  داشتن مذاکره موفق شنونده خوبی باشید و ابتدا بگذارید طرف مقابل نیازهای خود را بگوید و به خوبی به وی گوش دهید و سپس سعی کنید بر طبق گفته های وی، محصول یا خدمات ارائه شده خود را منطبق بر نیازهای وی معرفی نمایید. بر عکس تصور، کسانی که بیش از حد سخن می گویند و زمانی را برای شنیدن فرد مقابل اختصاص نمی دهند عمدتا بازنده مذاکره هستند. طبیعتا افراد کم حرف و کم رو که از فرصت خود برای حرف زدن استفاده نمی کنند هم در مذاکرات شکست می خورند.

– یکی دیگر از تاکتیک های مذاکره، استفاده از فنون زبان بدن است که موجب می شود انتقال پیام از شما به طرف مقابل بهتر صورت گیرد و همچنین با آشنایی با این موارد می توانید حال طرف مقابل و احساسش را به درستی درک کرده و رفتار خود را مطابق با آن تنظیم کنید.

www.ayabs.com

پایدارسازی کسب و کار

امروزه نه تنها در کشور ما بلکه در سراسر نقاط دنیا مشکل کمبود فرصت های شغلی از اصلی ترین معضلات به شمار می رود. از این رو باید فضای کسب و کار به نوعی شود که کسب و کارهای جدید به راحتی شکل بگیرند و همچنین کسب و کارهای نوپا بتوانند پایدار بمانند. فرآیند پایدارسازی کسب و کار ها از مقوله ای بسیار مهم در بحث مدیریت کسب و کار به شمار می رود. حفظ بازار موجود و توسعه بازار با استفاده از روش های نوین بازاریابی و تطابق مداوم با شرایط روز بازار از اصلی ترین المان ها برای پایداری کسب و کارها به شمار می رود. کسب و کار های نوپا و استارت آپ ها معمولا سرمایه زیادی در اختیار ندارند و باید با رعایت اصول برنامه ریزی و مدیریت تمامی کارهای لازم برای پایدارسازی کسب و کار را انجام دهند. زیرا معمولا درصد بالایی از کسب و کارها در همان یک یا دو سال اول به شکست خورده و از بین می روند. پس مبحث پایدارسازی کسب و کار که در این مطلب به آن اشاره می کنیم برای استارت ها باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد.

تطبیق دادن خود با شرایط روز

یکی از مواردی که در پایدارسازی کسب و کارها بسیار مهم است تطبیق دادن خود با شرایط روز است. شاید 10 سال پیش یک کسب و کار برای شناخته شدن به دادن تراکت به مردم در داخل محله ها، بیلبورد های شهری و در سطح کلان تر استفاده از تبلیغات تلویزیونی روی می آورد. اما امروزه بخش عمده ای از مردم نیازهای خود را از طریق اینترنت پیدا می کنند. پس تبلیغات در سایت های پر بازدید و سئو و شبکه های اجتماعی شاید بیش از روش های سنتی جوابگو باشد. اما کسب و کارهای هوشمند روش های مدرن و به روز را در کنار روش های سنتی استفاده می نمایند.

وقتی برای کسب و کار تبلیغ مناسبی نداشته باشیم، تلاش‌های ما در جهت ایجاد کسب و کارهای جدید و حفظ کسب و کارهای قدیمی نتیجه بخش نخواهد بود. ضرورت گسترش بازارهای قدیمی و ایجاد بازارهای جدید، توجه تولیدکنندگان دوراندیش را به این موضوع جلب می کند که باید کسب وکار خود را نه فقط بر اساس تولید کالا که همچنین بر اساس ایجاد جامعه ای از خریداران سامان دهند.

روش های تبلیغاتی کاربردی برای پایداری کسب و کار

استفاده از تبلیغات پیامکی برای کسب و کارها در روزگار امروز بسیار ضروری است. از یاد نبرید تقریبا همه مردم موبایل دارند و کسب و کارهای رقیب شما از این روش تبلیغاتی استفاده می کنند. اگر شما به درستی و به نوعی که برای مخاطبان آزار دهنده نباشد از این روش استفاده کنید می توانید از آن ها پیشی بگیرید.

همچنین برخی به اشتباه باور دارند ایمیل مارکتینگ یا تبلیغات ایمیلی دیگر کارکرد خود را از دست داده. این در حالی است که هنوز اکثر کسب و کارهای موفق از این روش تبلیغاتی استفاده می کنند و نتیجه مطلوب هم می گیرند. پس نباید با همچین دیدگاه های اشتباهی خود و کسب و کار خود را از امکانات مفید محروم کرد.

اکثر مردم امروزه با موبایل های هوشمند خود وارد شبکه های اجتماعی می شوند. پس حضور فعال و موثر در شبکه های اجتماعی نیز از روش های مفید و موثر در بازاریابی در دنیای امروز است. مهم است بدانید که مخاطبان و مشتریان بالقوه شما بیشتر در چه شبکه اجتماعی حضور دارند و بیشتر تمرکز خود را روی آن شبکه اجتماعی قرار دهید.

سئو یا بهینه سازی سایت در موتورهای جستجو نیز مساله مهم دیگری است که بسیاری تازه در حال دریافتن اهمیت آن هستند. زیرا درصد قابل توجهی از مردم امروزه برای پیدا کردن موارد مورد نیاز خود از موتورهای جستجو به ویژه گوگل بهره می برند. این افراد معمولا نتایج اولیه نشان داده شده توسط موتور جستجو را باز می کنند. سئو دقیقا به هدف رساندن سایت یک کسب و کار به صدر نتایج موتورهای جستجو انجام می شود. در حقیقت اگر شما در صدر نتایج موتورهای جستجو باشید بسیاری از راه موفقیت در کسب و کار در دنیای امروز را رفته اید. مهم است که البته این کار را به صورتی انجام دهید که توسط موتورهای جستجو جریمه نشوید. بدین منظور به محتوای ناب برای سایت خود نیاز دارید. در حقیقت بازاریابی محتوایی خود بخشی از بهینه سازی سایت های کسب و کار ها برای موتورهای جستجو است که می تواند کسب و کارها را به سوددهی بیشتر برساند.

www.ayabs.com

وظایف مدیر فروش

می دانیم که رقابت کسب و کارها در بازار پر رقابت امروزی برای حفظ سهم خود از بازار و همچنین افزایش آن بسیار شدید است و در هر صنفی کسب و کارها در تلاش زیاد در این زمینه به سر برده و سرمایه گذاری فراوانی می نمایند. کسب و کارهای موفق دارای مدیران فروش و تیم های فروش و بازاریابی ماهری هستند که می توانند فرآیند فروش را به درستی برای آن ها جلو ببرند. وظایف مدیر فروش بسیار بسیار سنگین بوده و در هر کسب و کاری مدیر فروش مسئول برنامه ریزی و اجرای سیاست ها در قبال چالش های موجود در بازار است. از این رو در ادامه معرفی مفاهیم اساسی مدیریت و کسب و کار در این مطلب قصد داریم به وظایف مدیریت فروش برای موفقیت یک سازمان و کسب و کار اشاره نماییم.

مدیریت فروش چیست؟

به فرآیند نظارت کارشناسی بر بخش فروش سازمان ها و کسب و کارها که هدف آن بهبود روابط با مشتریان بالقوه است و با استفاده از استراتژی ها و هدف گذاری های دقیق صورت می گیرد مدیریت فروش گویند. در حقیقت مدیریت فروش، تیم فروش را در جهت دستیابی به اهداف تعیین شده در مسیر درست راهنمایی می کندو از انحراف از مسیر نیل به هدف جلوگیری می کند.

شرح وظایف مدیر فروش

مدیر فروش در یک سازمان و کسب و کار وظایف متعددی بر عهده دارد. اصلی ترین وظیفه مدیر فروش این است که تیم فروش سازمان را هدایت کند و در حقیقت وی مدیریت فرآیند فروش این تیم را برعهده دارد. یک مدیر فروش موفق کسی است که بتواند تیم فروش را به خوبی سازمان دهی نموده، اعضای تیم را به خوبی انگیزه مند ساخته و هرآنچه را که برای پیروزی در امر فروش به آن نیاز دارند، تامین کرده و در اختیارشان قرار دهد.

اما در یک تیم فروش موفق باید یک نهایی کننده فرآیندهای فروش دشوار حداقل وجود داشته باشد و آن فرد معمولا مدیر فروش است. در برخی مواقع، کارشناسان فروشی که عضو تیم فروش سازمان هستند، در نهایی سازی برخی فروشها به ویژه فروش های دشوار دچار مشکل می شوند. مخصوصا در مجموعه هایی که کالا یا خدمت گران قیمت عرضه می کنند و چندین مرحله مذاکره لازم است تا یک فروش نهایی شود، این موضوع بیشتر به چشم می خورد. در این مواقع، یک مدیر فروش خوب می تواند یک تمام کننده تمام عیار باشد. این موضوع نشان می دهد که یک مدیر فروش علاوه بر داشتن قدرت هدایت تیم خود، حتما خودش هم باید یک فروشنده قهار باشد.

خصوصیات دیگر مدیر فروش

یک مدیر فروش همچنین مرتب باید وضعیت رقبای کسب و کار را آنالیز کند. میزان فروش هر کدام از رقبا یکی از اصلی ترین دیدگاه هایی است که آنالیز رقبا باید در آن حوزه رخ دهد. باید دلایل فروش بالا یا پایین هر یک از رقبا بررسی شده و رموز موفقیت آن ها به عنوان ایده برای موفقیت در نظر گرفته شود. از این رو، یکی از اساسی ترین وظایف مدیر فروش این است که رقبای خود را به خوبی آنالیز نموده و گزارشات جامع در این خصوص تهیه کرده و ارائه نماید.

پیش بینی میزان فروش نیز از دیگر وظایف مدیر فروش است. مدیران فروش ممکن است تصور کنند پیش بینی دقیق فعالیت تیم فروش، یکی از موانع بزرگ جایگاه مدیریت فروش به حساب می آید، اما در واقع اینگونه نیست. اگر مدیر فروش شخص منظمی باشد، هیچ مشکلی در این زمینه پیش نخواهد آمد.

مدیر فروش در تعیین قیمت ها و تخفیفات نیز نقشی اساسی دارد. قیمت موضوع بسیار مهمی در مبحث فروش است. مجموعه هایی که نمی توانند به درستی تعیین قیمت کنند و قیمتهای تعیین شده‌ خود را مدیریت نمایند، محکوم به شکست هستند و نمی توانند در بازار پر رقابت امروزی دوام بیاورند. یکی از اساسی ترین وظایف مدیر فروش این است که به مدیران ارشد در تعیین قیمت ها ارائه مشاوره نماید. زیرا وی بازخورد قیمته ای تعیین شده را لمس کرده و نتایج را می تواند تحلیل نماید.

هر کسب و کار موفقی امروزه به فکر داشتن سیستم ارتباط با مشتری است. مدیرفروش باید روی سیستم مدیریت ارتباط با مشتریان هم نظارت داشته باشد. زیرا فزودن بر تعداد مشتریان راضی از وظایف مدیر فروش است. در این خصوص یک مدیر فروش باید بتواند چگونه بر عملکرد واحد مدیریت ارتباط با مشتریان نظارت نموده و نیازهای فروش موفقیت آمیز را از آنها طلب نماید.

www.ayabs.com

سخنرانی و فن بیان

برای داشتن مذاکرات موفق در زمینه های مختلف روابط روزمره به ویژه روابط شغلی و جلسات کاری و به ویژه فروش، بحث مهم مهارت های سخنرانی و فن بیان بسیار مورد توجه است. اما آیا مهارت سخنرانی و فن بیان یک مهارت ذاتی است یا اکتسابی؟ جواب هر دوست، بدین ترتیب که این مهارت به طور ذاتی در برخی افراد وجود دارد. اما این طور نیست که دیگران حتما از آن بی بهره بمانند. بلکه با آموزش نکاتی مهم و کاربردی، هر فردی می تواند این مهارت را به طور قابل ملاحظه ای در خود بالا ببرد. در ادامه بیشتر به مهارت سخنرانی و فن بیان و اهمیت آن در مذاکرات روزمره و همچنین نکاتی چند در زمینه تقویت آن اشاراتی خواهیم داشت. با ما همراه باشید.

سخنور کیست؟

در حقیقت اینکه هر کسی که سخن می گوید را سخنور بنامیم یک اشتباه فاحش است. بلکه سخنور یک فرد ماهر در زمینه برقراری ارتباط کلامی و غیر کلامی است که به بیشترین شکل ممکنه روی مخاطبان و مستمعین تاثیر می گذارد. در حقیقت یک سخنور ماهر نفوذ کلام بالایی دارد.

ذاتی یا اکتسابی بودن فن بیان

همان طور که عرض شد فن بیان هم ذاتی است و هم اکتسابی. بخش ذاتی فن بیان مربوط به اندام های گفتاری است. برای اینکه کلمات به خوبی ساخته و ادا شوند باید دارای اندام های گفتاری سالمی شامل: لب ها ، دندان ها، زبان، کام دهان، بینی، سینوس ها، حنجره، زبان کوچک، تارهای صوتی، فک ها و… باشیم. در صورتی که در هر کدام از این اندام ها ناهنجاری باشد ممکن است کلام ما درست ساخته نشده و در ادای آن به مشکل بربخوریم.

اصول سخنرانی و فن بیان 

فردی که در حال سخن گفتن برای دیگران و مستمعین خود است، برای موفقیت بیشتر و نفوذ کلام بالاتر، حتما خود باید مستمع خوبی هم باشد. یعنی داشتن مهارت گوش دادن پایه اصلی داشتن مهارت سخنرانی است. گوش دادن موثر و مفید (و نه شنیدن) اهمیت بسیار زیادی دارد و ما اعتقاد داریم که پرحرفی یک معضل بسیار بزرگ است. بنابراین بسیار مهم است که قبل از هر چیزی شروع به تقویت مهارت گوش دادن خود کنیم.

اصل دوم در سخنرانی همگام بودن ارتباط کلامی و زبان بدن است. این اصل را به نام تمامیت نیز می شناسند و بدین معناست که تمام پیام‌ های کلامی و غیر کلامی فرد در زمان ارتباطات یک مفهوم واحد را ارائه کند. از موارد مهم در زبان بدن پوشش است. لباس شما اهمیت بسیار مهمی در ارتباطات شما دارد. البته نه به این معنی که همه چیز باشد و قطعا موارد مهم‌ تری نیز وجود دارد اما اگر در انتخاب آنها درست تصمیم نگیرید، بدون شک انرژی و زمان زیادی را از دست خواهید داد.

از مهم ترین و تاثیرگذارترین بخش ها در زبان بدن در زمینه مذاکرات موفق و بیان گیرا و تاثیر گذار، مهارت ارتباط چشمی است. باور بر این است که شما در زمان ارتباطات به هرجایی نگاه کنید، پیامتان به همانجا می‌رود و بسیاری از افراد در سخنرانی ‌ها و گفت و گوهای خود به جای نگاه کردن به مخاطبان، در حال نگاه کردن به سقف یا کف زمین هستند. به همین دلیل ارتباطات آنها بسیار ضعیف اجرا خواهد شد.

یکی دیگر از اصول فن بیان و سخنرانی که شاید مهم ترین اصل این زمینه است تسلط کلامی کافی است و بدین معناست که دامنه لغات خوبی داشته و بدانیم در چه زمانی از چه کلامی استفاده کنیم و به طور کلی حرف کم نیاوریم.

اعتماد به نفس دیگر اصل کلیدی در زمینه سخنرانی و فن بیان است. یکی از مشکلات در ارتباطات ، مبحث خجالت و کم حرفی و در سطوح بالاتر ترس از سخنرانی و صحبت در جمع است که می تواند توانایی سخنرانی و حتی مذاکره را از افراد بگیرد.

دیگر اصل مهم در داشتن مهارت سخنرانی بالا و فن بیان موثر، داشتن یک صدای گیرا و واضح و رسا است. این موضوع که به درستی از صدایی که خدا در اختیار ما قرار داده است استفاده کنیم، مهارتی بسیار ضروری است و حتی برخی برای تقویت صدای خود وقت و انرژی و حتی سرمایه زیادی می گذارند. از یاد نبرید که هرگز  نمی ‌توانید برای مدت طولانی به یک صدای زنگی، تو دماغی و یا گوش خراش توجه کنید. از این رو داشتن صدایی که گیرا بوده و هرگز گوش مخاطب را آزار ندهد بسیار مهم است.

تقویت فن بیان

همان طور که عرض شد فن بیان از مباحث متعددی تشکیل شده است که هر یک بخشی از انتقال و تاثیر گذرای مطلب را باعث می شوند. پیش تر ذکر شد این مهارت می توند کاملا اکتسابی و قابل تقویت باشد. در این قسمت سعی داریم بیان کنیم که چگونه مهارت سخنوری و فن بیان خود را تقویت کنیم؟

اولین مورد داشتن تمرین و تکرار سریع است، که بهترین روش بهبود مهارت گفتار است. بدین منظور باید از سخنان تمرینی خود یک ویدئو تهیه کنید و حرکات بدن و صحبت‌ های خود را بررسی کنید. برای این‌ که قبل از ارائه اصلی خود تمرین کرده باشید، از خودتان فیلم بگیرید و نقاط ضعف و قوت خود را بررسی کنید. به فن بیان و نحوه تلفظ کلمات خود توجه کنید. آیا صدای شما انتقال احساسات را هم به همراه دارد؟ اگرپاسخ خیر است، باید بیشتر بر روی بهبود این موضوع کار کنید. تمرینات خود را به ‌صورت ویدئویی ضبط کنید. سپس آن ویدئو را تماشا کنید.

این باعث می ‌شود که شما به ‌شدت از نحوه اجرای سخنان و حرکات بدن خود آگاه شوید و سپس قادر خواهید بود که با تمام مخاطبان موجود در اتاق به‌ طور یکسان ارتباط چشمی برقرار کنید. سپس ویدئوی ضبط شده را برای بار دوم نگاه کنید. این ‌زمانی است که شما جمع ‌بندی نهایی را انجام می ‌دهید و خواهید دید که دیگران دقیقا چه چیزی را می ‌بینند و شما بهتر می ‌توانید آن را بهبود ببخشید. در حقیقت با این کار متوجه می شوید مخاطب از نوع ادای مطلب شما چه چیزی را دریافت می کند. دقیقا اینگونه شما خود را جای مخاطب می گذارید. این به شما کمک می کند طوری سخنرانی خود را برنامه ریزی کنید که بهترین بازخوردها را بگیرید.

بهبود ژست ها و حرکات بدن از دیگر تمرینات برای بهبود فنون مهم در سخنرانی است. در حقیقت شما باید با حرکات خود و نوع قرار گیری بدن خود بیشتری جذب مخاطب را داشته باشید و تاثیر گذاری کلام خود را به نهایت میزان ممکن بالا ببرید. اگر بدن شما در طول مدت سخنرانی فقط در یک حالت و جایگاه قرار بگیرد، اداره و اجرای سخنرانی به‌ مراتب برای شما سخت ‌تر خواهد شد و تاثیر گذاری شما روی مخاطب هم ناخود آگاه هم خواهد شد. برای بهبود ژست و حالت بدن باید چند کار انجام دهید . ابتدا بهتر است که مطمئن شوید کلمات و حرکات شما مترادف هستند و هر دو یک معنی را به مخاطب می رسانند. به عنوان مثال اگر مطلبی در حال ارائه دارید که شامل اعداد هم می‌ شود، اطمینان حاصل کنید تا کلماتی را که به زبان می ‌آورید با تعداد انگشتانی که شما به مخاطبان نشان می‌ دهید مطابقت داشته باشد. اگر می ‌توانید در اطراف صحنه حرکت هم بکنید و حرکات خود را به ‌صورت عمدی انجام دهید تا تاثیر گذاری بیشتری روی جلب توجه مستمعین داشته باشید.

تقویت صدا در فن بیان

بحث دیگر تقویت تن صدا است که می تواند مهارت سخنرانی را بهبود بخشد. در سخنرانی باید تن صدا تغییر کند و پیچ ‌و تاب مناسبی به سخنان و نحوه بیان آن‌ ها داده شود. هیچ‌ کس دوست ندارد که به یک سخنرانی یکنواخت گوش بدهد. می‌ دانید شخصی که بدون حرکت در تمام طول سخنرانی خود در پشت تریبون نشسته است، بسیار کسل‌ کننده است. هرگز مخاطب رغبت نمی کند به این فرد مدت زیادی توجه کند و قطعا به صحبت های وی نیز توجه خاصی نخواهد کرد.

بخش اصلی یک سخنرانی، ادای درست کلمت با تلفظ صحیح است. پس لازم است برای تبدیل شدن به یک سخنور ماهر بتوانیم کلام را به درستی و با تلفظ صحیح ادا کنیم تا مخاطبان به خوبی و درستی بتوانند مفهوم حرف های ما را درک کنند. به عنوام مثال افراد در حالت مضطرب نمی توانند به صورت شمرده حرف بزنند و معمولا تند حرف زده و مفهوم را به درستی بیان نمی کنند. نشان دادن دندان ها در حین سخنرانی بسیار بسیار مناسب است.  اگر برای انجام دادن این کار چندان مطمئن نیستید، این کار را در جلوی آینه انجام دهید و پیش از سخنرانی خوب تمرین کنید. همچنین می‌ توانید یک دوربین را در روبروی خود تنظیم کرده و یک مکالمه ویدئویی را ضبط کنید و بیشتر به نحوه‌ ادای کلمات خود دقت کنید.

ارتباط چشمی در سخنرانی (سخنرانی و فن بیان)

مورد بعدی این است که ارتباط چشمی برای برقراری سخنرانی بهتر و بهبود فن بیان را هم بشدت جدی گرفت. برقراری چنین ارتباطی می ‌تواند به مردم کمک کند تا به شما اعتماد کنند. اگر از ارتباط چشمی می‌ترسید، تمریناتی وجود دارد که می ‌تواند در این زمینه به شما کمک کند.

اولین مورد این است که با اسکن کردن عکس یک صورت و گذاشتن آن بر روی دیوار اتاقتان زمینه ‌ای را برای ایجاد ارتباط چشمی فراهم کنید. اگر شما یک اتاق داشته باشید که 3۵ نفر در آنجا جای‌ گیرند، تنها افرادی که احساس می ‌کنند که با آن‌ها ارتباط چشمی برقرار نمی ‌کنید، افرادی هستند که در کنار شخص مورد نظر شما (شخصی که به او نگاه می ‌کنید) قرار گرفته‌ اند. باید ابتدا به پیشانی فرد مورد نظر خود نگاه کرده و به ‌آرامی به چشمان او نگاه کنید، این عمل یک حساسیت اصولی را به همراه دارد. همچنین اگر شما فردی هستید که در برقراری ارتباط چشمی به عنوان یک مهارت اصلی فن بیان بسیار خبره است، خودتان را در یک ویدئو تماشا کنید و ببینید که لازم است به کدام سمت‌ها بیشتر نگاه کنید. به این موارد توجه کنید و به ‌تدریج ضعف‌ های خود را برطرف کنید.

اهمیت فن بیان در زندگی

انسان های موفق معمولا از فن بیان خوب و موثری برخوردار هستند. از مهم ترین پارامترهای پیشرفت شغلی و موقعیت اجتماعی داشتن بیانی نافذ و موثر است. برای درک بهتر موضوع تصور کنید شما مدیر یک شرکت هستید و برای جایگاه شغلی حسابدار فراخوان داده اید و تصمیم دارید از بین چند نفری که رزومه فرستاده اند، یک نفر را انتخاب کرده و استخدام کنید. طبیعتا فاکتورهای متعددی برای گزینش یک نیروی کارآمد در نظر گرفته اید. تصور کنید یکی از این افراد حسابداری است با دانش بسیار بالا و رزومه خوب، شما از او در مورد خودش می پرسید و سوابق کاری اش و او پاسخ همه سوالات شما را با یک کلمه یا عبارت کوتاه جواب می دهد. اما وی ارتباط چشمی با شما ندارد و تمام مدت به کف زمین خیره شده است. شما چه احساسی نسبت به این فرد توانایی هایش پیدا می کنید؟

این در حالی است که یکی دیگر از افرادی که رزومه فرستاده جوانی حسابدار است که دارای زبان بدن عالی است. وی با قدم های محکم وارد اتاق می شود و بعد از دست دادن با شما کاملا روبروی شما می نشیند و با صدای واضح و رسا خود را معرفی می کند و از اینکه او را برای جلسه مصاحبه دعوت کرده اید تشکر می کند. ارتباط چشمی کاملی با شما دارد و با لبخند ملایمی که در صورتش هست اعتماد شما را به خود جلب کرده است. او با اعتماد به نفس کامل در مورد سوابق کاری خود حرف می زند و در جایی که شما صحبت می کنید شنونده خوبی است و فعالانه گوش می دهد. بدین ترتیب وی با وجود داشتن سابقه کاری کمترمی تواند بیشتر از فرد قبلی شما را جذب کرده و به استخدام خود قانع کند.

تاثیر نوشیدن آب در سخنرانی

شاید زیاد مهم به نظر نرسد اما نوشیدن آب نیز به سخنرانی کمک می کند. باید در نظر داشت که 70 درصد از بدن ما از آب تشکیل شده است وقتی احساس تشنگی می کنیم، تقریبا حدود دو ساعت است که  بدن دارد با کم آبی کار می کند. وقتی به بدن کم آب می رسانیم، آب را به اندام هایی که در حیات ما نقش دارند مثل قلب، ریه، مغز و دستگاههای گوارش و کلیه ها می فرستد. و تارهای صوتی به عنوان عضوی که کمترین نقش را در زنده ماندن ما دارد، در مرحله آخر از آب بهره مند می شود. پس برای رساتر شدن صدا لازم است قبل از تشنه شدن آب نوشید.

در پایان لازم است یادآوری نماییم که سخنرانی و فن بیان یک فرآیند بسیار حیاتی برای موفقیت در محاورات و مذاکرات در هر زمینه ای است و این مهارت به صورت ذاتی در برخی افراد نهادینه شده و باقی افراد نیز می توانند از طریق تمریناتی آن را بدست آورند. پس نباید نا امید بود و با انجام مداوم تمرینات می توان دراین زمینه به موفقیت رسید.

www.ayabs.com

مدیریت تیم فروش

هر شرکت، سازمان و کسب و کاری باید یک تیم فروش مناسب داشته باشد که بتواند سهم خود در بازار را حفظ کرده و آن را گسترش دهد. اما یک تیم فروش را نمی توان پس از استخدام به حال خود رها کرد. ممکن است هر نفر ساز خود را بزند و با تک روی افراد، اصلا سازمان به سمت اهداف از پیش تعیین شده حرکت نکند. از این رو باید مدیریت تیم فروش توسط یک فرد شایسته و دارای ویژگی های خاصی از جمله مسلط بودن به فرآیند فروش و همچنین دانش مدیریت صورت گیرد. اگر مدیریت تیم فروش این گونه اصولی انجام گیرد کلیه اعضای تیم فروش خود را در قالب اهداف سازمان قرار می دهند و دیگر تک روی نکرده و همگی در راستای نیل به اهداف سازمان با یکدیگر همکاری می نمایند. در این مطلب قصد داریم به طور ویژه به مدیریت تیم فروش و ویژگی های آن اشاره نماییم. با ما همراه باشید.

وظایف اصلی مدیریت تیم فروش

از اصلی ترین وظایف مدیریت تیم فروش می توان به گزینش و استخدام اعضای تیم فروش، حقوق و پورسانت اعضای تیم فروش، آموزش نیرو های تیم فروش، مدیریت فرآیند فروش و مدیریت و سازماندهی تیم فروش اشاره کرد. استفاده از استراتژی فروش برای تعریف نوع و تعداد فروشندگان در تیم فروش لازم است. یعنی به عنوان مثال اگر یک شرکت بیشتر روی فروش اینترنتی تمرکز کرده، استخدام فروشندگان با تجربه در زمینه فروش و تبلیغات اینترنتی و سئو می تواند برای آن کسب و کار مفید واقع شود.

مدیریت استعداد اعضا

یک فروشنده‌ خوب باید توانایی ارتباط برقرار کردن داشته باشد، منظم باشد، مسئولیت ‌پذیر باشد، توانایی متقاعد کردن مشتریان را داشته باشد، مذاکره ‌کننده خوبی باشد، زبان بدن را بلد باشد و … . این قابلیت ‌ها خیلی کلی است و لزوما موفقیت یا عدم موفقیت تیم فروش را تضمین نمی کند. در حقیقت این موارد تازه پایه ای ترین مواردی است که یک فروشنده باید در خود داشته باشد. برای استخدام یک فروشنده، مدیریت استعداد اعضا بسیار مهم است. هر فردی که خدا آفریده است دارای استعدادهای خاصی است. از این رو هنر مدیریت تیم فروش به کار گیری استعدادهای اعضای تیم در راستای نیل به اهداف سازمان است.

استعداد فروش توانایی به کار گیری مهارت ها، دانش ها، تجربیات و هوش فکری و اجتماعی در کنار هم است. از این رو اگر مدیر تیم فروش هستید در هنگام مصاحبه برای استخدام اعضای تیم فروش، از مصاحبه ‌شونده ها بخواهید چیزی را به شما بفروشند. فروشنده های مستعد به سرعت تمامی هوش، جسارت، مهارت، دانش و تجربه شان را فرا خوانده، و با وجودی که اطلاعی از ویژگی های محصول ندارند، تمام توجه ‌شان را بر فروختن آن متمرکز می ‌کنند. آنهایی که تجربه کافی ندارند معمولا این بهانه را می ‌آورند که ابتدا می باید اطلاعاتی از محصول در اختیارشان قرار گیرد. آنهایی که مهارت کافی ندارند، بهانه می ‌گیرند که موقعیت مصاحبه با فروش فرق دارد و اگر در حضور مشتری قرار گیرند مطمئنا می‌ توانند محصول را بفروشند. آنهایی که دانش کافی را ندارند، به جای ایفای نقش، شروع به روایتگری می ‌کنند.

دلایل اصلی شکست مدیریت فروش

از اصلی ترین معضلات و ضعف ها در مدیریت تیم فروش، وجود افراد ناکارآمد در این تیم ها است. ملاک استخدام در بسیاری از تیم های فروش در پر حرفی و دریافت حقوق اندک است. تا زمانی که مصاحبه کننده در یک شرکت با پارامترهای مختلف یک فروشنده حرفه ای آشنا نباشد و به فرآیندهای مصاحبه در این زمینه آشنا نباشند هیچگاه شاهد شکل گیری تیم های فروش حرفه ای در نخواهیم بود. برخی فکر می کنند هزینه زیاد و پرداخت حقوق بالا به یک فروشنده حرفه ای ضرر برای شرکت است. این در حالی است که یک فروشنده حرفه ای می تواند فروش شرکت و کسب و کار را چندین برابر کند. از این رو این یک سرمایه گذاری است. در حقیقت شرکت های موفق حتی برای فروشندگان خود علاوه بر حقوق و مزایای خوب، پورسانت بالا هم در نظر می گیرند.

مدیریت فروش خود باید فردی حرفه ای و هم آشنا به دانش مدیریت و هم آشنا به فرآیند فروش باشد. در بسیاری از شرکت ها متاسفانه مدیریت فروش توسط خود فرد صاحب شرکت یا یکی از اطرافیان وی بدون داشتن کوچکترین تخصصی در این زمینه انجام می شود که نتیجه آن شکست خواهد بود.

www.ayabs.com

نشانه های هوش هیجانی بالا

می دانیم یکی از خصوصیات اصلی مدیران کسب و کارها و به ویژه مدیران فروش، هوش هیجانی بالاست که در قدرت متقاعد کنندگی این عزیزان تاثیر بسزایی دارد. البته هوش هیجانی در کلیه شئون زندگی انسان می تواند کاربردی باشد و فقط به تخصص در زمینه کسب و کار و فروش محدود نشود. با این حال یکی از اصلی ترین کاربردهای این مهارت، در زمینه فروش در کسب و کار است. در این مطلب نشانه های هوش هیجانی بالا را خدمتتان معرفی می نماییم.

داشتن قدرت رهبری بالا

یکی از خصوصیات مدیران موفق و رهبران کسب و کارهای بسیار موفق و استثنایی، داشتن هوش هیجانی بالاست. در حقیقت افرادی که هوش هیجانی بالا دارند کلام نافذ تری داشته و روی دیگران تاثیر گذار تر هستند. به همین جهت حرفشان نفوذ بیشتری داشته و در مدیریت دیگران قابلیت بیشتری دارند.

داشتن قابلیت برقراری روابط موثر با دیگران

افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند به طور موثر می توانند با دیگران ارتباط قوی برقرار کنند و با اغلب افراد کنار می آیند. اما این بدین معنا نیسدت که همچین فردی برای داشتن روابط موثر مرتب جلوی دیگران کوتاه بیاید. بلکه با رفتار درست می تواند روابطی دو طرفه و محکم ایجاد نماید.

مهارت در خواندن احساسات از چهره افراد

یکی دیگر از نشانه های افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، مهارت بالا در خواندن احساسات افراد از چهره آن هاست. هنگام تلاش برای برقراری ارتباط با دیگر افراد، برای شناختن احساسات بالقوه طرف مقابل، مهارت چهره خوانی بسیار مفید است. در روابط بین فردی، این توانایی به مراقبت بهتر از اطرافیان منجر می شود. اما کاربرد این مهارت در زمینه های شغلی و مذاکرات فروش بدین صورت است که با آن می توان درک بهتری را از همکاران و مشتریان خود داشت. در حقیقت می توان با استفاده از حالت چهره طرف شرایط احساسی وی را درک کرده و رفتار خود با وی را بر اساسی آن تنظیم نمود.

دانستن وقت مناسب برای نه گفتن

افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند می دانند چه زمانی به دیگران نه بگویند. هوش هیجانی بدین معناست که بدانید چگونه بر خودتان کنترل داشته باشید. با این مهارت از اقدامات از روی هوس خودداری می کنید. هر چه نه گفتن برایتان دشوارتر باشد، احتمال بیشتری دارد که استرس، خستگی و حتی افسردگی را تجربه کنید. نه گفتن بدون شک چالش بزرگی برای بیشتر مردم به منظور کنترل بر خودشان است. نه، کلمه قدرتمندی است که نباید از استفاده از آن هراسی داشته باشید. وقتی زمان نه گفتن می رسد، افراد دارای هوش هیجانی بالا از عباراتی مثل فکر نمی کنم بتوانم یا مطمئن نیستم خودداری می کنند. نه گفتن به مسئولیتی جدید، احترام به مسئولیت های کنونی تان است و به شما فرصت می دهد که آن ها را به طور موفقیت آمیز به انجام برسانید. در حقیقت افرادی با هوش هیجانی بالا از نه گفتن هیچ هراسی ندارند و فقط به موفقیت و رسیدن به اهداف خود فکر می کنند.

تمایل به داشتن اخلاق مناسب و مهربانی به دیگران

افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند هویت اخلاقی خاصی داشته و دوست دارند در چشم دیگران آدم هایی بشدت با اخلاق و مهربان به نظر بیایند. این مورد در ذهن دیگران جاذبه ایجاد کرده و در مذاکرات فروش نیز کاربردی است.

شکرگذار بودن و کمر راست کردن پس از شکست

این افراد کمال گرا نیستند و می دانند که ممکن است در طول مسیر زندگی شکست هایی نیز بخورند و بلافاصله پس از شکست کمر راست می کنند. باید زمانی برای شناسایی دارایی هایی که باید قدردادن آن باشید، اختصاص دهید. این کار حالتان را بهتر می کند چون استرس را از شما دور می کند. حس رضایت مندی و شکر گذاری به طور کلی می تواند انسان را از استرس دور کند. ایمان به خدا و کمک های خدا نیز در این زمینه می تواند کاربردی باشد. افرادی که به طور مداوم در روز قدرشناسی را تمرین می کنند، حال بهتری دارند و از لحاظ فیزیکی و میزان انرژی از سایرین متمایزند.

شناخت درست از نقاط قوت و ضعف خود

هر فردی که به موفقیت فکر می کند باید به درستی بتواند نقاط قوت خود را شناسایی کرده و آن ها را بولد نماید. همچنین با شناخت ضعف های خود بتواند در سدد رفع آن ها بر بیاید. افراد دارای هوش هیجانی بالا فقط احساسات را درک نمی کنند، بلکه به درستی می دانند که در چه مواردی خوب و توانا و بالعکس در چه مواردی ضعیف هستند. داشتن هوش هیجانی بالا به این معنی است که شما نقاط قوت خود را می شناسید و می دانید که چطور به آن ها تکیه کنید و از آن ها نهایت استفاده را برای خود ببرید، و اجازه ندهید ضعف هایتان شما را عقب نگه دارد. شناخت نقاط صعف و قدرت در ترسیم برنامه های آینده بسیار بسیار تاثیرگذار است.

توانایی حدس زدن ویژگی های شخصیتی افراد

یکی دیگر از توانایی های افراد با هوش هیجانی بالا امکان حدس زدن ویژگی های شخصیتی افراد است بطوری که از ابتدای دیدار اول روحیات طرف مقابل دستشان می آید. این مبحث ناظر بر آگاهی اجتماعی است. توانایی خواندن خصوصیات دیگران، دانستن این موضوع که آن ها چگونه افرادی هستند، و فهمیدن اینکه در چه شرایطی قرار دارند، در طول زمان، شما را تبدیل به قاضی فوق العاده ای از شخصیت دیگران می کند. با داشتن این قابلیت دیگر مردم برای شما رمزآلود نیستند و به راحتی می دانید که آن ها چگونه افرادی هستند و انگیزه هایشان را می فهمید. این موضوع به شما کمک می کند نوع رفتار خود با آن ها را نیز به صورت مناسب تنظیم کنید.

کنجکاوری در مورد انسان های جدیدی که شناختی از آن ها ندارید

اگر مشتاق آشنا شدن با افراد جدید هستید و به طور طبیعی کلی سوال برای پرسیدن از چنین افرادی دارید، حس همدلی بالایی دارید که از نشانه های داشتن هوش هیجانی بالاست. هر چه بیشتر به دیگران و اتفاقاتی که برایشان می افتد اهمیت دهید، کنجکاوی بیشتری در مورد آن ها خواهید داشت. این مورد موجب می شود به نیازهای طرف مقابل توجه کرده و در رفتارهایتان این مورد لحاظ شود. این مورد به شما در مذاکرات به ویژه مذاکرات فروش کمک شایانی خواهد کرد.

گوش دادن به ندای درون

افرادی با هوش هیجانی بالا در هنگام تصمیم گیری به ندای درون خود توجه می کنند و به آن اعتماد می کنند. این افراد همواره سعی می کنند تفکرات منفی را متوقف کنند. اکثر تفکرات منفی ما تنها یک تفکرند نه حقیقت. زمانی که فکر می کنید که اتفاقی رخ نخواهد داد، مغزتان تمایل دارد تا تهدیدات را بپذیرد. یعنی سعی می کند تا فراوانی و شدت آن اتفاق را بالا ببرد. افرادی که دارای هوش هیجانی بالایی هستند، تفکرات خود را از حقایق جدا می کنند تا از چرخه منفی بافی فرار کنند و به سمت اتفاق های مثبت بروند.

داشتن تمرکز کافی

اگر هر مساله ای بتواند حواس و تمرکز شما را از موضوع اصلی منحرف کند قطعا دارای هوش هیجانی خوبی نیستید. داشتن تمرکز کافی یکی از نشانه های افرادی است که هوش هیجانی بالایی دارند و عوامل محیطی و خارجی نمی تواند تمرکز از موضوع اصلی را از آنان بگیرد.

عدم حسادت به دیگران

حسادت هیچ  وقت برای کسی پله ترقی نمی شود. بلکه انرژی های منفی فرد حسود را احاطه می کند که موجب ورود استرس به درون وی می شود. استرس گرفتن منجر به افزایش فشار خون و بیماری های قلبی می شود. حسادت یعنی دچار استرس می شوید و افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند می دانند که چطور از پس این قضیه بر بیایند. دوری از حسادت نه تنها حس و حال بهتری به شما می دهد بلکه می تواند سلامتی تان را افزایش دهد.

شناخت دقیق از دلایل ناراحتی های خود

افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند موقع ناراحتی به درستی دلیل ناراحتی و عدم آرامش خود را درک می کنند. اگر فردی به درستی نداند منشاء ناراحتی اش چیست، به درستی نمی تواند روی هیجانات خود مدیریت داشته باشد و احساسات و استرس خود را کنترل کند و احتمالا در مذاکرات احتمال شکست خواهد داشت.

روحیه کمک به دیگران

روحیه کمک کردن به دیگران بدون چشم داشت و با صبر و حوسله از دیگر ویژگی های افراد با هوش هیجانی بالاست. بدین ترتیب که وقتی کسی به طور خود خواسته چیزی را به شما می دهد بدون که در ازای آن انتظاری داشته باشد، اثری قوی در ذهن و روح شما به جای می گذارد. کمک به دیگران در بالا بردن آرامش خود فرد نیز بسیار کاربردی است و در نهایت هم موجب ایجاد روابط قوی بین فرد مورد نظر با دیگران می شود.

www.ayabs.com

مذاکره تلفنی چیست؟

یکی از روش های بازاریابی بسیار متداول که امروزه کسب و کارها از آن بهره را می برند، بازاریابی تلفنی است که برخی کسب و کارها با رعایت اصول مذاکره تلفنی موفق شده اند نتیجه ای فوق العاده از آن بگیرند. برای داشتن بازاریابی تلفنی موفق دانستن اصول مذاکره تلفنی یک ضرورت است. شاید با خود بگویید مذاکره تلفنی مقوله ای ساده و پیش پا افتاده است و نیاز به دانستن اصول ندارد. این دقیقا اشتباه همان کسب و کارهایی است که از مذاکره تلفنی و بازاریابی تلفنی نتیجه مطلوبی نمی گیرند. زیرا آنقدر آن را سهل و غیر تخصصی می پندارند که اصلا برای اصولی انجام دادن آن تلاشی انجام نمی دهند. در این مطلب قصد داریم این مطلب را باز کنیم که مذاکره تلفنی چیست؟ و به بازاریابی تلفنی و اصول و نکات مهم در داشتن مذاکره تلفنی موفق اشاره نماییم. با ما همراه باشید.

بازاریابی تلفنی چیست؟

بازاریابی تلفنی یا همان تله مارکتینگ (Telemarketing) حدود 4 دهه است که به طور گسترده در دنیا مورد استفاده قرار گرفته و شاید بیش از 1 دهه است که در کشور خودمان مورد استفاده کسب و کارها قرار می گیرد. در پاسخ به این سوال که بازاریابی تلفنی چیست؟ می توان گفت یکی از روش های بازاریابی مستقیم به شمار می رود که برای انجام آن در ابتدای امر باید یک دیتابیس از شماره افرادی که می توانند مشتریان بالقوه کالا یا خدمات کسب و کار مورد نظر باشند تهیه نمود و سپس با آن ها بصورت تلفنی تماس گرفت و آن ها را به خرید از کالا یا خدمات کسب و کار مد نظر، ترغیب نمود. در سال های اخیر با استفاده از شیوه های تماس تلفنی اتوماتیک، این امر بسیار راحت تر هم شده است.

دلایل اهمیت مذاکره تلفنی

یکی از مشکلات در زمینه مذاکره تلفنی این است که بسیاری از مردم پشت تلفن اعتماد بنفس کمتری دارند و خجالتی می شوند و یا حتی نمی توانند رفتار درستی از خود نشان دهند و بعضا بسیار ناشیانه کارهای اشتباهی در مذاکره انجام می دهند. بسیاری از افرادی که برای بازاریابی تلفنی با ما تماس می گیرند هم به همین صورت هستند. بعضا این افراد بسیار سرد و نامطلوب صحبت می کنند و گاها ترس نادیده گرفته شدن در صدای آن ها موج می زند. اگر به درستی فنون و نکات مذاکره تلفنی موفق را بیاموزید، هرگز این گونه در ذهن مخاطب خود نمود پیدا نخواهید کرد. (مذاکره تلفنی چیست؟)

تکنیک های داشتن مذاکره تلفنی موفق

برای داشتن مذاکره تلفنی موفق، تکنیک هایی وجود دارد که باید هر فردی قبل از ورود به این کار به درستی بیاموزد و در نهایت چندین بار آن ها را تمرین کند تا با داشتن تلفیقی از دانش و تجربه وارد کار شده و کسب و کار را به سوی موفقیت در زمینه بازاریابی سوق دهد. اگر آموزش و تمرین به درستی انجام نگرفته باشد، افرادی که بازاریابی تلفنی را بر عهده دارند، قطعا هیچ گونه سودآوری برای کسب و کار به ارمغان نخواهند آورد و در مقابل فقط هزینه های سربار برای شرکت خواهند داشت که یکی از واضح ترین این هزینه ها هزینه تلفن است که در صورتی که هیچ بازدهی برای کسب و کار نداشته باشد، در حقیقت ضرر خالص به حساب می آید. در این قسمت بیشتر به برخی تکنیک های برقراری مذاکره تلفنی موفق اشاره می نماییم:

– آموزش متقاعد سازی:

برای داشتن یک مذاکره چه از نوع حضوری و چه از نوع تلفنی حتما باید روی مسائلی مانند شیوه صحبت و دعوت طرف مقابل به همراهی و موافقت و در نتیجه متقاعدسازی بسیار کار کرد و این موضوع با آموزش و تمرینات فراوان میسر می گردد. اولین مورد برای متقاعد سازی طرف مقابل عدم استفاده از جملات پرسشی است. یعنی به جای اینکه با لحن پرسشی مثلا از طرف مقابل بخواهید کاری را انجام دهد، طوری بیان کنید انگار طرف مقابل شما پیشاپیش همه چیز را در این مذاکره تلفنی قبول کرده است. باید بگذارید طرف مقابل بیشتر از شما در حین مذاکره صحبت کند. ابتدا مباحث خود را بیان کنید و سپس با سعه صدر به شنیدن صحبت ها و احتمالا خواسته های وی بپردازید.

– کار روی لحن و آهنگ صدا:

همان طور که ذکر شد، لحن و محکم بودن صدا و صلابت سخن در مذاکره تلفنی بسیار مهم است و برای این کار باید سعی کرد که مهارت سخن گفتن را در خود تقویت کرده و به تمرین بلند بلند صحبت کردن بپردازید تا بتوانید پژواک صدای خود را به درستی ملاحظه کرده و لحن و آهنگ صدای خود را بررسی کنید. حتی بد نیست صدای خود را ضبط کنید و گوش دهید و ببینید چه ایراداتی در آهنگ و لحن کلام خود می بینید و برای بهتر شدن توانایی مذاکره تلفنی خود، آن ایرادات را رفع کنید.

– تمرین قبل از انجام کار:

پیش تر ذکر کردیم که باید آموزش و تمرین با هم توام شوند تا بتوان مهارت مذاکره تلفنی را در خود تقویت کرد. اگر در فرآیند مذاکره ضعفی وجود دارد که باید آن را اصلاح کنید، حتما قبل از مذاکره این ضعف‌ ها را برطرف کنید و آزمون و خطا را برای مذاکره اصلی نگذارید که موجب ضرر رسیدن به کسب و کار خواهد شد. بعنوان مثال بیشتر افراد در پایان ‌بندی مذاکره تلفنی و نهایی کردن معامله مشکل دارند و این قضیه از ضعف های رایج در میان بازاریابان تلفنی می باشد، که به وضوح به چشم می آید. باید در نظر داشته باشید که برای حل این مشکلات و از بین بردن ضعف ها باید آن ‌قدر تمرین کنید تا به لحن مناسب دست یابید و به جایی برسید که انگار گفتن این کلمات و این شیوه‌ حرف زدن برای شما عادی بوده و از ویژگی ‌های شخصیتی شما به شمار می رود و در حقیقت این نوع توانایی در کلام را باید در خود نهادینه کنید. باید آن قدر راحت صحبت کنید که گویی دارید با نزدیک ترین و عزیز ترین اعضای خانواده خود حرف می ‌زنید و هرگز نباید نشان دهید که برای مذاکره تلفنی خود با طرف مقابل حتی کوچکترین حدی از استرس را دارا می باشید. (مذاکره تلفنی چیست؟)

به عنوان مثالی دیگر می توان گفت که گاهی‌ اوقات شما درباره‌ قیمتی که می ‌خواهید پیشنهاد دهید، دچار تردید هستید و برای شما بسیار سخت است که قاطعانه قیمت خود را بیان کنید، یا حتی می پندارید که این قیمت توسط طرف مقابل شما پذیرفته نخواهد شد. تجربه‌ افراد موفق در زمینه بازاریابی و فروش ثابت می ‌کند که با ابراز نظر قاطعانه در مورد هر مسئله‌ ای، امکان پذیرش آن از سوی طرف مقابل بیشتر می‌شود و همین مورد می تواند در صورت رعایت شدن، شانس شما را در داشتن مذاکره تلفنی موفق و در نتیجه بازاریابی تلفنی موفق بالا ببرد که در نهایت نتیجه آن سود رساندن به کسب و کار خواهد بود. باید آنقدر تمرین کنید که حرفتان را وقتی گوش می دهید برای خودتان متقاعد کننده باشد. در نظر داشته باشید که خود را جای مشتری بالقوه بگذارید. اگر حرف های شما خودتان را قانع کرد، شانس این را دارید که حرف هایتان دیگران را هم قانع کند.

– استفاده از لبخند برای شادتر به نظر رسیدن:

قطعا پشت تلفن نمی توان صورت طرف مقابل را دید. اما باز هم لبخند زدن به صورت غیر مستقیم به شما در کار مذاکره تلفنی کمک می کند. تحقیقات نشان داده که استفاده از لبخند موجب بالا رفتن اعتماد به نفس شخص گوینده می شود و همین موضوع به طور غیر مستقیم می تواند شما را در داشتن مذاکره تلفنی موفق بسیار یاری نماید.

– داشتن اطلاعات از رقبا

لازم است پیش از ورود به مذاکره، بدانید که رقبای شما چه نقاط قوت و ضعفی دارند. زیرا داشتن این اطلاعات باعث می شود هنگامی که مشتری از رقیب شما می گوید، با دست پر او را توجیه کنید و نقاط قوت و مزیت های رقابتی خود نسبت به رقیب را به وی یاد آوری نمایید. اگر این اطلاعات را نداشته باشید، نمی توانید مشتری خود را راهنمایی کنید و برتری کالا یا خدمات برند خود را نسبت به رقبا به وی نشان دهید.

– انتقال حس مثبت به مشتری

برای داشتن مذاکره تلفنی موفق باید همواره در مذاکرات تلفنی خود این حس رابه مشتریان خود منتقل کنید که او بهترین مشتری شما است. برای این که بتوانید این کار را انجام دهید باید با لحن و کلمات متفاوت با هر مشتری صحبت کنید و بر اساس منش و شخصیت و نوع رفتار و کلام وی با وی به مکالمه اقدام نمایید. برای این منظور باید کمی روی مسائل روان شناسی و شخصیت شناسی نیز کار کنید و سعی کنید در این زمینه نیز مطالعات کافی داشته باشید تا بنوانید از این تکنیک های روان شناسی در داشتن مذاکرات موفق نهایت بهره را ببرید.

www.ayabs.com

اعتمادسازی در فروش

در هر مراوده ای به ویژه مراودات تجاری، بحث اعتماد یکی از مهم ترین مواردی است که می تواند به عنوان یک وجه تمایز مطرح شود. در حقیقت مشتری از شخص یا کسب و کاری خرید می کند که بتواند به آن اعتماد کند. پس جلب اعتماد مشتریان یکی از مسائل اصلی است که کسب و کارها روی آن وقت و انرژی زیادی می گذارند. این یکی از وظایف تیم فروش و در راس آن ها مدیر فروش است که بتواند با اعتماد سازی، در فروش محصولات و خدمات شرکت تحول مثبتی ایجاد کند. در حقیقت یکی از عناصر و المان های اصلی در بحث برندسازی و برندینگ، هم اعتمادسازی است. برای اعتمادسازی در فروش به طور ساده می توان گفت باید به درستی با مشتری ارتباط برقرار نماییم. اما خود ارتباط درست با مشتری یک بحث بسیار گسترده است که نمی توان آن را به سادگی در چند کلمه توضیح آن را خلاصه کرد. در این مطلب قصد داریم به طور خاص به بحث اعتمادسازی در فروش بپردازیم.

یکی از مهم ترین و پایه ای ترین موارد در اعتمادسازی در فروش، بحث قانع کنندگی است. پیش تر ذکر کردیم برای ایجاد اعتماد در مشتری، که وی به خرید ترغیب شود باید با وی به خوبی ارتباط برقرار نماییم. در یک ارتباط درست می توان مشتری را به شکل درست به خرید از یک کسب و کار قانع کرد. برای قانع کننده بودن، اول باید کارشناسان تیم فروش به خوبی در خصوص نیازهای مشتری حرف های وی را بشنوند و احساس مهم بودن را به وی منتقل کنند. سپس باید با تسلط کامل به ویژگی های محصول کسب و کار، به توضیح مزیت های محصولات خود برای رفع نیازهای مشتری بپردازند. این بحث یعنی قانع کنندگی به خودی خود روش های گوناگونی دارد که در ادامه به آن ها اشاره می نماییم.

کنجکاوی در مورد دیگران برای اعتماد سازی در فروش

در حقیقت باید بدانید که دیگران در صورتی جذب شما می شوند که علایق و اولویت های آن ها را نشانه بروید. برای به دست آوردن اطلاعات در مورد علایق و اولویت های دیگران باید در مورد آن ها کمی کنجکاو بود. اگر در مورد چندین نفر اطلاعات کافی را بدست بیاورید، کم کم به شناختی درست خواهید یافت که می توانید خصوصیات، علایق و اولویت ها را برای افراد با روحیات مشابه حدس بزنید. برای داشتن یک ارتباط درست و مستمر با مشتری که ضامن موفقیت یک کسب و کار است، باید حتما مقداری کنجکاوی داشت.

شخصیت با ثبات برای اعتمادسازی در فروش

هیچ مشتری عاقلی به فردی که شخصیت با ثباتی ندارد نمی تواند اعتماد کرده و از او خرید نماید. شما در مواجهه با هر فردی با رفتار خود شخصیتتان را نشان می دهید. اگر خود را آدمی با ثبات نشان دهید، مشتری می تواند رفتار شما را پیش بینی کرده و در برابر شما احساس امنیت کند. در چنین شرایطی وی می تواند به شما اعتماد کند. در حقیقت این حس امنیت و آرامشی که وی در برابر شما دارا شده است خود پایه و اساس یک رابطه مستمر و قوی همراه با اعتماد خواهد بود.

ثبات قدم نیز یکی دیگر از مواردی است که باید در زمینه جلب اعتماد مشتری در نظر داشته باشیم. باید در نظر داشت که در یک روز نمی توان اعتماد کسی را به طور کامل بدست آورد و این پروسه زمان بر است. از این رو باید از همان اول حرف و عمل شما در ذهن مشتری یکی باشد تا بتوانید وارد پروسه اعتمادسازی در فروش شوید و کم کم اعتماد وی را جلب نمایید. مهم است که به عنوان مثال اگر در ابتدای کلام خود می گویید، برای بیان مطلب 15 دقیقه وقت می خواهید، روی حرف خود بمانید و نهایتا همان 15 دقیقه را برای بیان مطالب خود استفاده کنید. چون هر چه حرف و عمل شما یکی نباشد اعتماد مشتریان به شما کم خواهد شد.

صحبت از تجربیات بد برای اعتماد سازی در فروش

برای ایجاد اعتبار بد نیست در مورد اینکه مشتری شما از فروشنده دیگری که در صنف شما فعال است تا کنون فریب خورده است، صحبت کنید و از وی بپرسید تا تجربه بد خود را برای شما تعریف کند. با این کار می توانید احساسات منفی را از درون وی بیرون کشیده و کم کم اعتمادش را جلب نمایید. وقتی او تجربه بد قبلی را تعریف می کند نکات بد آن را به خوبی گرفته و با نشان دادن تمایز کسب و کار خود با تجربه بد وی، به او اطمینان دهید که این تجربه بد برای او در صورت استفاده از خدمات کسب و کار شما تکرار نخواهد شد.

رفتار مناسب و لبخند زدن جهت اعتمادسازی در فروش

در دیدارهای کاری به ویژه مذاکرات فروش، رفتار فروشنده می تواند نقش اساسی در جلب اعتماد خریدار داشته باشد. در حقیقت برخی فکر می کنند باید خود را فردی با عزمی راسخ و بسیار جدی نشان بدهند تا بتوانند اعتماد فرد مشتری را به خود و کسب و کارشان جلب نمایند. جدی بودن خوب است. اما این نباید به معنی رفتار خشک باشد. باید سعی کنید از حالات غمگینانه در رفتار خود پرهیز کنید تا اثر منفی در جلب اعتماد خریدار نداشته باشید. برخی مطالعات میدانی و آزمایش ها اثبات کرده که لبخند می تواند تا 10 درصد در افراد، تمایل به اعتماد به فرد لبخند زننده را بالا ببرد. این مساله البته باز هم باید مورد تایید قرار گیرد که این مورد و موارد دیگری که ذکر می نماییم هیچ کدام به تنهایی و به سرعت نمی توانند یک اعتماد کامل را موجب شوند. بلکه باید این موارد در کنار هم در طول زمان موجب ایجاد و ماندگاری یک اعتماد پایدار شوند.

شفافیت برای اعتمادسازی در فروش

شفافیت از موثر ترین راه ها در بازاریابی پر رقابت امروزی است که اعتماد بین خریدار و فروشنده را تا حد بالایی ایجاد می کند. جالب این است که اغلب فروشندگان معتقدند شفاف عمل می‌ کنند. اما اکثر خریداران چنین چیزی را باور ندارند. به‌ عنوان مثال ۸۵ درصد فروشندگان معتقدند در طول فرآیند فروش در مورد محدودیت‌ های محصول خود صادق بوده ‌اند. اما تنها ۳۶ درصد خریداران با آن ‌ها هم‌عقیده هستند. اکثر مشتری‌ ها دوست دارند ویژگی ‌ها، مزایا و معایب واقعی محصولی که می خواهند بخرند چه کالا باشد و چه خدمات، را بدانند و با دید بهتری برای خرید آن اقدام کنند و واقع بینانه توقع ندارند یک محصول از همه نظر کامل باشد. آن ‌ها دوست دارند چیزی که می‌ بینند باور کنند و با دید بازتری محصولی با ویژگی‌ های مورد نظر را خریداری کنند. روراست بودن و صداقت کسب و کارها و برندها باعث محبوبیت و افزایش میزان فروش محصولات آنان می‌ شود.

راه های اعتمادسازی در مشتری در کسب و کارهای آنلاین

برای کسب و کارهای آنلاین و اینترنتی و همچنین کسب و کارهایی که پلتفرم اینترنت را برای معرفی خود به مشتریان برگزیده اند، راه های زیادی برای جلب اعتماد مشتری و اعتماد سازی در فروش وجود دارد. یادتان باشد در فروش اینترنتی، خریدار با شما تماس چشمی ندارد و نمی توانید با رفتار خود و زبان بدن اعتمادش را جلب کنید، پس باید از راه های مخصوص جلب اعتماد مشتری در کسب و کارهای آنلاین و اینترنتی استفاده نمایید.

اولین مورد این است که در بخش درباره ما سایت خود حتما آدرس، شماره تلفن، تاریخچه شرکت و هر چه موجب آشنایی بیشتر مشتری با کسب و کار شما می شود را ذکر کنید. فاکتورهایی مانند داشتند نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت، معدن و تجاریت هم اعتماد مشتری را برای داشتن خریدی امن و مطمئن از کسب و کار شما بالا می برد.

مدیریت ارتباط با مشتریان نیز باعث بالارفتن اعتماد آن ها به کسب و کار شما خواهد شد. در حقیقت باید راه های ارتباطی مشتریان را در یک دیتابیس جمع آوری نمایید و هر چند وقت یک بار با تماس با مشتریان از مشکلات احتمالی آن ها جویا شوید و در صورت وجود مشکل آن را برایشان رفع نمایید. این کار یک سرمایه گذاری بلند مدت می باشد. زیرا شما با این کار این مشتریان را به مشتریان وفادار به خود تبدیل می کنید. این افراد اگر کالا یا خدمات دیگری در آینده بخواهند که شما ارائه دهنده آن هم باشید، قطعا به شما اعتماد کرده و از شما خرید می کنند. از طرف دیگر این افراد خود چون به شما اعتماد فراوان پیدا کرده اند و مشتری وفادار کسب و کار یا برند شما شده اند، می توانند به صورت رایگان و بدون هزینه برای شما، در مراودات روزانه و به صورت گفتاری استفاده از کالاها و خدمات برند شما را به آشنایان خود معرفی و توصیه نمایند. این نوع بازاریابی چون توسط خود برند انجام نمی شود و انجام دهنده آن یک فردی است که ذی نفع نیست، تاثیر بسیار بیشتری روی جلب اعتماد مشتریان بعدی خواهد داشت.

www.ayabs.com

زبان بدن در مصاحبه کاری

همان طور که می دانیم انسان اکثر مفاهیم مورد نظر خود را از طریق زبان گفتار بیان می کند و از این طریق به برقراری ارتباط با دیگران می پردازد. از طرف دیگر باید در نظر داشت که تقریبا همه انسان ها برخی از مفاهیم را در مراودات خود با سایرین از طریق زبان بدن و حالات چهره منتقل می کنند. زبان بدن یکی از مهم ترین ابزار ارتباطی انسان ها می باشد، که همه انسان ها از بدو تولد خود از آن به عنوان اولین راه ارتباطی بهره می برند. یک نوزاد در بدو تولد خود هیچ راه دیگری جز زبان بدن برای رساندن مفاهیم به دیگران و رفع نیازهای خود ندارد. اما در بزرگسالی زبان بدن می تواند مکمل زبان گفتار برای موفقیت انسان در مراودات خود باشد. زبان بدن می تواند در کلیه روابط انسان در زمینه های مختلف از جمله کاری، خانوادگی و … تاثیر بسزایی دارند. یکی از مهم ترین کاربردهای زبان بدن در مصاحبه کاری می باشد. در این مطلب قصد داریم به مقوله کاربرد زبان بدن در مصاحبه کاری بپردازیم.

زبان بدن ما در ایجاد تصویر در ذهن طرف مقابل تاثیر بسزایی دارد. در حقیقت بسیار لازم است که بدانیم چقدر حرکات بدن ما و حالات چهره ما می تواند در طرف مقابل ذهنیت در مورد ما ایجاد کند. مدیران شرکت ها وقتی که قصد استخدام از میان کارجویان را دارند، علاوه بر مهارت ها به رفتارهای کارجویان هم نظر می اندازند. به غیر از تعریفات کلامی، مواردی دیگر به ویژه در حالات چهره افراد وجود دارد که باعث ایجاد اعتماد در طرف مقابل می شود. باید در نظر داشت وقتی فردی قصد استخدام یک نفر را دارد باید به وی اعتماد کند تا وی را به استخدام خود در آورد.  پس باید اهمیت و تاثیر زبان بدن در مصاحبه کاری را بسیار جدی گرفت.

تکنیک های زبان بدن برای مصاحبه کاری
برای داشتن یک مصاحبه خوب اول از همه باید به فنون کاری که برای آن تقاضا داده اید، مسلط باشید. اما قطعا شما رقبایی هم برای نشستن بر صندلی آن شغل خواهید داشت و برای پیشی گرفتن از آن ها بهتر است از تکنیک های زبان بدن برای مصاحبه کاری استفاده کنید که به برخی از آن ها اشاره می نماییم:

محکم و ثابت نشستن رو صندلی و تکیه دادن: این نوع نشستن به فرد مصاحبه کننده سیگنال هایی ارسال می کند که شما اعتماد به نفس و عزت نفس یالایی دارید. پس حتما محکم و ثابت روی صندلی نشسته و پشت خود را صاف نگه دارید و تکیه بدهید. قوز کردن در یکی از روش های غلط نشستن است که اکیدا توصیه می شود از آن پرهیز شود.
ژست های دست در هنگام صحبت کردن: یکی از مهم ترین و جذاب ترین تکنیک های زبان بدن در هنگام مصاحبه کاری و به طور کلی حرف زدن، استفاده از حرکات دست است که نشان دهنده تسلط و اعتماد به نفس شخص است. پنهان کردن دست ها اعتماد طرف مقابل را از بین می برد. حتما به شکل متعادل و زیبا از حرکات دست برای بیان بهتر منظور کلام خود بهره ببرید.
قراردادن پاها به صورت ثابت و محکم روی زمین: در حین مصاحبه شغلی لازم است که پاها به صورت مستقیم و محکم روی زمین فیکس باشند. انداختن پاها روی هم در قسمت مچ اشکالی ندارد، اما بیشتر کار مناسبی نیست.
سر تکان دادن در هنگام گوش دادن به صحبت های مصاحبه کننده: بسیار مهم است که در کنار برقراری تماس چشمی درست، به طرف مقابل خود نشان دهید به چه حد زیادی به صحبت های وی توجه دارید. تکان دادن سر یکی از علائم نشان دادن توجه بسیار زیاد به حرف های طرف مقابل است. وقتی طرف حس کند شما شنونده بسیار خوبی هستید می تواند به شما اعتماد کند که در آینده نیز تک روی برای شما اهمیت ندارد و به درستی از فرامین مافوق حرف شنوی خواهید داشت. سر تکان دادن به معنای فهمیدن و بهره بردن از کلام سخن گو نیز می باشد. یعنی شما با سر تکان دادن به وی نشان می دهید در هر زمانی قابلیت یادگیری و بهره بردن از طرف مقابل را نیز دارا هستید.

اشتباهات رایج زبان بدن افراد در مصاحبه شغلی
در مصاحبه شغلی یک صحبت یا رفتار اشتباه می تواند به عدم انتخاب فرد بیانجامد. باید دقت شود که مصاحبه شغلی باید با بیان درست توانایی های فرد و پاسخ به سوالات کارفرما همراه با اثبات اعتماد به نفس و تسلط شغلی فرد همراه باشد. برای اثبات اعتماد به نفس و تسلط شغلی بسیار لازم است که فرد از زبان بدن استفاده کند.

پرهیز از لبخند زدن: لبخند در حد معقول و به جا نشان دهنده اعتماد به نفس، گشاده رویی، روحیه همکاری و پر انرژی بودن است که تک تک این موارد برای فرد کارفرما می تواند جذاب باشد. اگر لبخند از زبان بدن فرد متقاضی کار حذف شود، خیلی سخت خواهد توانست کارفرما را جذب نماید. فرد گوشه گیر و عبوس معمولا برای همکاری مناسب نیست. زیرا هیچ کارفرمایی دوست ندارد با فردی در شرکتش همراه شود که روابط اجتماعی خوبی ندارد و انرژی مثبتی از خود در محیط کار پخش نمی کند. باید در نظر داشت که لبخند زدن نورون های بازتابی را به شنونده منتقل می کند و به همین جهت کارفرما نیز در برابر لبخند فرد کارجو به لبخند زدن خواهد پرداخت.
عدم برقراری ارتباط چشمی: ارتباط چشمی یکی از مهم ترین و تاثیرگذار ترین و همچنین قدرتمندترین ابزارهای زبان بدن به شمار می رود و کارجو باید بتواند میزان مناسبی از ارتباط چشمی را با کارفرما در حین مصاحبه شغلی برقرار کند. نگاه مناسب به فرد مقابل این حس را منتقل می کند که شما بر مباحثی که وی مطرح می کند کاملا مسلط هستید و آگاهانه به سوالات وی پاسخ صادقانه می دهید. اما باید در نظر داشت که نگاه خیره به کارفرما نیز مفهوم مناسبی ندارد و می تواند معنای گستاخی را داشته باشد و طبیعی است که هیچ کارفرمایی کارمند گستاخ نمی خواهد. بهترین حالت این است که هر دو ثانیه یک بار به قسمت های مختلف صورت طرف مقابل نگاه کنید و مستقیم به چشمان وی به صورت ممتد زل نزنید.
حالت قرار گیری دست به سینه: یکی از بدترین انواع نشستن یا قرار گرفتن در برابر فرد مصاحبه کننده، حالت دست به سینه است. وقتی در برابر فرد مصاحبه کننده در حالت دست به سینه می نشینید، به او حس عدم راحت بودن را منتقل می کنید، که وی در نهایت حس عدم خودمانی بودن با شما را پیدا می کند. شما دستان خود را وقتی که دست به سینه می نشینید، جمع می کنید. در واقع این کار باعث می شود که طرف مقابل دستان شما را نبیند. ناخودآگاه انسان وقتی دستان طرف مقابلش را نمی بیند، حس می کند طرف چیزی را از وی پنهان می کند. پس سعی کنید خود را صادق و معتبر نشان دهید و بدین منظور بازوهای خود را از هم باز کرده و دستان خود را به فرد مصاحبه کننده نشان بدهید.
بی تاب و نا آرام نشستن: در حقیقت اگر فرد متقاضی شغل مرتب با موهای خود بازی کند، یا صورت خود را مرتب لمس کند یا هر کار دیگری که نشان دهنده بی تابی و نا آرامی است را انجام دهد این حس را به طرف مقابل منتقل می کند که وی دارای استرس زیادی است و به توانایی های خود ایمان ندارد و خودش هم خود را باور ندارد. در حقیقت وقتی فردی خودش به خود باور و اطمینان ندارد، نمی توان توقع داشت که دیگران به وی اعتماد و باور زیادی داشته باشند.
بازی کردن با خودکار یا وسایل روی میز: اگر با موبایل، خودکار یا هر وسیله ای روی میز بازی کنید به فرد مصاحبه کننده این حس را منتقل می کنید که به مباحث مورد بحث بی علاقه هستید و یا حوصله شما سر رفته است و مباحث برای شما کسالت آور است. از این رو بهتر است این مورد که از اصلی ترین اشتباهات رایج زبان بدن افراد در مصاحبه شغلی است را هرگز انجام ندهید و به جای آن دستان خود را روی میز قرار دهید و طوری با آرامش عمل کنید که حس آرامش را به فرد مصاحبه کننده هم منتقل کنید. برخی توصیه می کنند دستها را طوری در برابر طرف قرار دهید که کف دست شما در طول مصاحبه به وی نشان داده شود و سر انگشتان خود را به هم قفل کنید. این ژست صداقت شما را به فرد مقابل نشان می دهد و القاء صداقت یکی از راه های خوب جذب فرد مصاحبه کننده یا کارفرماست.

www.ayabs.com

روش های تقویت عزت نفس

یکی از مفاهیم مهم در زمینه روان شناسی انسان ها، مقوله عزت نفس است که در حقیقت به دیدی که خود انسان در مورد خود دارد مربوط می شود. فردی که عزت نفس بالایی دارد در حقیقت خود را دارای توانمندی ها و ارزش هایی می داند و به همین سبب قدر و منزلتی برای خود در نظر می گیرد. در حقیقت فردی که عزت نفس بالایی دارد، انجام برخی کارهای مضموم را برای خود ممنوع می کند و طوری رفتار می کند که شایسته لیاقتی است که برای خود قائل شده است. همین موضوع موجب می شود دیگران نیز نظر مثبتی روی وی پیدا کنند و دید آن ها نیز نسبت به وی به مراتب مثبت تر شود و در حقیقت ارزش و احترام و اعتماد بیشتری برای وی قائل شوند. از این رو افزایش عزت نفس شاید یکی از اصلی ترین کلیدهای موفقیت در زندگی انسان باشد. همچنین باید در نظر داشت احساسی که انسان نسبت به خودش دارد مهم ترین چیزی است که می تواند مسیر زندگی را تعیین نماید. پس افراد با عزت نفس قطعا در طول بازه زمانی بسیار طولانی می توانند شرایط را به خوبی برای خود جلو ببرند. در این مطلب قصد داریم به روش های تقویت عزت نفس بپردازیم. با ما همراه باشید.

شناسایی نقاط قوت و مهارت ها

اولین مورد از روش های تقویت عزت نفس، شناسایی دقیق مهارت ها، نقاط قوت، قابلیت ها و آگاهی های ماست. از یاد نباید برد که هر انسانی در دنیا دارای توانایی ها و استعدادهای خاص خود است. پس باید اول از همه به شناسایی مواردی که نقاط قوت ما هستند اهتمام ورزیده و روی آن ها تمرکز بیشتری نماییم و سعی کنیم آن ها را در خود تقویت نماییم. این کار حتی به ما روحیه و طراوت نیز می دهد. زیرا وقتی می بینیم در زمینه ای قابلیت های زیادی داریم، انجام آن برایمان لذت بخش تر می شود. (روش های تقویت عزت نفس)

ایجاد روابط مثبت برای تقویت عزت نفس

یکی دیگر از روش های تقویت عزت نفس، این است که افرادی را به عنوان اطرافیان خود برگزینیم که از آن ها حس مثبت می گیریم. برخی افراد، حضورشان در کنار ما باعث رنجش می شود و باید سعی کنیم از آن ها فاصله گرفته و زمان کمتری با آن ها سپری کنیم. در مقابل، افرادی را برای شکل دهی روابط خود پیدا کنیم که مثبت اندیش باشد و ما را تشویق نماید و انرژی مثبت به ما منتقل کند.

انجام کارهای خلاقانه برای تقویت عزت نفس

خلاقیت و انجام کارهای همراه با نوآوری موجب می شود، ذهن انسان حالت سیال پیدا کند که موجب می شود مغز انسان، فرد را به سوی کاری که مورد علاقه است هدایت کند. از این نظر، فرد حس رضایت بیشتری نسبت به خود خواهد یافت و عزت نفس بیشتری پیدا خواهد کرد.

توان نه گفتن برای تقویت عزت نفس

افرادی که عزت نفس بالایی ندارند خیلی سخت می توانند در برابر خواسته های دیگران نه بگویند و خود را همواره به بله گفتن مجبور می بینند. این موضوع که انسان باید به هر چیزی که تمایل ندارد نیز موافقت نشان دهد حس بسیار بدی است و انسان را به فردی فاقد اختیار، افسرده و با عزت نفس بسیار پایین تبدیل کند.

وقت گذاشتن با دوستان برای تقویت عزت نفس

انسان ها معمولا با افرادی دوست می شوند که از نظر فکری و احساسی با هم متناسب هستند و حس مثبتی را به هم منتقل می کنند. به همین جهت وقت گذراندن با دوستان حس لذت و خوشی را به همراه دارد. از این رو بهتر است برای داشت حس بهتری نسبت به خود حتما با دوستان صمیمی و مورد علاقه مان وقت بگذرانیم.

مطالعه کتب و مقالات انگیزشی جهت تقویت عزت نفس

برخی فکر می کنند مقالات انگیزشی صرفا شعار بوده و تاثیری روی انسان ندارد. این در حالی است که این مقالات و کتب مطالبی در خود دارند که موجب بیشتر شدن حس مثبت در وجود ما می شود. در مقابل باید حتما سعی کنیم مطالب منفی مطالعه نکنیم و حتی به برنامه های تلویزیونی که انرژی منفی و تصویر بد در ذهن ما ایجاد می کند را تماشا نکنیم.

مهرورزی به خود در راستای تقویت عزت نفس

انسان ها معمولا در مواقع خود انتقادی قضاوت ها و توصیه های سختی به خود ارائه می دهند. در حالی که وقتی به دیگران انتقاد می کند توصیه های به مراتب بهتری ارائه می دهند. از این رو بسیار مهم است وقتی رویکرد خودانتقادی در پیش می گیریم با خود مهربان تر باشیم و مهرورزی به خود را فراموش نکنیم.

ورزش کردن برای تقویت عزت نفس

ورزش به طور کلی به انسان احساس بهتری می دهد که به طور خلاصه این حس رضایت بیشتر از وجود خود می باشد. ورزش موجب می شود انسان از نظر جسمی رشد کرده و حس سلامت و طراوت بالاتری داشته باشد. از نظر ذهنی نیز ورزش موجب باز شدن ذهن انسان شده و بسیار فکر انسان را باز می کند و به انسان کمک می کند در هنگام تصمیم گیری راحت تر عمل کند. ورزش باعث رسیدن خون بیشتر به مغز شده و مرکز تصمیم گیری بدن را در شرایط بسیار بهتری برای تفکر و تصمیم گیری قرار می دهد. همچنین از نظر عاطفی نیز ورزش کردن شرایط انسان را بهبود می بخشد. به طور کلی نتیجه ورزش سلامت و طراوت بیشتر بدن هم از بعد جسمی و هم از بعد روحی است که موجب می شود انسان احساس بهتری نسبت به خود داشته باشد و در حقیقت عزت نفس بالاتری داشته باشد.

انجام کارهای خلاقانه برای تقویت عزت نفس

خلاقیت و انجام کارهای همراه با نوآوری موجب می شود، ذهن انسان حالت سیال پیدا کند که موجب می شود مغز انسان، فرد را به سوی کاری که مورد علاقه است هدایت کند. از این نظر، فرد حس رضایت بیشتری نسبت به خود خواهد یافت و عزت نفس بیشتری پیدا خواهد کرد.

توان نه گفتن برای تقویت عزت نفس

افرادی که عزت نفس بالایی ندارند خیلی سخت می توانند در برابر خواسته های دیگران نه بگویند و خود را همواره به بله گفتن مجبور می بینند. این موضوع که انسان باید به هر چیزی که تمایل ندارد نیز موافقت نشان دهد حس بسیار بدی است و انسان را به فردی فاقد اختیار، افسرده و با عزت نفس بسیار پایین تبدیل کند.

وقت گذاشتن با دوستان برای تقویت عزت نفس

انسان ها معمولا با افرادی دوست می شوند که از نظر فکری و احساسی با هم متناسب هستند و حس مثبتی را به هم منتقل می کنند. به همین جهت وقت گذراندن با دوستان حس لذت و خوشی را به همراه دارد. از این رو بهتر است برای داشت حس بهتری نسبت به خود حتما با دوستان صمیمی و مورد علاقه مان وقت بگذرانیم.

مطالعه کتب و مقالات انگیزشی جهت تقویت عزت نفس

برخی فکر می کنند مقالات انگیزشی صرفا شعار بوده و تاثیری روی انسان ندارد. این در حالی است که این مقالات و کتب مطالبی در خود دارند که موجب بیشتر شدن حس مثبت در وجود ما می شود. در مقابل باید حتما سعی کنیم مطالب منفی مطالعه نکنیم و حتی به برنامه های تلویزیونی که انرژی منفی و تصویر بد در ذهن ما ایجاد می کند را تماشا نکنیم.

مهرورزی به خود در راستای تقویت عزت نفس

انسان ها معمولا در مواقع خود انتقادی قضاوت ها و توصیه های سختی به خود ارائه می دهند. در حالی که وقتی به دیگران انتقاد می کند توصیه های به مراتب بهتری ارائه می دهند. از این رو بسیار مهم است وقتی رویکرد خودانتقادی در پیش می گیریم با خود مهربان تر باشیم و مهرورزی به خود را فراموش نکنیم.

ورزش کردن برای تقویت عزت نفس

ورزش به طور کلی به انسان احساس بهتری می دهد که به طور خلاصه این حس رضایت بیشتر از وجود خود می باشد. ورزش موجب می شود انسان از نظر جسمی رشد کرده و حس سلامت و طراوت بالاتری داشته باشد. از نظر ذهنی نیز ورزش موجب باز شدن ذهن انسان شده و بسیار فکر انسان را باز می کند و به انسان کمک می کند در هنگام تصمیم گیری راحت تر عمل کند. ورزش باعث رسیدن خون بیشتر به مغز شده و مرکز تصمیم گیری بدن را در شرایط بسیار بهتری برای تفکر و تصمیم گیری قرار می دهد. همچنین از نظر عاطفی نیز ورزش کردن شرایط انسان را بهبود می بخشد. به طور کلی نتیجه ورزش سلامت و طراوت بیشتر بدن هم از بعد جسمی و هم از بعد روحی است که موجب می شود انسان احساس بهتری نسبت به خود داشته باشد و در حقیقت عزت نفس بالاتری داشته باشد.

 

اهمیت دادن به ظاهر خود در راستای تقویت عزت نفس

در حقیقت وقتی خود را در بهترین شرایط ظاهری ممکن می بینیم احساس بسیار خوبی داریم که در حقیقت یک رضایت بسیار بالا از وجود خود می باشد. در چنین شرایطی علاوه بر تقویت عزت نفس، اعتماد به نفس انسان هم بشدت بالا می رود. هر کاری که انسان با آن حس بهتری نسبت به ابعاد مختلف جسمی و روحی و فکری خود پیدا کند در نهایت عزت نفس انسان را بالا می برد.

آموزش دادن به دیگران جهت تقویت عزت نفس

همان طور که پیش تر ذکر شد هر انسانی دارای توانایی های خاصی است. اما وقتی این توانایی ها و مهارت ها به حدی می رسند که فرد این را در خود می بیند که بتواند آن ها را به دیگران آموزش دهد هم اعتماد به نفس و هم عزت نفسش بشدت بالا می رود. از این رو باید اولا سعی کنیم دانش و تجربه خود را بالا ببریم و به حد آموزش دادن به دیگران برسیم. سپس سعی کنیم این دانش و تجربه را به عنوان هدیه ای به دیگران ارائه کنیم و بتوانیم انرژی مثبت آن را نیز دریافت نماییم. (روش های تقویت عزت نفس)

انجام کارهای مهیج جهت تقویت عزت نفس

هیجان و ماجراجویی یکی از مواردی است که حس لذت همراه با طراوت و نو شدن را در انسان ایجاد می کند. از این رو انجام کارهای مهیج را باید در برنامه زندگی خود قرار دهیم تا سرگرم و شاد شده و بیشتر از خود و زندگی رضایت پیدا کنیم. از بهترین کارهای مهیجی که می توان انجام داد سفر یا رفتن به شهر بازی و یا انجام تفریحات آبی می باشد. اگر فردی تا کنون شور و شوق زندگی خود را پیدا نکرده باید زمانی را در زندگی خود برای جست‌ و جوی آن اختصاص دهد. فرآیند داشتن یک هدف و تلاش برای واقعیت بخشیدن به آن زندگی را هدفمند می ‌کند. داشتن هدف در زندگی باعث می شود زندگی انسان به سوی پوچی نرود و در نهایت همین موضوع باعث می شود انسان به وجود خود رضایت بیشتری پیدا کند.

محبت به دیگران برای تقویت عزت نفس

انسان های با عزت نفس باور دارند کمک و محبت به دیگران موجب بازگشت انرژی مثبت به زندگی خودشان می شود. در حقیقت در مواجهه با نیازمندان باور دارند که آن ها برای بهتر شدن حال خود به نیازمند کمک می کنند و در حقیقت منتی سر فرد نیازمند ندارند و می گویند به نوعی خود آن ها برای بهتر شدن حال خود نیازمند کمک به نیازمندان هستند. از طرف دیگر غیر از نیازمندان، محبت کردن به عزیزان و اطرافیان نیز بسیار بسیار در بهبود رضایت از زندگی تاثیرگذار است. وقتی به عزیزان خود محبت کرده و از آنان حمایت می کنیم در مقابل حمایت و محبت آنان را نیز دریافت می کنیم که موجب محکم تر شدن ما می شود. پس وقتی که محکم تر می شویم اخلاق بهتری پیدا می کنیم و در جمع افراد بیشتر و بهتری را به خود جذب می کنیم و روابط دوستانه و کاری بهتری را تشکیل می دهیم که در مسیر موفقیت ما بسیار مفید است. باید در نظر داشت که فردی که در اصطلاح محکم تر است می تواند در ملاقات های کاری و مراودات تجاری نیز بسیار موفق تر عمل نماید. 

 

روش های تغییر نگرش

انسان ها همواره نمی توانند به یک طرز تفکر و یک نوع از اعتقادات، زندگی خود را پیش ببرند و توقع رسیدن به موفقیت را داشته باشند. برخی باورها می تواند در زمانی برای انسان پیش برنده باشد و در موقعیت و زمانی دیگر مانع راه پیشرفت انسان باشد. همچنین برخی از باورها و نگرش ها نیز به طور کلی منفی است و به عنوان طرز فکری غلط می تواند به انسان در مسیر رسیدن به موفقیت و اهداف عالی از پیش تعیین شده ضربات جبران ناپذیری بزند. از این رو تغییر دادن در چنین نگرش ها و باورهایی برای رسیدن به موفقیت در زندگی یک ضرورت مهم به شمار می رود. از این رو قصد داریم در این مطلب به روش های تغییر نگرش اشاره کنیم که برای داشتن زندگی بهتر و موفق تر بسیار کاربردی می باشند.

نگرش چیست؟

نگرش یا باور که در اصل تعیین کننده دیدگاه ها و تصمیمات و رفتارهای زندگی افراد به شمار می رود، به مقوله هایی گفته می‌ شود که انسان به آن اعتقاد قوی دارد. در بیشتر اوقات به باور، ایمان هم گفته می ‌شود. در حقیقت به تکرار چندین باره یک فکر باور می گویند. افکار شما در این جهان ارتعاشات و فرکانس هایی دارند.  بر این اساس یکی دیگر از تعاریف باور بدین گونه می باشد : ارتعاشاتی که چندین بار تکرار می شوند، در ذهن انسان باورها را تشکیل می دهند. به صورت دقیق تکرار ارتعاشات شما باورهای شما را می سازند.

به واقع اگر فکر می ‌کنید که می ‌توانید کاری را با موفقیت انجام دهید، پس شما به توانایی خودتان باور دارید و با قدرت برای انجام آن کار اقدام می ‌کنید و یا برعکس اگر فکر می ‌کنید که نمی ‌توانید کاری را انجام دهید، پس شما به توانایی خودتان باور ندارید.

اهمیت قائل شدن برای خود در راستای تعییر نگرش

یکی از مهم ترین مسائل در انتخاب نگرش درست در زندگی برای نیل به موفقیت، اهمیت دادن به خود است. اولین مورد از روش های تغییر نگرش در زندگی، مساله پایه ای اهمیت قائل شدن برای خود است. برای موفق شدن ابتدا باید در نگرش خود به زندگی سعی کنیم خود را فردی ارزشمند، قدرتمند و مهم بدانیم. هر فردی اگر بخواهد به موفقیت و تعالی برسد اول از همه باید به خود باور داشته باشد و با خودباوری و اعتماد به نفس به سوی خواسته های قلبی خود گام بردارد.

اتخاذ نگرش صحیح در برابر قضاوت دیگران در راستای تعییر نگرش

یکی از مواردی که بسیار در زندگی انسان ها مهم به نظر می رسد، نگرش درست در برابر قضاوت دیگران است. همه ما در زندگی و در ارتباطی که با سایر انسان ها داریم در معرض قضاوت های آنان قرار می گیریم و این قضاوت ها گاها می تواند تاثیرات بسیار منفی روی ما داشته باشد. البته باید در نظر داشت تاثیر این قضاوت ها معمولا روی افرادی است که برای قضاوت دیگران ارزش زیادی قائلند. اما برخی دیگر از مردم هستند که هیچ گونه اهمیتی برای قضاوت سایرین قائل نیستند و برای خود زندگی می کنند و به همین جهت اصلا تحت تاثیر این قضاوت ها قرار نمی گیرند و دارای سلامت روحی و جسمی بیشتری هم می باشند. زیرا همین عدم فکر کردن به قضاوت های دیگران موجب می شود انسان روانی آسوده تر و زندگی شادتری داشته باشد. این گونه افراد برای خود و برای رضایت خود زندگی می کنند و به نظرات و علایق و خواسته های خود فقط اهمیت می دهند و در حقیقت رضایت خود از زندگی تنها موردی است مه تصمیمات آنان را شکل دهی می کند. (روش های تغییر نگرش)

نگرش درست در برابر شکست در راستای تعییر نگرش

مهم است که بدانیم در برابر ناکامی ها و شکست ها نگرش صحیح داشته باشیم. شکست برای هر کسی در زندگی ممکن است اتفاق بیفتد. مساله مهم در این زمینه این است که در نظر داشته باشیم، اکثر افراد بسیار موفق پس از یک شکست خیلی بزرگ به موفقیت رسیده اند. یعنی ابتدا به درستی شکست خود را پذیرفته اند. سپس نگرش خود را پس از شکست تغییر داده اند و توانسته اند با رفع نواقص و ایرادات خود و با مثبت اندیشی به سوی موفقیت حرکت کنند. مشکل اینجاست که برخی لجوجانه شکست را نمی پذیرند و به همین دلیل با عدم واقع بینی، نگرش منفی خود را ادامه می دهند و به همین جهت نمی توانند رو به موفقیت تغییر مسیر دهند. از این رو نگرش درست در برابر شکست ها، پذیرفتن آنها و عدم لجاجت و مثبت اندیشی و واقع بینی و درس گرفتن از شکست می باشد که به پیروزی های بعدی منجر خواهد شد. باید در نظر داشت که شکست پایان راه نیست و نباید با وقوع آن دچار سرخوردگی شد.

نکته مهم  در این نوع نگرش در برابر شکست این است که با این نوع نگرش، دیگر از شکست نخواهیم ترسید.  استرس یکی از مسائل جدا نشدنی زندگی همه انسان هاست، اما این ‌که همیشه خود را در معرض آن قرار دهیم اصلا عاقلانه نیست و اجتناب از قرار گرفتن در شرایط استرس و اضطراب قطعا مطلوب هیچ شخصی نمی باشد. اما در واقع کاملا اشتباه است اگر به محض این‌ که کارها آن‌ طور که دوست داشتیم برای ما پیش نرفت یا به محض این‌ که شکست خوردیم دل ‌نگران و مضطرب شویم. باید این طور فکر کنیم که اختیار آن‌ چه برای ما اتفاق می ‌افتد در دست ماست و انسان موجودی دارای اختیار برای تعیین سرنوشت خود است و نباید به جبر کامل در سرنوشت اعتقاد داشت. پس هر بار که انتخابی در هر زمینه ای در زندگی می ‌کنیم عقل حکم می کند که به خودمان اعتماد کنیم و حرکت کنیم. (روش های تغییر نگرش)

مسلم است که هرگز نمی ‌توانیم 100 درصد مطمئن باشیم که شرایط در آینده چگونه خواهد شد و چگونه نتیجه ای در انتظار ما خواهد بود. واضح است که گاهی اوقات پیروز خواهیم شد و بالعکس در گاهی اوقات شکست و نا امیدی در انتظارمان است. بنابراین نوع نگرش به شکست، آزمایش‌ هایی که به شکست منتج شده اند ارزشی کم ‌تر از آزمایش‌ هایی ندارند که به پیروزی و موفقیت انجامیده اند. شکست مانند یک معلم به ما درس می دهد و اشتباهاتمان را به ما گوشزد می کند که بتوانیم در تلاش های آینده خود به موفقیت دست یابیم. به همین دلیل نباید از اینکه شکست بخوریم بترسیم و به خود اضطراب راه دهیم. اما حقیقت این است که اغلب افراد هنگامی که با شکست مواجه می‌ شوند به‌ سرعت هر چه تمام تر دچار اضطراب و استرس شده و خشمگین و پرخاشگر می ‌شوند و کنترل روح و روان خود را نیز از دست می دهند. زیرا این افراد معمولا هوش هیجانی پایینی دارند. لازم به یادآوری است که هوش هیجانی بالا به معنای این است که فرد در صورت قرار گرفتن در شرایط فشار و تنش می تواند بر خود تسلط داشته باشد و رفتاری قابل پشیمان شدن از خود نشان ندهد. این اعمال باعث صدمه دیدن به روح و روان آن‌ ها شده و باعث می‌ شود احساس ناتوانی کنند. هر زمان نتوانستید به خواسته  ‌های خود برسید بدانید که فرصتی برای آموختن نکته ‌ای مهم از افکار و رفتارتان به دست آورده‌‌ اید. هر موقعیتی که در آن احساس اشتباه بودن می‌ کنید بدانید که فرصتی برای آموختن نکته ‌ای درباره‌ عکس ‌العمل خودتان است. 

تغییر برنامه های روزانه در راستای تعییر نگرش

برای تغییر نگرش در زندگی لازم است در برنامه های روتین روزانه نیز تغییر اعمال شود. بسیار مهم است که ابتدا اولویت های خود را در برنامه روزانه زندگی تعیین نماییم. سپس بر اساس این اولویت بندی، اهم و فی الاهم انجام دهیم و مواردی که برایمان اولویت بیشتری دارد را در صدر کارها قرار دهیم. به عنوان مثال رسیدن به اعضای خانواده را باید در صدر اولویت ها قرار داد و بعد از آن کارهایی در راستای رسیدن به اهداف را قرار داد. زیرا در نهایت هم با موفقیت را برای بهتر زندگی کردم خود و خانواده مان می خواهیم..

مسئولیت پذیر شدن در راستای تعییر نگرش

یکی از بهترین مواردی که می تواند انسان را به سوی موفقیت حرکت دهد مسئولیت پذیری در مورد کارها و تصمیمات است. به قول بیل گیتس، از ثروتمند ترین مردان دنیا، اینکه فقیر به دنیا آمده اید، تقصیر شما نیست، اما اگر فقیر از این دنیا بروید این تقصیر شماست. در مورد زندگی و سرنوشت تان بیشتر فکر کنید، چون شما مسئول آن هستید و آن را با تصمیم های امروزتان می سازید. انسان مسئولیت پذیر می داند که کسی مسئول موفقیت و شکست در زندگی وی نیست و نباید دنبال مقصر در مورد شکست های خود بگردد.

www.ayabs.com